1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله
ادبیات و کتابایران

همگامی رؤیا و تاریخ در "نامه‌های زندان" نسرین ستوده

اسد سیف
۱۴۰۱ بهمن ۹, یکشنبه

"نامه‌های زندان" مجموعه نامه‌هایی‌ست که نسرین ستوده از زندان عمدتا برای خانواده‌اش نوشته است. متن‌هایی که از نگاه اسد سیف، پژوهشگر و منتقد ادبی، بازتاب‌دهنده جهانی زیبا هستند؛ جهانی که در آن رؤیا و تاریخ درهم‌تنیده است.

https://p.dw.com/p/4MqB6
جهان نسرین ستوده در "نامه‌های زندان" جهانی‌ست بسیار زیبا که می‌توان از آن‌ها برای بنای ایران آینده استفاده کرد
نسرین ستوده، وکیل و فعال زندانی حقوق بشرعکس: Iran Emrooz

در یک قرن اخیر زندان به بخشی از تاریخ معاصر ایران تبدیل شده است. در این سال‌های سیاه همیشه کنشگران حقوق مدنی، نویسندگان و مبارزان راه آزادی را خطر بازداشت، شکنجه و چه بسا اعدام تهدید کرده است. این روند که در آذرماه سال ۱۳۰۸ با تأسیس زندان قصر به عنوان نخستین زندان مدرن ایران، در زمان رضاشاه به شکلی دیگر آغاز شد، تا به امروز هم‌چنان ادامه دارد. پنداری ایرانیان در گام گذاردن به مدرنیته باید دالان‌های زندان را نیز پشت سر بگذارند.

اسارت و آزادی

نوشتن از زندان به تاریخ نظر دارد. اگر خاطره باشد، بخشی از تاریخ است و از این منظر می‌تواند روشنگر باشد و آینده‌ساز. زندان تجربه‌ای‌ست تلخ در تاریخ جهان. این تجربه اما در پی سال‌ها مبارزه در بنای دنیای نو به کار گرفته شد و در کنار دیگر تجربه‌های جهانی به عالی‌ترین شکل خویش در "اعلامیه جهانی حقوق بشر" تبلور یافت.

آن‌جا که کنشگران سیاسی به بند گرفتار آیند و به دار آویخته شوند، دمکراسی و حقوق بشر جایی ندارد. هیچ آمار روشنی از شمار زندانیان سیاسی در ایران امروز وجود ندارد. می‌گویند بیش از بیست‌هزار نفر در خیزش‌های اخیر بازداشت شده‌اند. در طول چهار دهه گذشته چنین روندی را در دهه شصت نیز دیدیم و اقتدار اسلامی را در کشتن هزاران نفر تجربه کردیم. جمهوری اسلامی چهار دهه است که هم‌چنان می‌کشد تا به بقای خویش دوام بخشد. در این شکی نیست که این بار نیز اگر اندکی فرصت بیابد، و دامنه اعتراض‌های جهانی فروکش کند، چون سابق خواهد کشت.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

زندان در جمهوری اسلامی یک دگردیسی را پشت سر گذاشته است. سال‌هاست که دیگر چون گذشته، هر شب صدها نفر را بدون هیچ دادگاه و یا محاکمه‌ای نمی‌کشند. شیوه کشتن نیز هم‌چون شیوه محاکمه عوض شده است. در سال‌های اخیر قتل‌هایی با ظاهر "مرگ بر اثر حادثه" آشکار شده که در پس آن آثار قتل حکومتی دیده می‌شود.

طرح و تصویری که سایت "آسو" برای مجموعه "نامه‌های زندان" نسرین ستوده منتشر کرده است
طرح و تصویری که سایت "آسو" برای مجموعه "نامه‌های زندان" نسرین ستوده منتشر کرده استعکس: aasoo

نسل پیش کمتر امکان آن یافت تا از زندان و تجربه‌های خویش بنویسد. اگرچه همین چند کتاب خاطراتی که از بازماندگان آن سال‌ها بر جای مانده، می‌تواند نشانه‌ای باشد از ابعاد گسترده یک جنایت حکومتی، اما نسلی که اکنون در زندان است، جسارت کرده، در هر فرصتی گوشه‌هایی از جنایت‌های حکومت را در زندان باز می‌گوید. شنیدن همین خبرهاست که باعث می‌شود از ابعاد فاجعه آگاه گردیم و متوجه خطرات جانی آنان شویم.

نسرین ستوده و "نامه‌های زندان"

در میان آنچه که این روزها از زندان می‌شنویم، انتشار نامه‌های نسرین ستوده، وکیل مبارزی که به صرف وکیل بودن بازداشت شده و سال‌هاست هم‌چنان در زندان به سر می‌برد، رویدادی‌ست که می‌توان با خواندن آن، نه تنها گوشه‌هایی از تاریخ حقوق قضایی ایران امروز را بازشناخت، بلکه می‌شود هستی اجتماعی زندانیان را نیز در آن بازیافت.

نسرین ستوده از جمله وکیل‌هایی‌ست که در راه انجام وظایف خویش بارها بازداشت شده است. بار نخست پس از گذراندن سه سال حبس از زندان آزاد شد و بار دوم در ۱۳۹۷ در دفاع از پرونده "دختران خیابان انقلاب" به اتهام "تشویق به فساد و فحشا" به ۲۷ سال حبس محکوم شد و هم‌اکنون در زندان به سر می‌برد.

نامه‌های نسرین ستوده جز چند مورد، بسیار شخصی هستند. او مادری‌ست که هنگام بازداشت یک دختر دانش‌آموز دارد و پسری که هنوز خردسال است. در ایران جنبش "دختران خیابان انقلاب" آغاز شده؛ دخترانی که در نهایت جسارت، در اعتراض به حجاب اجباری روسری خود پرچم کرده، آن را آویزان بر چوبی در خیابان به اهتزار درآورده‌اند.

حجاب هم "مسأله زن" است در ایران امروز و هم مسأله بقای جمهوری اسلامی. دختران خیابان انقلاب را پس از شکنجه‌های فراوان، زندان‌های درازمدت و حتی مرگ تهدید می‌کرد. نسرین ستوده که خود مخالف حجاب اجباری‌ست، به همراه چند همکار خویش به یاری آنان می‌شتابد. وکیل آنان می‌شود و این خود برایش "جرم" می‌گردد و در زیر سایه عدل و حقوق اسلامی به زندان محکوم می‌شود.

نسرین ستوده می‌توانست وکالت این دختران را برعهده نگیرد و در کنار همسر و فرزندان زندگی معمولی خویش را ادامه دهد. او اما ترجیح می‌دهد به سوگند وکالت خویش وفادار بماند. زندان برایش آسودگی وجدان به همراه دارد. فرزندان که از مهر مادری محروم شده‌اند، روزگاری واقعیت را در خواهند یافت.

نامه همچون رابطه

در همین درک واقعیت است که او تصمیم می‌گیرد تا در حفظ و تقویت عواطف مادری، با فرزندان خود از طریق نامه‌نگاری رابطه برقرار کند. از مجموعه نامه‌های موجود در این کتاب چند نامه به نهادهای بین‌المللی نوشته شده‌اند که در واقع قدردانی از جوایزی‌ست که به ستوده اهدا شده است. دو نامه نیز خطاب به "هم‌وطنان" نوشته شده است؛ در رابطه با اعتصاب غذا و هم‌چنین اعتراض به وضع فرزندانی‌که مادرانشان در زندان هستند. یک نامه به روحانی، رئیس جمهور وقت، نوشته شده در دفاع از بهایی‌ها. نامه‌ای هم به همکار خویش عبدالفتاح سلطانی، در پی شنیدن خبر مرگ دخترش، که او نیز زندانی‌ست. مخاطب یکی از نامه‌ها نیز "مهوش" است [به احتمال مهوش ثابت، از رهبران جامعه بهایی ایران] که پس از گذراندن چندین سال حبس از زندان آزاد شده است. بقیه نامه‌ها برای همسرش رضا، دخترش مهرآوه و پسرش نیما نوشته شده‌اند.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

نامه‌ها اگرچه جنبه شخصی دارند، ولی نسرین ستوده برای گفتن علت حضور خویش در زندان در هر نامه گوشه‌هایی از زندگی در زندان را نیز بازمی‌گوید و همین بازگویی به این مجموعه باری تاریخی می‌بخشد.

می‌نویسد: «نیمای عزیزم نامه نوشتن برای تو خیلی سخت است، تو آنقدر معصومی که نمی‌توانم برایت بگویم که از کجا نامه می‌نویسم. تو که از مفاهیم زندان، بازداشت، حکم، دادگاه، ظلم، سانسور، خفقان و یا رهایی، آزادی، عدالت، تساوی و... خبر نداری. از چه با تو سخن بگویم که با "اکنون" تو حرف زده باشم و نه آینده‌ات. چگونه برایت توضیح بدهم که آمدنم به خانه دست خودم نیست تا به سویت پر بکشم... با تو چه بگویم که هفته گذشته از من پرسیدی "مامان با ما به خانه می‌آیی؟ نیمای عزیزم، در این شش ماه دو بار به شدت گریستم. بار اول در سوگ پدرم بود... و بار دوم همان روزی بود که نتوانستم با تو به خانه برگردم.»

تاریخ در هیئت نامه

آن‌چه را ستوده برای پسرک خردسال خویش می‌نویسد، ذهن خواننده را با نامه‌ها و یا وصیت‌نامه‌های هزاران زندانی سیاسی در پیوند قرار می‌دهد که هنگام اعدام به یاد فرزندان خود مرگ را به زندگی ترجیح دادند. در واقع منِ خواننده با خواندن این نامه‌ها احساس می‌کنم با کشتگان این سال‌ها در رابطه‌ام. نسرین ستوده برای کودکان خود می‌نویسد، ولی نه تنها خود، بلکه کودکانش نیز در این نامه‌ها شخصیتی فرافردی به خود می‌گیرند. می‌توان به جای ستوده نام هزاران زندانی سیاسی اعدام‌شده و یا در بند را گذاشت و به جای نیما و مهرآوه، نام فرزندان آنان را. ستوده خود نیز گرفتار این تداعی ذهن است:

«مهرآوه عزیزم، بارها در دفتر خاطراتت، ذهنم به طرف ماجرای کودکان بازمانده از قربانیان سیاسی دهه شصت می‌رفت. اما چون نمی‌خواستم دفتر خاطراتت تلخ و اندوهگین باشد، همیشه از ورود در این بحث خودداری می‌کردم تا افکار معصومانه‌ات مسموم نشود. ولی حالا که خود به آن دچار شده‌ایم، بگذار حقیقتی را با تو در میان بگذارم. عزیزم این کودکان در کنار تلخی زندانی شدن پدر یا مادرشان و گاه هر دو سرپرستشان، دردی بزرگ‌تر را بر شانه‌های کودکانه‌شان حمل می‌کردند. درد طردشدگی، درد رانده شدن از عرصه اجتماعی، مدرسه، محله، درگیری با موضوعات سال‌های جنگ، وحشت از این‌که یک‌شبه مادر یا پدر قهرمانشان به یک لولو، یک جنایتکار سیاسی یا حتی اخلاقی یا یک قاتل تبدیل می‌شد و رهسپار چوبه دار می‌شد... عزیزم تو داستانشان را نمی‌دانی، ولی می‌دانم که دوستشان داری.»

در تاریخ جهان کمتر اتفاق می‌افتد که متهم با وکیل خویش در بند باشد. چنین اتفاقی اما در جمهوری اسلامی امری‌ست طبیعی. هم‌اکنون نه تنها نسرین ستوده، بلکه ده‌ها وکیل دیگر با موکلان خویش، به اتفاق، به جرم "اقدام علیه امنیت کشور" همبند هستند: «... به دلیل انتقاد از آرای قضایی که حرفه اصلی هر وکیلی است شایسته یازده سال حبس شناخته شده‌ام... نخستین کسی نیستم که چنین حکم ناعادلانه‌ای دریافت کرده‌ام... از این‌که در کنار موکلانم در زندان هستم، موکلانی که دفاعیات من از آن‌ها به دلایل غیرقضایی و غیرحقوقی مؤثر نیفتاد و آن‌ها روانه زندان شدند، بسیار خشنودم و دست‌کم آرامم.»

خاطره‌نویسی در زندان ممنوع است. نوشته‌ها مخفیانه و باصطلاح "غیرقانونی" به خارج از زندان راه می‌یابند. در میان نامه‌های ستوده نامه‌های "قانونی" هم دیده می‌شوند که او از طریق اداره زندان برای خانواده‌اش ارسال داشته است. در این نامه‌ها که پس از بازبینی پست می‌شوند، زندانی مجاز نیست همه چیز را بنویسد، پس بسیار کلیشه‌ای می‌نویسد.

امید به آزادی

زندانی با امید و رؤیایش زندگی می‌کند. بدون این دو نمی‌توان زندان را تحمل کرد. تصور آینده‌ای بهتر "این نیز بگذرد" را تقویت می‌کند تا امید جان بگیرد و آرزو به پرواز درآید: «رضای عزیزم ساعت از یک نیمه‌شب گذشته و من در رؤیاهای همیشگی‌ام، قانون و عدالت، غرقم. نمی‌توانم بخوابم. بارها از خود پرسیده‌ام: آیا بیرون مفیدترم یا اینجا؟... اما آن‌چه همه تردیدها را در من می‌سوزاند و خاکستر می‌کند رؤیایم است. رؤیایی که چندان دور و دست‌نیافتنی نیست. رؤیایی که دیگران در پایش جان باختند تا به وجودش آورند: قانون و عدالت و "عدالتخانه" را.»

نسرین ستوده در نامه‌هایش به همسر خود از همین دغدغه‌ها می‌نویسد. می‌داند که آزادی دیر یا زود فرا خواهد رسید، ولی برای ماندگار شدن آزادی چه باید کرد؟ این پرسشی‌ست که بارها در نامه‌هایش تکرار می‌شود.

برای پسرش می‌نویسد: «بدان که برای ساختن دنیایی بهتر برای تو و خواهرت فعالیت می‌کردم. به همین خاطر است که منتی بر کسی ندارم. به عشق دنیایی باصفاتر و صلح‌آمیزتر فعالیت می‌کردم. و حالا همین عشق است که می‌توانم زندان را تحمل کنم... ایمان دارم که به زودی به آن دست می‌یابیم... ما می‌توانیم نیماجان.»

برای ستوده خانواده هم مثل آزادی دوست‌داشتنی و عزیز است: «دوستت دارم چونان آزادی». این دوست‌داشتن را باید دوست داشت و ارزش گذاشت.

جهان نسرین ستوده در این نامه‌ها جهانی‌ست بسیار زیبا که می‌توان از آن‌ها به عنوان تجربه‌های یک وکیل، برای بنای ایران آینده، استفاده کرد. بحث‌هایی که او با همسر و فرزندان خویش طرح می‌کند، به تمامی ویژگی فرارویی به جامعه دارند؛ دردهای این جامعه هستند که ایران آینده برای شکوفایی خود، با التیام و عدم تکرار آن‌ها همچون درسنامه‌ای نیازمندشان است.

شجاعت نسرین ستوده در انتشار این نامه‌ها ستودنی‌ست. چنین شجاعت‌هایی نقشی مؤثر در سانسورشکنی نیز دارند. "نامه‌های زندان" نسرین ستوده را سایت "آسو" در ۴۲۰ صفحه منتشر کرده و بارگیری و دریافت آن برای همگان مجاز است.

* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس می‌کند و الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.

اسد سیف نویسنده و منتقد ادبی ساکن آلمان
پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه

نمایش مطالب بیشتر