نخستین سراینده روزنامهنگار
۱۳۹۹ مرداد ۱۱, شنبهسروده:
"آخر ای ایرانیان ای مردمان باشرف
از چه رو دادید اینسان مُلكِ ایران را ز کف؟".
پدر میرزا محمدصادق فراهانی مشهور به ادیبالممالک از ادیبان و خوشنویسان نوگرای زادگاهش بود.
مقدمات فارسی و عربی را نزد پدرش آموخت و نزد آموزگاران زادگاهش تکمیل کرد: "روزی که پدرم وفات یافت سال عمرم در حد ۱۴ و ۱۵ بود. چون پدرم قرض فراوان داشت، ناصرالدوله حکمران اسباب فراهم کرد که ما را در به در کند".
۱۵ ساله بود که به تهران رسید و نخست در مدرسه دارالشفا زیست تا اینکه با حسنعلیخان امیرنظام گروسی وزیر فوائد عامه آشنا شد و همراه او به کردستان و آذربایجان رفت و به عنوان منشی نزد او خدمت کرد.
۲۹ ساله بود که در دارالترجمه دربار تهران مشغول کار شد و ۳۵ ساله بود که باز با امیرنظام به آذربایجان رفت و در آنجا معاونت مدرسه نوبنیاد "لقمانیه" را به عهده گرفت.
۳۹ ساله بود که "روزنامه ادب" را در تبریز بنیان نهاد و بعدها همین نشریه را در خراسان انتشار داد.
او از کودکی شعر میگفت و نخستین سرایندهای است که حرفه روزنامهنگاری را برگزید و تا پایان عمر با سردبیری چندین مجله و روزنامه ادامه داد و در بیداری و آگاهی مردم کوشید.
اگرچه او به سبک و شیوه کهن شعر میگفت اما برای انتقاد از سنتهای خشک و واپسمانده سیاسی و اجتماعی از واژههای نو و درونمایههای روشنگرانه بهره میگرفت.
او به ویژه در قطعههای طنزآمیزش بسیار بیپروا مینوشت و از زشتگویی هم پرهیز نمیکرد:
"دری بدیدم و لوحی بر آن به خط جلی
نوشته بود که کابینه وزیر اینجاست
شنیده بودم از اهل لغت که کابینه
به اصطلاح زبان فرنگ بیت خلاست
دگر شنیده بدم من که مجلس شورا
برای دیدن کابینهای تمیز آراست".
دیوان کامل او که در سال ۱۳۱۳ توسط وحید دستگردی به چاپ رسیده، روند جنبش مشروطه و سرانجام آن را دربر میگیرد. او در جای جای سرودههایش به اوجگیری جنبش، خودکامگی محمدعلیشاه و سرخوردگی آزادیخواهان در پایان کار، اشاره کرده است:
"دیده در خون جگر زد غوطه
باد لعنت به چنین مشروطه".
ادیبالممالک در ۵۶ سالگی در تهران درگذشت.