«هنرمند اگر به كارش باور دارد، بايد جرأت بهخرج بدهد» / گپى با مينو جوان
۱۳۸۵ آذر ۲۶, یکشنبه(براى شنيدن گفتگوى «عصر شنبه» با مينو جوان و ترانه هايى از آلبومهاى مختلف او فايل صوتى پايان صفحه را كليك كنيد!)
انتشار اولين مجموعه با صداى مينو جوان محبوب برمىگردد به حدود ۳۰ سال پيش، يعنى سال ۱۳۵۶. اين آلبوم كه با يارى كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان شكل گرفت، مجموعهاى است از آهنگهاى محلى ايران. تنظيم قطعات اين مجموعه را اردشير روحانى، اسماعيل تهرانى و كامبيز روشنروان بر عهده داشتند كه در آن زمان با اركستر سنفونيك تهران همكارى مىكردند.
دومين آلبوم مينو جوان به نام «طنين عشق» در سال ۱۹۹۸ به انتشار رسيد كه اكثر آهنگهاى آن را همسرش، ايرج گلسرخى، ساخته و اشعار قطعات نيز از شاعران كلاسيك و معاصر ايران است. سومين آلبوم اين خواننده كه در سال ۲۰۰۴ منتشر شد از لحاظ سبك با اين دو آلبوم كاملا متفاوت است و دربرگيرنده ترانههاى قديمى و معروف Jazz با كلام فارسى.
چهارمين و آخرين آلبوم مينو جوان همين امسال تحت عنوان «از عشق و از عرفان» روانه بازار شده و متشكل از ۷ تصنيف قديمى ايرانيست كه به گوش كمتر كسى ناآشناست.
شهرام احدى
**************
دويچهوله: خانم مينو جوان، شما چند دهه هست كه در عرصهى موسيقى فعاليت داريد. يادتان هست، چه اتفاق و مسئلهاى شما را به سمت موسيقى سوق داد؟
مينو جوان: بله، خيلى خوب يادم هست. اولا كه من تقريبا از بچگى آواز مىخواندم. هميشه صدا داشتم و اهل فاميل مىگفتند، اين يا آن را بخوان. ولى من وقتى كه با ايرج گلسرخى آشنا شدم كه در حقيقت آن موقع ۱۸ سالم بود و به دانشكده حقوق وارد شده بودم، بخاطر يك مناسبتى كه يك جشنهايى بود با او ملاقات كردم كه بخاطر اينكه من هم در آن جشنها آواز بخوانم دعوت شده بودم و در نتيجه در همان موقع ايرج گلسرخى براى من موسيقىهاى بخصوصى نوشت و ما خوانديم و كنسرتى داديم. من قبلا هميشه براى خودم مىخواندم، ولى از آن موقع ديگر فعاليتهايم بر راديو و اجراى كنسرت متمركز شد.
دويچهوله: يعنى شما تا قبل از آن اصلا كلاسى نرفتيد، دورهاى هم نديديد؟
مينو جوان: نه. من وقتى دبيرستان را تمام كردم، كنكور دادم و در دانشكده حقوق قبول شدم و رفتم دانشكده حقوق. هيچ وقت فكر نمىكردم كه بصورت حرفه اى بتوانم كار كنم. قبلا در جشنهاى مدرسه و اينجور جاها آواز مىخواندم. ولى وقتى ايرج گلسرخى را ملاقات كردم، او در آن كار بود. از زمانى كه با او آشنا شدم، و بعد هم كه با هم ازدواج كرديم، ديگر ادامه داديم، در راديو و تلويزيون و كنسرتهاى متعدد هم برگزار كرديم. به هر حال اينطور بود كه من وارد عرصه موسيقى شدم كه براى عموم مردم آواز بخوانم.
البته بعد از آن، براى ياد گرفتن موسيقى هم در ايران و همه در آمريكا دورههاى مختلف ديدم و فارغالتحصيل يكى از دانشگاههاى معروف كاليفرنيا هستم.
دويچهوله: شما در دوران پيش از انقلاب با چه گروهها و اركسترهايى در ايران همكارى داشتيد؟
مينو جوان: من فقط با ايرج گلسرخى كار مىكردم. خيلى قبل از انقلاب به آمريكا آمدم. من ۱۹۶۲ آمدم به آمريكا. من فقط با ايرج گلسرخى كار مىكردم، با اركسترى كه او داشت و گروه كرى كه با هم داشتيم و در همهى نقاط ايران كنسرت مىداديم و در راديو هر جمعه برنامه داشتيم، يعنى ضبط مىكرديم. تقريبا مىخواهم به شما بگويم كه اقلا ما ۲۵۰ تا ۳۰۰ تا آهنگهاى موسيقى فولكلور ايران، آهنگهاى محلى ايران را ضبط كرديم كه ايشان براى اركستر و كر تنظيم مىكردند كه قسمت سولوى آن را من مىخواندم. اشخاص ديگر هم بودند كه مىخواندند، اما من هميشه فقط با ايشان كار كردم. در ايران هيچ وقت با كس ديگرى كار نكردم.
دويچهوله: شما همانطور كه اشاره كرديد، پيش از انقلاب راهى آمريكا شديد و در همانجا ماندگار شديد. چطور شد كه به ايران برنگشتيد.
مينو جوان: من آمدم به آمريكا بخاطر اينكه مىخواستم آواز، يعنى آواز اپرا بخوانم. براى اينكه در حقيقت صداى من به همان درد مىخورد. آمدم اينجا كار كردم و نرفتم ايران.
دويچهوله: شما تابحال چند آلبوم منتشر كرديد كه هر كدام حال و هواى ديگرى دارند. يكى از اين آلبومها، مجموعهاى است از ترانههاى محلى. ضبط و تهيه اين آلبوم به چه سالى برمىگردد؟
مينو جوان: اين برمىگردد به سال ۱۹۷۷. چون من رفتم به ايران و كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان پيشنهاد كرد كه من اين آوازها را بخوانم. البته اينهايى كه شما الان در دست داريد كه روى سى دى هست، ۱۸ تا از آن آهنگهاست. ولى ما ۲۴ تا آهنگ روى آن صفحهها گذاشتيم كه تنظيم آنها برعهده سه تن از موزيسينهاى خيلى درجه يك، موسيقىدانهاى خيلى خوب ما بود كه كه البته موسيقى كلاسيك خيلى كار كرده بودند و تمامشان در اركستر سنفونيك تهران مىزند: كامبيز روشنروان، اسماعيل تهرانى و اردشير روحانى.
دويچهوله: آيا هر كدام از اينها به تنهايى تنظيم بعضى از قطعات را بر عهده داشتند يا اينكه مثلا بطور مشترك هم قطعهاى را تنظيم كردند؟
مينو جوان: هر كدامشان چندين آهنگ را انتخاب كردند. با هم ديگر روى يك آهنگ كار نمىكردند، مثلا يك نفر روى شش تايش، يك نفر روى هشتتايش و يك نفر روى دهتايش كار مىكرد.
دويچهوله: ولى اين قطعات، قطعاتى هم بودند كه قبلا در راديو ضبط شده بود؟
مينو جوان: بله، خيلىهايشان از آنها بود كه من با ايرج گلسرخى هم با اركسترى و كرى كه ايشان در راديو داشتند به اسم اركستر راديو ايران، خوانده بوديم، اكثرشان نه همهشان را، ولى تنظيمش خيلى فرق مىكرد.
دويچهوله: چطور شد، آن مجموعه يعنى آن كارهاى قبلى در قالب آلبوم ارائه نشد؟
مينو جوان: آنها را ما براى راديو كار مىكرديم. قرارداد داشتيم كه آنها را فقط راديو پخش مىكرد و در آرشيو راديو ايران، نمىدانم الان ديگر چه شده باشد، ولى در آرشيو تمام آن آهنگها وجود دارد كه فولكلورهايى كه به شما گفتم و آهنگهايى كه ايرج گلسرخى خودش مىساخت و روى اشعار مختلف، شعراى مختلف. اقلا آنها در آن مجموعه ۳۰۰ تا ۴۰۰ آهنگ دارند. يعنى بود، وجود داشت. در نتيجه ما هيچوقت آنها را روى چيز ديگرى نداشتيم، غير از صفحهاى كه قبلا درست كرده بوديم، ولى اصولا آن موقع كه بصورت سى دى نبود و بصورت صفحه هم در نيامد. اولين دفعهاى كه ما آنها را بصورت صفحه ۳۳ دور منتشر كرديم، در سال ۱۹۷۷ بود.
دويچهوله: همكارى شما با اين تنظيمكنندهها به چه ترتيب بود؟ تا چه اندازه مثلا در تنظيم قطعات و يا شيوهى بيان كلام با همديگر مشورت مىكرديد، سعى مىكرديد از نظرات و پيشنهادهاى همديگر استفاده كنيد؟
مينو جوان: كاملا، يعنى من آهنگها و چيزهايى كه مىخواستم خودم بخوانم را خودم انتخاب مىكردم به آنها مىدادم و آنها تنظيم مىكردند و با هم صحبت مىكرديم كه خوشمان مىآيد يا نه، به صدايم مىخورد يا نه. تمرين مىكرديم و بعد هم در استوديو كار مىكرديم. ولى آن آقايان واقعا خيلى كارهاى خوبى كردند. يعنى من لازم نبود زياد رويش اظهار نظر بكنم، ولى بله با همكارى داشتيم.
دويچهوله: صحبت ما از آهنگها و ترانههاى محلى ايران است. جمعآورى اين ترانهها بر عهده خودتان بود يا اينكه از منابع مشخصى استفاده مىكرديد؟
مينو جوان: بينيد، غير از آن موسيقى فولكلورى كه در دهات مىخوانند و بعضى از خوانندهها به همان صورت اجرا میكردند و به جاى خود محفوظ است، دوبارهاش را مىخوانند و وجود دارد، اولين شخصى كه در ايران موسيقى فولكلور ايران را جمعآورى و بصورت موسيقى كلاسيك تنظيم كرد، آقاى روبيك گريگوريان بود كه زمانى رياست كنسرواتوار تهران را برعهده داشتند. البته ايشان ملودى آهنگهاى محلى را عوض نمىكردند و يا آنها را مثلا فرنگى نمىكردند، ولى از لحاظ تنظيم بطوريكه اركستر بتواند با آن بزند. ايشان خيلى از اين آهنگها را جمعآورى كردند، و تمام را به نت نوشتند، چاپ كردند و خيلى از مردم از اينها استفاده كردند. بعد آقاى مشكات بود كه ايشان اين كار را مىكردند، رهبر اركستر بودند. ولى ايرج گلسرخى از زمانى كه خيلى جوان بود، از زمانى كه من او را نمىشناختم، ۱۸ يا ۱۹ سالش بود، اين آهنگها را به سبك خودش تنظيم مىكرد. به همان سبك گريگوريان در حقيقت يعنى سبك كلاسيك، اينها را تنظيم مىكرد و بعد كه من با او آشنا شدم و ازدواج كرديم، مىرفتيم در دهات مختلف و آهنگها را جمعآورى مىكرديم. ايشان اصلا اين كار را بخوبى انجام مىدادند. مىرفتيم آنجا و مثلا در دهاتى بود كه جيپ هم نمىتوانست برود، آدم بايد با قاطر و اسب و اينجور چيزها بداخل آنها مىرفت، اينها را مىگرفتيم و مىآورديم در تهران، ايشان تنظيم مىكردند، با اركستر و كر مىخوانديم و پخش مىكرديم. و براى ما از جاهاى مختلف نامه مىآمد، يزد، كرمان و جاهاى ديگر. مردم خيلى خوششان مىآمد، براى اينكه ملودى را هيچ وقت عوض نمىكرديم، چون اصالت خودش را از دست مىداد. ما موسيقى را بدون آنكه اصالتش را از دست بدهد، تنظيم مىكرديم، به نوعى كه مثلا اركستر سنفونيك بتواند بزند و ما هم با صداهايى كه تعليم داده شده بود، بتوانيم بخوانيم.
دويچهوله: به نظر شما اين اصالت است كه اين ترانهها را جذاب و ماندگار كرده يا عنصر ديگرى هم هست؟
مينو جوان: موسيقى فولكلور به هر صورتى كه خوانده بشود، چه بصورت تنظيم شدهى كلاسيك چه بصورتى كه در دهات مىخوانند، براى اين جذاب است كه از درون مردم مىآيد. درواقع هيچ كس اينها را ابداع نكرده، يعنى هيچ كس نمىداند كى اينها را ساخته؟ نمىتوانيم بگوييم، مثلا اين موسيقى فولكلور را فلانى ساخته. اين سينه به سينه از نسلهاى مختلف آمده و آمده و همه آن را ياد گرفتند. مثلا يك نفر مىرفته در دهات مىخوانده، يكى ديگر هم ياد گرفته و سينه به سينه رسيده. اين است كه موسيقى فولكلور فرهنگ مردمى و فرهنگ مردم است. به خاطر همين است كه مىماند، و همه آن را دوست دارند.
دويچهوله: شما خودتان متولد تهران هستيد؟
مينو جوان: من اتفاقا در اصفهان بدنيا آمدم. براى اينكه پدرم در آن موقع رييس دادگسترى اصفهان بود. من در آنجا بدنيا آمدم. ولى در تهران بزرگ شدم، فقط يكسال اصفهان بودم.
دويچهوله: بيشتر به اين خاطر مىپرسم كه شما براى اجراى اين قطعات تا چه اندازه ناچار شديد با گويشها و لهجههاى ايرانى آشنايى پيدا كنيد؟
مينو جوان: ما هميشه كسى را داشتيم، مثلا افرادى بودند، يكى مال گيلان بود، يكى مال كرمان. ما هميشه سعى مىكرديم هم معنى ترانه را بفهميم و هم تلفظش را از يك شخصى كه اهل آنجا باشد. هميشه اين پژوهش را مىكرديم كه صحيح باشد تا آن حدى كه توانستيم، انجام بدهيم.
دويچهوله: آلبوم دوم شما تحت عنوان «طنين عشق» در سال ۱۹۹۸ منتشر شده كه اكثر قطعات آن ساختهى ايرج گلسرخى است و شعر آن ترانهها يا از شاعران معاصر است مثل نصرت رحمانى يا فروغ فرخزاد و يا از شعراى كلاسيك ايران مثل شيخ بهايى و يا شيخ عراقى. چطور شده كه بين آلبوم اول كه به دوران پيش از انقلاب برمىگردد و اين آلبوم دوم اينقدر فاصله افتاده؟
مينو جوان: براى اينكه من آمدم به آمريكا. البته همانطوريكه به شما گفتم، بعد از اينكه آمدم آمريكا يك سالى برگشته بودم به ايران كه در طى آن سفر، همان آلبوم ۱۹۷۷ را درست كرديم. من وقتى به آمريكا آمدم، در دانشگاه به موسيقى غربى يعنى موسيقى كلاسيك پرداختم، بصورت اپرا و موسيقى كلاسيك و من ديگر آن آوازها را مىخواندم. يعنى ديگر كارى به موسيقى ايران نداشتم تا مدتى. تا وقتى رفتم ايران و اين فولكلورها را درست كردم، دوباره برگشتم و با موسيقى به اصطلاح كلاسيك. آخر مىدانيد ايرج گلسرخى اين آهنگها را براى من مىنوشت، اين آهنگها بايد وجود داشته باشد كه شما بتوانيد آنها را بخوانيد و هيچ آهنگساز ديگر ايرانى براى من وجود نداشت كه مثلا آهنگهايى را كه من مىتوانم بخوانم و براى صداى من خوب است و من دوست دارم بخوانم، بنويسد. چون من به آن صورت آهنگهاى پاپ نمىخوانم. اينكه من تماسى نداشتم و بعد خواستم كه آهنگهاى ايرج گلسرخى را بخوانم، بخاطر اينكه من اينها را از اول خوانده بودم و چيزهايى را ياد گرفته بودم را خواستم در يك سى دى بگذارم. آنوقت در سال ۱۹۹۸ در حقيقت با موزيسينهاى آمريكايى كار كردم.
دويچهوله: چطور شد كه سعى كرديد مجموعهاى تركيب شده از اشعار قديمى و معاصر ارائه بدهيد؟
مينو جوان: براى اينكه اين كارهايى بود كه با ايرج مىكرديم. ما وقتى كنسرت مىداديم، غير از آهنگهاى محلى كه مىخوانديم، هميشه آهنگهايى كه خود ايرج گلسرخى ساخته بود، آنها را مىخوانديم و آهنگهايى را كه او روى اشعار شيخ عراقى يا مثلا شيخ بهايى ساخته بود، اين آهنگها را خود او مىساخت و حتى روى اشعار معاصر فروغ فرخزاد يا نصرت رحمانى. من تمام آن ترانه هايى مجموعهاى كه در آن طنين عشق گذاشتم، چيزهايى بود كه هميشه با ايرج گلسرخى از اول رويش كار كرده بودم و در ايران تقريبا تمام آنها بارها و بارها در راديو پخش شده بود.
دويچهوله: ولى با تنظيم متقاوت؟
مينو جوان: با تنظيم متفاوت، يعنى با تنظيم ايرج گلسرخى به اين شكل كه او پيانو مىزد يا با اركستر. ولى وقتى كه آمدم آمريكا براى اينكه اين كارها را در ايران به شكل آلبوم تهيه نكرده بوديم، خواستم اينها را داشته باشيم. مىدانيد، آدم دلش مىخواهد آنچه را كه هست و خلق كرده، به ثبت برساند، براى خودش، براى آنهايى كه دوست دارند و ... براى همين من آنها را با امكاناتى كه اينجا داشتم و با همكارى موزيسينهاى آمريكايى اجرا كردم.
دويچهوله: فكر مىكنيد كه تنظيمهاى قديمى اين قطعات ايرانىترند؟
مينو جوان: نه، اينها هميشه همان تنظيمى است كه ايرج گلسرخى انجام داده. آنهايى كه او انجام داده بود، ما اينجا تكرار كرديم.
دويچهوله: اسم اين آلبوم «طنين عشق» است، اما در بين قطعات ترانهاى به اين اسم ديده نمىشود، چطور شد كه اين اسم را انتخاب كرديد؟
مينو جوان: طنين عشق؟ براى اينكه اگر نگاه بكنيد، همهاش در بارهى عشق است و ... اسم انگليسىاش آلبوم هم Echos of Love است، يعنى آنچه كه آدم در خاطرهاش دارد، از چيزهاى مختلف، از وطن و از افراد.
دويچهوله: آلبوم سوم شما تحت عنوان «يار ديرين» در سال ۲۰۰۴ انتشار پيدا كرد كه مجموعهاى است از ترانههاى استاندارد جاز با كلام فارسى. شما چطور به فكر اين افتاديد كه كلام فارسى را در قالب ترانههاى استاندارد و معروف Jazz بگنجانيد؟
مينو جوان: براى اينكه من فكر كردم، ما اينجا زندگى مىكنيم، خيلى از ايرانىها اينجا زندگى مىكنند و من موسيقى Jazz را خيلى دوست دارم. فكر كردم كه اين مثل پلى مىماند بين دو تا فرهنگ خوب. يك نوع دوستى است. جديد است، Jazz به زبان فارسى. يك چيز جالبى مىشود، براى اينكه من ايرانى هستم و زبانم فارسى است و شايد مىتوانم اين را تلفيق كنم. حالا من اين را انجام دادم، ممكن است يك عده خوشش بيايد و يك عده نه.
دويچهوله: تا چه اندازه مجبور شديد با شعر و يا كلام فارسى كلنجار برويد تا مناسب و برازندهى قامت ترانههاى Jazz بشود؟
مينو جوان: من شعرهايش را خودم ننوشتم، شعرها را براى يك دختر جوانى فرستادم. يك دختر جوان ايرانى كه ايشان از طريق اينترنت و تصادفى با من آشنا شدند، اشعارشان را براى من مىفرستند. آن موقع اين خانم كه اسمش نگار معماريان است، ۲۱ سال داشت، الان ممكن است ۲۴ سالش باشد. براى من نوشتند كه من شعر هم مىگويم و بعد يكسرى از اشعارشان را براى من فرستادند. وقتى من به اين فكر افتادم ازشان پرسيدم كه شايد شما دلتان بخواهد كه اين را بنويسيد. اينها را من برايشان فرستادم و او براى من ترجمه كرد، ولى البته شعر را كه نمىشود ترجمه كرد، ايشان روى همان مود و معنى كه ترانههاى اصلى داشتند، نوشتند. ما هم با همديگر از طريق اينترنت كار مىكرديم و سپس من آنها را خواندم.
دويچهوله: به هر حال اين قدم تا اندازهاى به احتمال زياد آزمايشى بوده. خودتان حس مىكنيد كه ترانهها تا چه اندازه بافت و انسجام طبيعى دارند؟ همانطوريكه اين موسيقى با مثلا كلام انگليسى پيوند خورده، چون مثلا اگر بخواهم، كلام آلمانى را هم در قالب اين ترانهها بگنجانم شايد حاصل كار آنقدر طبيعى و موفق نباشد.
مينو جوان: اين يك كار جديدى است كه يك عده واقعا خوششان مىآيد، يك عده خوششان نمىآيد. هر چيز جديد همين طور هست. شما بايد جرأت كنيد، اگر دلتان مىخواهد. يك آرتيست بايد جرأت كند، كارش را انجام بدهد، آن چيزى كه خودش باور دارد، انجام بدهد و منتظر نشود كه كى خوشش مىآيد و كى بدش مىآيد. انشاءالله كه همه خوششان مىآيد ولى اگر هم نيامد، عيب ندارد.
دويچهوله: اگر اينجور بخواهيد فكر كنيد كه اصلا هيچ كار نبايد بكنيد.
مينو جوان: همين. به اين دليل دفاعى ندارم. در بارهاش اصلا حرفى ندارم و مىدانم كه هميشه اين طورى است كه يك عده يك چيز را دوست دارند و يك عده دوست ندارند.
دويچهوله: بريم سراغ آخرين آلبوم شما. آخرين آلبوم شما همين امسال منتشر شده با همكارى گروه ليان تحت عنوان «از عشق و از عرفان». اين آلبوم با آلبومهاى ديگر شما كاملا فرق دارد و مجموعهايست از ترانهها و يا بهتر است بگوييم تصنيفهاى قديمى كه طى دهههاى گذشته ما از آنها اجراى بسيار موفقى داريم با تنظيمهاى بسيار خوب، نوازندههاى چيرهدست و خوانندگانى كه حيطهى اصلى كارشان موسيقى اصيل و سنتى است از خانم مرضيه گرفته تا آقاى شجريان. چه نيازى حس كرديد كه دوباره اين تصنيفها را اجرا كنيد و در قالب آلبومى ارائه بدهيد؟
مينو جوان: اولا كه اين تصنيفها متعلق به همهى ايرانىهاست، حالا هر كسى اين تصنيفها را خوانده باشد، مثل همين آهنگها كه من در همان آلبوم جازم خواندم مثلا يك آهنگ را شمار زيادى از خوانندگان معروف Jazz خوانده اند. اين است كه اين آهنگها، آهنگهاى قديمى ايران است كه من خيلى دلم مىخواست بخوانم. براى اينكه زيباست، براى اينكه معنىاش را مىفهمم و با گروه ليان كه كار كردم، خيلى خوشحال بودم كه اينها را ارائه بدهم و خيلى هم اتفاقا مردم خوششان آمده. حتى تلفنهايى به من مىشود كه نمىتوانيد تصور كنيد كه چقدر به دل مردم نشسته و من خيلى از اين موضوع خوشحالم. مثل همان فولكورهايى كه خواندم. چه فرق دارد، آن فولكور هست. اين آهنگ سنتى است. اصولا من هميشه دوست دارم كار جديد انجام بدهم.
دويچهوله: دقيقا سئوال من هم همين است، چون اگر سه آلبوم قبلى شما را در نظر بگيريم، مىبينيم كه هميشه يك چيز نو و تازهاى در اجرا و تنظيم قطعات بوده، سوا اينكه من به عنوان شنوندهى نوعى بتوانم با اين ترانهها و قطعات رابطه برقرار كنم يا نه، خوشم بيايد يا نه. ولى فكر مىكنيد كه آلبوم «از عشق و از عرفان» چه چيز تازهاى به شنوندهى علاقمند مىدهد كه شايد اجراهاى قديمى اين تصنيفها نمىدهد؟
مينا جوان: تازگىاش اين است كه اولا تنظيمش با تنظيمهاى قديم خيلى فرق مىكند. براى اينكه آن گروه ليان نوع ديگرى موسيقى مىزنند. فرم موسيقى كه تنظيم مىكند و مىزند با موسيقى مثلا «گلها» فرق مىكند. نه اينكه آن بد باشد، همهشان درجه يك هستند ولى مىخواهم بگويم، نوع تنظيمشان نوع بيان موسيقىشان فرق مىكند و صداى من بخاطر اينكه صداى موسيقى كلاسيك است خيلى فرق مىكند با صداى مثلا خانم مرضيه يا آقاى شجريان كه درجه يك است و خيلى از من بهتر است. ولى مىخوام براى شما متفاوت بودنش را بگويم. ما سعى كرديم كه آهنگ سنتى اصيل را حفظ كنيم، اما كار را با صدايى جديد و با اجرايى جديد ارائه دهيم.