1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

هانس ماگنوس انتسنزبرگر و شهامت مدنی یک فرمانده نظامی

۱۳۸۶ بهمن ۲۳, سه‌شنبه

از ۵۰ سال پیش، هانس ماگنوس انتسنزبرگر همواره یکی از چهره‌های تاثیرگذار در فرهنگ آلمان بوده است. آخرین اثر او کتابی‌ست درباره شهامت مدنی فرمانده نیروی زمینی ارتش آلمان در زمان به قدرت رسیدن هیتلر که به نازی‌ها "نه" گفت.

https://p.dw.com/p/D6OW
هانس ماگنوس انتسنزبرگر: ما با نوعی ضعف حافظه مواجهیم
هانس ماگنوس انتسنزبرگر: ما با نوعی ضعف حافظه مواجهیمعکس: dpa

آنچه هانس ماگنوس انتسنزبرگر (Hans Magnus Enzensberger) به‌عنوان شاعر، رمان‌نویس، نظریه‌پرداز، رساله‌نویس یا روشنفکر می‌گوید، از وزنی تعیین‌کننده برخوردار است و به‌ندرت اتفاق می‌افتد که هر اثر تازه‌ای از او موجی از بحث و جدل را در فضای فرهنگی و سیاسی کشور برنینگیزد.

انتسنزبرگر با کتاب جدیدش «هامرشتاین یا خودسری» که توسط انتشارات زورکامپ، یکی از معتبرترین انتشاراتی‌های آلمان منتشر شده، برشی از تاریخ آلمان را موضوع کار خود قرار داده است. انتسنزبرگر در این رمان مستند به زندگی و اندیشه‌های ژنرالی آلمانی می‌پردازد که پس از روی کار آمدن آدولف هیتلر با او همراهی نکرد. زمانی که هیتلر در سال ۱۹۳۳ به قدرت رسید، «کورت فون هامرشتاین» (Kurt von Hammerstein) فرمانده نیروی زمینی ارتش آلمان بود. او اما همراهی نکرد، زیرا مردی بود «خودرای»!

جلد رمان «هامرشتاین یا خوسری»
جلد رمان «هامرشتاین یا خوسری»

هوش فوق‌العاده، آسایش چشم‌گیر و «کاهلی خلاق» از مشخصه‌های بارز «کورت فون هامرشتاین» بودند. این صفت‌ها که به‌ویژه برای یک ژنرال ترکیب عجیبی به نظر می‌رسد، هامرشتاین را در برابر عوام‌فریبی آدولف هیتلر مصون کرده بودند. هامرشتاین پس از قدرت‌گیری هیتلر، مدتی با این اندیشه درگیر بود که وضعیت فوق‌العاده اعلام نماید، هیتلر را دستگیر کند و با حزب سوسیال دمکرات آلمان متحد شود.

هنگامی که در ۳۱ ژانویه ۱۹۳۳، یعنی روز به قدرت رسیدن هیتلر، یکی از دوستانش از او می‌خواهد تا موقعیت سیاسی آلمان را ارزیابی کند، هامرشتاین می‌گوید: «ما شیرجه زده‌ایم توی فاشیسم». هم‌او مدت زمان کوتاهی پس از این، به یکی از همکارانش می‌گوید: «۹۸ درصد از مردم آلمان مست کرده‌اند.»

«کورت فون هامرشتاین» در سال ۱۹۳۴ پیش از آغاز نسل‌کشی هیتلری از ارتش آلمان کنار گذاشته شد و در سال ۱۹۴۳ درگذشت.

در جست‌وجوی «سرمشق‌ها»

هانس ماگنوس انتسنزبرگر در «هامرشتاین یا خودسری» هم گویا باز همان گرایشی را دنبال می‌کند که از چندی پیش در یافتن و شناساندن چهره‌هایی آغاز کرده بود که می‌توانند «سرمشق» شمرده شوند. او در عین حال چند سال پیش، تاریخ‌نگاری آلمان را به‌خاطر فراتر نرفتن از دوران ناسیونال سوسیالیسم مورد انتقاد قرار داده بود:

"در آلمان چنین است که تاریخ کشور را روی ۱۲ سال متمرکز می‌کنند. ما در اینجا با نوعی ضعف حافظه مواجهیم. منظورم دوران نازی‌هاست. البته این هم دلایل خودش را دارد که در اینجا اصلا نمی‌خواهیم در موردش بحث کنیم. اما مسلم این است که کشور به‌مراتب کهنسال‌تر است و مدت‌ها پیش از این چیزهایی داشته که نمی‌توان آنها را نادیده گرفت. اینها کانون‌های انرژی‌اند. می‌خواهم بگویم که یک انگلیسی یا فرانسوی پنهان نمی‌کند ­تمامی هویت او بسته به این است­ که کشورش، ملت‌اش تاریخی دارد. ما هم تاریخ خود را داریم. و از این تاریخ می‌توان نه‌تنها چیزهایی را ساخت، یا به آنها حیاتی دوباره بخشید، بلکه می‌توان از آنها بسیار هم آموخت. در این تاریخ، چیزی هم به نام - ­اگر این واژه مشکل‌زا را بر من ببخشایید­ - "سرمشق" وجود دارد. نه؟ آنچه ما اکنون تجربه می‌کنیم، نوعی فرار از سرمشق‌هاست؛ همان عدم اعتماد به نفس. این هم خود دلایلی دارد که می‌توان درباره‌اش صحبت کرد. این پدیده چگونه به‌وجود آمده؟ این مرتبط است با گرایش به اتوریته‌ستیزی و مسایلی از این دست. زمانی کسی نمی‌خواست اتوریته را تحمل کند. اما تفاوت ظریفی هست میان یک اتوریته که به من می‌گوید چکار باید بکنم، و یک سرمشق که من می‌توانم مسیر خود را با او تنظیم کنم، که چیزی را در او دوست دارم، و او چیزی را در من برمی‌انگیزد. من به این سرمشق نیاز دارم.»

ژنرال کورت فون هامراشتاین، قهرمان واقعی رمان مستند انتسنزبرگر
ژنرال کورت فون هامراشتاین، قهرمان واقعی رمان مستند انتسنزبرگرعکس: picture-alliance / akg-images

توجه انتسنزبرگر در کتاب تازه خود تنها معطوف به هامرشتاین نیست، بلکه این توجه شامل حال همسر او، سه دختر هامرشتاین و همسران آنها و نیز چهار پسر او نیز می‌شود. انتسنزبرگر داستان زندگی فرزندان لجوج هامرشتاین را لحظه به لحظه دنبال می‌کند. نویسنده در این جستجو رابطه‌ی دختران هامرشتاین با جنبش کمونیستی آلمان را نشان می‌دهد. او همچنین به ارتباط دو پسر هامرشتاین با گراف فون اشتاوفن‌برگ می‌پردازد؛ همان کسی که نام خود را به خاطر سوءقصد به جان آدولف هیتلر در سال ۱۹۴۴، در تاریخ ثبت کرد.

انتسنزبرگر برای نگارش رمان مستند خود، زمانی طولانی را به تحقیق پرداخته و از جمله در بایگانی‌های محرمانه‌ی مسکو، اسناد و مدارک مختلف در مورد هامرشتاین را مطالعه کرده است. نویسنده‌ی ۷۸ساله‌ی آلمانی در جریان این تحقیق به بسیاری از اسنادی دست یافته که برای تاریخ آلمان و همچنین تاریخ روابط آلمان و شوروی سابق ناشناخته بوده‌اند. نتیجه مطالعات انتسنزبرگر درباره هامرشتاین، شناساندن چهره‌ای‌ست که تاکنون ناشناخته بوده. او ویژگی‌های چهره‌ی اصلی کتاب تازه‌اش «هامرشتاین» را در چند جمله چنین خلاصه می‌کند:

"او یک کناره‌گیر بود و البته یک کناره‌گیر شایان توجه، و ایفاگر یک نقش مهم سیاسی و از نظر شخصی هم بسیار غریب، بسیار خودسر. مردی که از همان آغاز دید، هیتلرمآبی از کجا سر در می‌آورد. او در واقع نخستین کسی بود که در رهبری ارتش متوجه این مسئله شد، در سال ۱۹۳۳، و گفت، من همراهی نمی‌کنم".

رمانی در نوسان میان تخیل و واقعیت

اما انتسنزبرگر تنها به ارائه سند بسنده نمی‌کند، بلکه می‌گذارد تا چهره‌های کانونی کتابش، خود نیز سخن بگویند. او از زبان هامرشتاین می‌گوید: «من هرگز به هیچ سیاستمداری باور نداشته‌ام».

انتسنزبرگر با عرضه‌ی چنین گفت‌وگوهایی از زبان مردگان، نه‌تنها این امکان را برای چهره‌های رمان‌اش ایجاد می‌کند که ارزیابی شوند، بلکه همچنین برایشان فضایی می‌سازد که خود را توضیح دهند. او همچنین در کنار این فضاسازی، تفسیرهای خود را نیز به متن رمان مستندش می‌افزاید؛ تفسیرهایی که به شکلی موازی متن کتاب را همراهی می‌کنند. انتسنزبرگر در اینجا می‌خواهد، تخیل را با سندهای معتبر بیامیزد. وقتی که نویسنده آغاز به سخن گفتن می‌کند، امکان سنجیدن وقایع تاریخی به‌وجود می‌آید و هنگامی که اسناد تاریخی به زبان می‌آیند، نویسنده آگاهانه به‌عنوان ارزشگزار و داور پا پس می‌کشد.

انتسنزبرگر
انتسنزبرگرعکس: AP

هانس ماگنوس انتسنزبرگر با کتاب خود پرتوی دیگر بر فضای تیره دوران آغازین ناسیونال سوسیالیسم می‌افکند. او با کنجکاوی و کاوشی همچون باستان‌شناسان، تکه‌پاره‌هایی از یک زندگی را جمع کرده، در کنار هم قرار داده و آنها را به تصویری غافلگیرکننده و قانع‌کننده بدل کرده است. توجه انتسنزبرگر معطوف به کسانی‌ست که در دوران‌های تاریک و سخت، شهامت مدنی خود را اثبات کرده‌اند و «نه» گفته‌اند؛ معطوف به یک اقلیت؛ اقلیتی که او همواره ستایش‌اش کرده و کم‌بها دادن به آن را دلیلی بر نادانی دانسته است. خودش در یک مصاحبه می‌گوید:

«کسی که اقلیت‌ها را دست‌کم بگیرد، یک متوهم است؛ کسی که فکر می‌کند می‌تواند آنها را نادیده بگیرد. رنگین‌نامه‌ی «بیلد» هست، اما این بدین‌معنا نیست که رسانه‌های دیگری وجود ندارند که اثرگذار باشند. این نوعی تفکر آماری و باور کور به ارقام است که من نمی‌خواهم در آن سهیم باشم. مثلا اگر آدم به بخش تعیین‌کننده‌ای از مردم دست یابد که می‌توانند در بیست­سی سال آینده در این کشور نقشی بازی کنند، موفقیت بزرگی داشته است. من اصلا به همگان نیازی ندارم. نمی‌خواهم کسی را هم وادار به کاری کنم. کسی که ترجیح می‌دهد فوتبال نگاه کند، باید هم فوتبال نگاه کند. ابدا چیزی به نام فرهنگ برای همه وجود ندارد. این هم یکی از توهم‌های قرن نوزدهم بود. به‌عنوان یک رویا خیلی هم زیباست، آدم خوشش می‌آید، اما به‌عنوان واقعیت چنین چیزی هرگز وجود نداشته و هرگز هم احتمالا ­فکر می‌کنم­ وجود نخواهد داشت. اما این مانعی در راه ما نخواهد بود. هر کسی بایستی با توجه به امکانات خودش کاری بکند. هر یک از ما امکاناتی داریم. من می‌توانم در عرصه نشر کتاب تاثیراتی بگذارم، پس این کار را می‌کنم."

هانس ماگنوس انتسنزبرگر با ساختارشکنی زندگی‌نامه‌ی شخصیت‌های‌ کتاب، هم‌زمان راهی را برای ره‌یافتن به یک دوران تاریخی باز می‌کند؛ دورانی که از کمبود شخصیت‌های خودسری که با سماجت بر باورهای خود بایستند رنج می‌برد.

انتسنزبرگر همچون واقعه‌نگاری متعهد به حقیقت، در رمان مستند خود نشان می‌دهد که این افراد انگشت‌شمار چه امکاناتی برای مقاومت در برابر وضع موجود داشته‌اند و چه بهایی را بایستی برای لجاجت خود می‌پرداخته‌اند.

نیم‌نگاهی به زندگی و آثار هانس ماگنوس انتسنزبرگر

هانس ماگنوس انتسنزبرگر، روز يازدهم نوامبر سال ۱۹۲۹، در منطقه «آلگوى» در ايالت باواريا زاده شد. سرگذشتش به دليل فراز و نشيبهاى بسيار، بيشتر شبيه به قهرمانان فيلمهاى سينمايى‌ست. زمانى يكى از چپ‌ترين چهره‌هاى روشنفكرى آلمان محسوب مى‌شد و هنوز هم در هر زمينه‌اى خوانندگان و مخاطبان خود را غافلگير مى‌كند. سالها در سفر و نوعى آوارگى زيست. يكى از اين سفرها، به كوبا بود. بسيارى او را، از جمله به همين دليل و به خاطر اظهارنظرهاى تند و صريح او در نقد جوامع سرمايه‌دارى، كمونيست خوانده‌اند، در صورتى كه انتسنزبرگر هيچگاه تفكرى ايدئولوژيك نداشته است.

جلد کتاب اکسیر دانش، یکی از آخرین آثار انتسنزبرگر
جلد کتاب اکسیر دانش، یکی از آخرین آثار انتسنزبرگر

انتسنزبرگر را در هيچ قالبى نمى‌توان گنجاند. او در هر عرصه‌ى قابل تصور ادبى از شعر گرفته تا رساله‌نويسى، از نمايشنامه‌نويسى گرفته تا رمان و انتشار و بنيانگذارى نشريه‌هاى فرهنگى فعال بوده، و حتا مدتها به كارهاى راديويى و ويراستارى پرداخته و اينك نيز در عرصه كشف كلاسيك‌ها و كلاسيكهاى مدرن آلمان، در انتشارات «آيشبورن» مشغول به كار است و در تمامى اين عرصه ها نيز، نه تنها توفيقى كامل داشته، بلكه همواره موضوع بحث محافل فرهنگى بوده است. آثار او از همان زمان انتشار نخستين مجموعه شعرش «دفاع از گرگها» در سال ۱۹۵۷، جنجال‌برانگيز بوده‌اند. كمتر كسى مى‌تواند ادعا كند كه توان حدس اين را دارد كه اثر بعدى اين «مزاحم ملت» لقبى كه با طنينى افتخارآميز بر شخصيت او سايه انداخته چيست! اين امر از يك سو آسايش بسيارى را بر هم مى‌زند، اما از سوى ديگر از او چهره‌اى همواره جوان را به نمايش مى‌گذارد، تا جايى كه «استاد غافلگيرى» لقب دوم شاعر شده است. از همان ابتداى فعاليت ادبى، شعرهاى خشمگين و سخره‌گرايانه‌ى انتسنزبرگر نمونه‌اى برجسته براى شعر سياسى و اجتماعى آلمان شدند.

«جوان خشمگين» دهه ۶۰ ميلادى با مجموعه شعرها و جستارهاى سياسى و ادبى خود، چنان روح زمان خود را دريافت، كه واكنش چهره‌هاى پرنفوذ ادبيات و فلسفه‌ى المان مانند آلفرد آندرش، تئودور آدورنو، يورگن هابرماس و هانا آرنت را برانگيخت. از ميان آثار پرحجم او، مى‌توان دفترهاى شعر «دفاع از گرگها»، «خط نابينايان»، «موسيقى آينده»، و «درباره ابرها»، مجموعه جستارهاى «سياست و جنايت»، «اكسير دانش»، رمان «تابستان كوتاه آنارشى»، و «گفتگو ميان ناميرايان، زندگان و مردگان» را نام برد كه در مرز نمايشنامه و رساله ايستاده، و با سبكى نزديك به ديالوگهاى فيلسوفان باستان نگاشته شده است.

بهنام باوندپور (رادیو دویچه وله)