موضع آمريكا در قبال جمهورى خلق چين
۱۳۸۴ آبان ۳۰, دوشنبهكسى در اين مورد ترديد ندارد كه آمريكا در حال حاضر تنها ابرقدرت جهان محسوب میشود و صحت اين تصور كه روزى چين، يعنى كشور در حال حركت پرشتاب بسوى ترقى و تكامل، بتواند اين مقام را از دست آمريكا خارج و خود آنرا تصاحب كند، هنوز به ثبوت نرسيده است. ولى رشد سريع اقتصادى و جمعيت انبوه و ديپلماسى پرتحرك به اين كشور وزن و اهميتى مىبخشد كه در همه جاى دنيا قابل لمس است و همين خصوصيات دقت در اعمال و رفتار و گفتگو با رهبران پكن را ضرورى میكند. بهمين جهت ديدار رئيس جمهور آمريكا جورج دبليو بوش از چين در دو روز آخر هفته گذشته مورد توجه زياد واقع شد، زيرا اينكه آمريكا و چين در حوزه اقيانوس آرام چگونه با يكديگر سازش كنند و چين تا چه حد بتواند خود را با نظام بينالمللى وفق دهد و در آن جذب شود، موضوعى است داراى اهميت زياد.
در قياس با اين انتظارات ديدار چهل ساعته جورج بوش از پكن حاصل زيادى ببار نياورد جز اينكه قرارداد فروش هفتاد فروند هواپيماى مسافربرى بوئينگ به چين امضا شد و نيز توافق بعمل آمد كه دو كشور در آينده در زمينههايى چون مبارزه با تروريسم و بيماريهاى واگيردار و بلاياى طبيعى همكارى نزديكترى داشته باشند. ولى براى حصول توافق دراين زمينهها ديدار رهبران طراز اول دو كشور با يكديگر لازم نبود. در مورد مسائل مورد اختلاف در روابط دو كشور حرف مشخصى زده و شنيده نشد، مثلاً در مورد كسرى ترازنامه بازرگانى آمريكا با چين كه در سال جارى تخميناً بالغ بر دويست ميليارد دلار خواهد شد. يا در مورد ارزش برابرى پول چين يوآن با دلار كه بنظر آمريكائیها پائينتر از ارزش واقعى آنست يا در مورد سوءاستفاده از حق اختصاصى توليد كالاهاى مختلف يا حقوق محفوظ براى متون و صفحات موسيقى و غيره (كپیرايت).
اينكه رئيس جمهور آمريكا حين ديدار از ژاپن از وضع حقوق بشر در چين انتقاد و تايوان را بعنوان سرمشق خوبى براى آزادى و رونق اقتصادى و دمكراسى به آن كشور توصيه كرد همچون ملاقات با دالائى لاما در كاخ سفيد واشنگتن يكهفته قبل از سفر وى به چين، البته بيشتر براى تحكيم وجهه خود در داخل آمريكا بود تا براى عبرت رهبران پكن. ديده شد كه در ملاقات بوش با رئيس جمهور چين هو جين تائو در تالار بزرگ خلق در روز گذشته مسئله تعميم دمكراسى در آن كشور ديگر با تأكيد درخواست نشد بلكه فقط آرزوى آن بزبان آورده شد.حاصل سخن اينكه گرچه پرزيدنت بوش اين حرف را در كشور خود علناً نمیگويد، هدف واقعى او بيشتر همكارى با چين است نه درگيرى و خصومت. واقعيت هم اينست كه مسائل قرن بيست ويكم را نمیتوان در مخالفت با چين حل كرد بلكه در معاضدت و مشاركت با آن. نمونه بارز اين مدعا مشاجره آمريكا با كره شمالى بر سر برنامه اتمى آن كشور است كه ضمناً نشان میدهد كه گفتگوهاى كارى در سطوح پائينتر موثرتر است تا ديدارهاى باشكوه ولى بىثمر.