نمایش فیلم «خستگی»، اثر بهمن معتمدیان در جشنواره ونیز
۱۳۸۷ شهریور ۱۱, دوشنبه
در این بخش رامین بحرانی، کارگردان ایرانی تبار از نیویورک نیز با فیلم «خداحافظ سولو» حضور دارد. مارکو مولر دبیر جشنواره ونیز در کنفرانس مطبوعاتی جداگانهای و در آخرین روزهای باقیمانده به شروع جشنواره از فیلم «خستگی» به عنوان یکی از دو فیلم سورپرایز یا غافلگیرکننده امسال نام برد و اشاره کرد که به دلایلی، حضور این دو فیلم را با تاخیر اعلام کرده است.
درباره «خستگی» این احتمال داده میشد که شاید، دلیل تاخیر در اعلام حضور فیلم در جشنواره مشکل خروجش از ایران باشد. بهمن معتمدیان، کارگردان فیلم ضمن نفی این احتمال معتقد است: «علت سورپرایز خود ونیز بود. خودشان پیشنهاد کردند چون من دوست داشتم زودتر اعلام شود و میدیدم اغلب مطبوعات مطلع نیستند و شاید این به فیلم لطمه میزد. کما اینکه اسم فیلم در کاتالوگ رسمی جشنواره نیامده بود به خاطر اینکه سورپرایز است و بهتر میدیدم که اسم قبل از جشنواره اعلام شود.»
تماشاگر در فیلم «خستگی» با هفت شخصیت اصلی مواجه است که همگی ترانسسکسوآل هستند. دوربین با ورود به زندگی هر کدام از آنها مشکلات و مسائل آنان را درمواجه با خانواده و جامعه به تصویر میکشد و حکایت از فیلمی کاملا اجتماعی دارد. هر چند که تعبیر کارگردانش چیز دیگری است.
مسئلهای فلسفی، نه اجتماعی
معتمدیان در این رابطه میگوید: «اولین دغدغه من مسائل اجتماعی نبود و شاید بهتر است بگویم مسائل فلسفی بود. مهمترین مسئله برای من بیان نو و سیالیت است که در روح همه پدیدهها هست و من از طریق به چالش کشیدن مفهوم سکسوآلیتی و هویت در واقع خیلی راحت میتوانستم این سیالیت را نمایش دهم . مخصوصا وقتی ما جنسیت را به زن و مرد تقسیمبندی میکنیم و بقیه به حاشیه میروند، خود همین مختصات خیلی سریع در مبحث سیالیت وارد میشود. نمیدانم البته گویا هست یا نه، ولی بحث بسیار طولانی است.»
بیشترین تمرکز معتمدیان در فیلم مسائلی است که شخصیتهای داستان در زندگی خانوادگی با آن مواجه هستند و در حقیقت تاکید براین است که معضل ترانسسکوآلها در ایران قوانین حاکم برجامعه نیست، بلکه مسائل آنان سنتها و تفکر غالب بر اجتماع است. اما اگر قوانین حاکم برجامعه اجازه آموزش و برخورد صحیح با این پدیده را در سطح عمومی بدهند، ایا ممکن است سنت و تفکر غلط ، جای خود را به برخوردی منطقی بدهد؟
به اعتقاد معتمدیان، « این دو مسئله جداگانه است. نمیتوانیم بگوییم این اول مرغ بوده یا اول تخم مرغ. دو مساله جداست، اینکه جامعه چه کار باید بکند و مردم چکار باید بکنند داستانهای متفاوتی است. ولی به هرحال چیزی که الان به چشم میآید این است مشکل این بچهها قوانین و دولت نیست، در واقع خانوادهها و فرهنگ مشکل ساز هستند. حالا اگر دولت برای حل این مساله کاری نمیکند، مساله ی دیگری است.»
شخصیتهای فیلم
از هفت شخصیت اصلی فیلم، یک دختر با تمایل مردانه و شش پسر با تمایلات زنانه هستند. معضلات و مشکلات گروه دوم به شدت بیشتر است و در مواجه با خانواده و حتی در اجتماع با مسائل متعددی روبرو هستند.
خانوادهها به هیچ عنوان پذیرای اینکه پسرشان دختر شود نیستند و شدیدترین برخوردها را نشان میدهند. در حالیکه در مورد دوم شدت ماجرا کاهش مییابد و بزرگترین معضل مادر دختری که دوست دارد پسر باشد، عدم رعایت حجاب اوست!
از سوی دیگر در آخرین سکانس یکی از شخصیتهای قصه، «سی سی» با لباسی زنانه روبروی دوربین نشسته و میگوید: «نه آقای دکتر من حاضر نیستم اینجا تغییر جنسیت بدهم. تغییر جنسیت اینجا جز دردسر برای من هیچی ندارد. زن بودن فقط به مشکلات من اضافه میکند. مگر خواهر و مادر من چه حقی دارند که من بخواهم داشته باشم . شاید اگر در یک کشور غربی بودم قضیه فرق میکرد و اینکار را میکردم ولی اینجا حاضر نیستم با زن بودنم حقوق و آزادی ام را از دست بدهم.»
اگر چه هم در این سکانس پایانی و هم در خیلی سکانسهای دیگر نگرشهای مردسالارانه موجود در ایران، که مرد شدن و یا مرد بودن را بهتر از زن بودن برمیشمرد، به وضوح دیده میشود اما کارگردان معتقد است: «ببینید در این هفت شخصیت این یک نفر این انتخاب را میکند، ولی بقیه این انتخاب را نمیکنند. کما اینکه خیلیهاشان حاضرند از جانشان بگذرند و این عمل را انجام دهند. این یک برخورد اعتقادی و شخصی است که چه چیز را انتخاب میکنند. اما اگر راجع به داستان مردسالاری بخواهید بپرسید داستان دیگری است که من خیلی دلم نمیخواهد واردش شوم برای اینکه ابعاد فیلم را خیلی محدود میکند. شاید این کار افراد دیگری است که از این زاویه به این ماجرا بپردازند. کار شخص من نیست.»
در پاسخ به این سوال که آیا فیلم اجازه اکران در ایران را خواهد داشت نیز معتمدیان بر این باور است که «من همه تلاشم را میکنم چون بعید میدانم که این فیلم خیلی مشکلی با سیاستهای دولت داشته باشد، اما نمیدانم شاید هم نشد.»