نبرد خونین باندها بر سر زبالههای تهران
۱۳۸۷ مهر ۲۴, چهارشنبه«برای الیزه» نام ساختهای از لودویگ فون بتهون است که ظاهرا مشهورترین قطعهی موسیقی جهان محسوب میشود. شهرت عالمگیر این قطعهی رمانتیک، پای آهنگساز پرآوازهی آلمانی را به جنگ زباله در ایران نیز کشانده است. جنگی که در میان طرفهای درگیر آن، از کودکان خیابانی و مهاجران افغانی گرفته تا شهرداری و مافیای زباله، حضوری فعال دارند. در بعضی از مناطق تهران و بسیاری از شهرستانها ماشینهای جمعآوری زباله، آمدن خود را با ملودی بتهون، و البته در روایتی دیگر، خبر میدهند.
جنگ زباله جنگی نابرابر است. کارگران شهرداری، اغلب با تفکیک سردستی زبالهها هنگام جمعآوری، اندکی به درآمد مختصر خود میافزایند، در حالی که جداسازی و فروش بیش از ۹۰ درصد مواد قابل بازیافت، توسط دیگران انجام میشود. این چرخه از کسانی که کیسه به دوش سطلهای زباله را زیر و رو میکنند آغاز میشود، به انبارهای جمع آوری مواد بازیافتی میرسد، و بعد از طریق واسطهها به کارخانههای ذوب پلاستیک یا مقواسازی در اطراف تهران منتهی میشود.
مسئول جمعآوری و بازیافت زباله، شهرداری است. اما از آنجا که توان انجام این کار را ندارد، دست واسطهها را عملا باز گذاشته است. در جادهی خاوران، و مناطقی از شهرری، انبارهای فراوانی وجود دارند که نمیتوانند از چشم ماموران و مسئولان پنهان باشند.
چرخه بیپایان آلودگی
در تهران روزانه بین ۷ تا ۸ هزار تن زباله جمعاوری میشود که شهرداری حداکثر قادر به بازیافت ۸ درصد آن است. بقیهی مواد بازیافتی، مانند کاغذ، پلاستیک، نان خشک و آهن یا مستقیم از خیابانها و سطلهای زباله، یا در مکانهای انبار زباله جدا میشوند. در نگاه اول، کار این افراد بسیار مفید و قابل دفاع به نظر میرسد: هم شکم خود و خانواده را سیر میکنند، هم جلوی هدررفتن مواد قابل استفاده را میگیرند. اما در واقعیت، بخش اعظم این مواد، بدون رعایت هیچ قاعده بهداشتی، در کارگاههای کوچک به مقوا و پلاستیکهایی تبدیل میشوند که بسیار آلودهاند و دوباره مورد استفاده قرار میگیرند.
تفاوت قیمت بین موادی که از زباله جمع آوری می شوند، با محصولی که از آنها تولید میشود به ۲۰ برابر میرسد. سودی که میلیاردها تومان در روز برآورد میشود، شبکهی وسیعی را به وجود آورده که بسیاری در آن سهیم هستند. شهرداری بارها از قصد خود برای مقابله با زبالهگردها سخن گفته و برای این منظور گشتهای ویژهای نیز تشکیل داده است. با اینهمه، مسئولان اعتراف میکنند، تا زمانی که شهرداری خود قادر به جمعآوری، تفکیک و بازیافت زبالهها نباشد، زبالهگردی نیز ادامه خواهد یافت.
نبرد خونین باندها بر سر زباله
بسیاری از حاشیهنشینان ومهاجران روستائی، در آلونکهایی کنار کوههای زباله زندگی میکنند و روزگارشان را با جستجوی مواد قابل فروش میگذرانند. این تجارت، چنان پر سود است که باندهای فعال گاهی بر سر تقسیم مناطق مختلف شهر با یکدیگر درگیریهای خونینی پیدا میکنند.
تجارت زباله، مخصوص ایران و کشورهای فقیر نیست. پیشرفتهترین و صنعتیترین کشورهای جهان نیز به نوعی دیگر با این پدیده روبرو هستند. در برخی از کشورهای پیشرفته، از جمله در زادگاه بتهون تا حدود ۸۰ درصد زبالهها بازیافت میشود. با این همه، ناتوانی در بازیافت همهی مواد خامی که هر روز در سطلهای زباله ریخته میشود، کشورهایی مانند هند، چین و اندونزی را به واردکننده زبالهی اروپا و آمریکا تبدیل کرده است. استان مای در چین مرکز تفکیک زبالههای وارداتی از انگلیس است. در این منطقه، پلاستیکهایی که از میان زبالهها جدا میشوند، در قطعات بسیار ریز به عنوان مواد اولیه مورد استفاده قرار میگیرند و حتا به کشورهای دیگر نیز صادر میشوند.
آنچه در کشورهایی مانند ایران بیش از همه موجب نگرانی شده تهدید جدی سلامت و بهداشت عمومی از سوی چرخهی ناکارآمد جمعآوری و بازیافت قانونی زباله است.