1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

مرگ و عزادارى در آلمان

۱۳۸۵ بهمن ۱۳, جمعه

واكنش هر اجتماعى نسبت به مرگ ِ شهروندان خود بسيار متفاوت است. در هر قلمرو فرهنگى هنجارهايى در بيان سوگوارى وجود دارد و مراسمى كاملا متفاوت براى جدايى هميشگی از افراد به هنگام مرگ. اگر در كشورهايى بسيار عادى ست كه ديگران غم و درد ِ از دست رفتن افراد را ببينند، در جوامعى ديگر مراسم عزا و وداع از ياران بسيار خصوصى برگزار مى شود و دليلى براى شركت ديگران در آن وجود ندارد.

https://p.dw.com/p/A7Ur
مرگ و عزادارى در غرب. انزوا و تنهايي
مرگ و عزادارى در غرب. انزوا و تنهاييعکس: dpa

در ايران، با فرهنگ مذهبى شيعه، تاكيد فراوان بر عزادارى مي‌شود. طلاب و رهبران مذهبی، فلسفه‌ی عزادارى را بخشى بسيار مهم از امور ديني مي‌دانند و مراسم غم و اندوه براى افراد خانواده، خويشاوندان، دوستان و همسايگان را بسيار پر اهميت می‌دانند. در چنين راستايى عزادارى براى اهل بيت نيز در كشور ما بسيار پراهميت است و رهبران مذهبى بر اين نظرند كه اين نوع عزادارى‌ها در صورتى كه به خوبى برگزار شوند، وظيفه‌اى انسان سازانه خواهند داشت و افراد جامعه را با همدردى از بزرگان ِ دينى از دست رفته‌ی خود، به سمت الگوگيرى از آنها سوق خواهند داد.

رهبران مذهبى همچنين می‌پندارند كه عزادارى براى عزيزان ِ از دست رفته و بخصوص رهبران دينى، خود سبب انتقال ارزش‌هاى آنان به نسل‌هاى بعدى می‌گردد و آموزه‌هاى نظرى و عملى از اين راه به نسل‌هاى آينده منتقل می‌شوند. در حالى كه در ايران مراسم عزادارى محرم جنبه‌ای عمومى دارد و هزاران نفر در خيابان‌هاى شهر و روستا به عزادارى مراسم عاشورا دست می‌زنند، در بسيارى از كشورها مراسم سوگوارى به خاطر از دست رفتن اعضاى خانواده، خويشاوندان و دوستان به صورتى كاملا خصوصى برگزار می‌شود.

در آلمان معمولا مراسم خاكسپارى را شركت‌هايى برنامه ريزى می‌كنند كه در اين امر تخصص دارند. آنيا كنوپف، حدود بيست سال است كه مسئوليت برنامه ريزى خاكسپارى افراد را در يك شركت آلمانى به عهده دارد. او تجربيات‌اش را از اين زمان طولانى اين گونه بيان می‌كند: ”اين اواخر متوجه اين مسئله شده‌ام كه بازمانده‌هاى ِ مرده، با برنامه‌هايى كه براى خاكسپارى تعيين می‌كنيم– و معمولا برنامه‌هايى مذهبى هستند – مشكل دارند. فكر می‌كنم اين مشكل اونا به اين علت باشه كه ديگه در كشور ما مذهب نقش تعيين كننده‌ای در زندگى انسان‌ها بازى نمی‌كنه و اونا ديگه اين سنت‌هاى باصطلاح خاك گرفته‌ی مذهبى رو قبول نمی‌كنن. اونا می‌خوان برنامه‌ای متفاوت با خاك‌سپارى مذهبى براى عزيزان‌شون بگيرن. اما اين كار خيلى دشواره، چون اونا تازه بعد از مرگ، به اين فكر می‌افتن كه مراسمى نو براى خاك‌سپارى بگيرن و هيچ ايده‌ای هم ندارن كه اين چگونه مراسمى بايد باشه. البته بايد اين نكته رو هم در نظر بگيريم كه تعداد افراد خانواده تو آلمان، به تدريج كم و كمتر مي‌شه و روابط دوستانه‌ای هم كه در گذشته بين همسايه‌ها وجود داشت، ديگه فراموش شده و بنابراين همسايه‌ها هم به مراسم خاك‌سپارى نمی‌يان. پس بازماندگانى كه مراسم رو انجام می‌دن، اون‌قدر كم اند كه ما بايد در كنار برنامه ريزى مراسم خاك‌سپاری، وظيفه‌ی دلدارى و همراهى به بازمانده‌ها رو هم به عهده بگيريم و اين در شرايطيه كه ما اصلا اين افراد رو نمی‌شناسيم.”

روند خاكسپارى را در اروپا، در گذشته‌ای نه چندان دور، افراد خانواده و مردم محل به عهده داشتند. شستن جسد، پوشاندن او و مراسم خاك‌سپارى همه از طرف افراد خانواده و نزديكان مرده انجام می‌شد و همه بر اين نظر بودند كه بايد روح كسى كه درگذشته، با برگزارى آبرومندانه، آرامش يابد. امروزه اما مراسم خاك‌سپارى به عنوان كارى بى ارزش تلقى می‌شود كه بايد وظيفه‌اش را به سازمانى سپرد و در ازايش مبلغى پرداخت تا در صورت لزوم محترمانه هم انجام شود.

در جامعه‌ی كنونى آلمان مراسم عزادارى به امرى بسيار خصوصى تبديل گشته و معمولا فقط بازماندگان درجه‌ی اول مرده در آن حضور می‌يابند و ديگران نبايد خود را در اين امر دخالت دهند.

پرفسور يوزف فرانتس تيل، استاد رشته‌ی مردم شناسى دانشگاه فرانكفورت به مقايسه‌ی جامعه‌ی آلمان و آن چه او در كشورهاى آفريقايى تجربه كرده می‌گويد: ”ما در آلمان عزاداري‌مون درونى شده. هر كسى مسئول احساسات خودشه و بعد از مرگ ِ يكى از عزيزان، بسيارى به روانپزشك مراجعه می‌كنند و تا ماه‌ها تحت مداوا قرار می‌گيرند تا غم از دست دادن عزيزشون رو هضم كنند. اين در حاليه كه در آفريقا مردم در عزادارى كسى كه نمی‌شناسن هم شركت می‌كنند و رسم بر اينه كه بازمانده‌ها در مورد مرگ عزيزشون با همه صحبت كنند. به همين جهت هم هست كه اونا می‌تونن، بعد از مدتی، كاملا با كسى كه از دست دادن خداحافظى كنند و غم از دست دادنش رو فراموش كنند و باز به عنوان جزئى فعال در اجتماع شركت كنند.”

اگر در جوامعى با انگيزه‌هاى مذهبى و سنتی، افراد جامعه با همدردى با عزيزان فوت شده‌ی خود، به سمت الگوپذيرى از رفتار و كردار آنان سوق داده می‌شوند، در جوامع غربى سعى بر آن می‌شود تا آنچه نسل قبلى انجام داده از ياد برود، زيرا راه و روش زندگى چنان تغيير يافته كه نسل جوان هيچ علاقه‌ای به تكرار آن چه گذشتگان انجام داده اند ندارد و راهكارى ديگر براى حل مسائل زندگى خود می‌جويد و الگوهايى بجز افراد نسل‌هاى گذشته در نظر مى‌پروراند.

در اين مورد پژوهشگر مردم شناس، خانم ماريا كيپولِت چنين نظر می‌دهد: ”در بسيارى از جوامع سنتی، اجتماع تكيه گاهيه براى تك‌تك افراد جامعه. به نظر من خيلى مهمه كه نظرگاه‌ها و شخصيت افرادى كه می‌ميرند، مورد بحث قرار بگيره و اونچه اونها به خوبى انجام دادن به عنوان الگويى براى بازماندگان‌شون مطرح بشه. اما در جوامع صنعتى اين طور نيست. مردم در اين جوامع نمی‌خوان راهى رو برن كه گذشتگان شون رفتن.”

ترس از گذشتگان تا جايى پيش می‌رود كه در جوامع غربى حتا پير شدن و از كار افتادن نيز تابو گشته و كسى حاضر نيست در كنار افرادى باشد كه ديگر در روند توليد نقشى ندارند. بخصوص كسانى كه روزهاى آخر زندگى خود را می‌گذرانند. اين در حالى‌ست كه بسيارى از كهنسالان، يا بيماران لاعلاج در كشورهاى غربى خواستار آنند كه افراد خانواده و يا دست كم يكى از عزيزان خود را در زمان وداع با زندگى، در كنار خود داشته باشند و اين ساعات آخر را با آنها بگذرانند.

يوآخيم گرهارد، كشيش يكى از بيمارستان‌هاى آلمان است و مسئول همراهى بيماران در آخرين ساعات زندگى شان. او بسيارى از بيماران را در ساعات آخر زندگى‌شان همراهى كرده، با آنها آخرين دعا را خوانده و آنها را با آرامش راهى ديارى ديگر ساخته: ”من در دوران خدمتم به اين نتيجه رسيدم كه در آخرين لحظات زندگى ، بسيار مهمه كه دست كم يكى از افراد خانواده در پيش بيمار باشه. براى كسى كه در حال احتضاره، اين امر از اهميت حياتى برخورداره.”

كشيش يوآخيم گرهارد، بر اين نظر است كه آلمانى‌ها بيشتر علاقه دارند كه عزادارى خود را يا به تنهايى و يا در حلقه‌ی افراد خانواده‌ی خود انجام دهند و اين امر از چشم ديگران پنهان بماند.