مرگی پرسروصداتر از آثار
۱۳۹۹ تیر ۲, دوشنبه۱۶ ساله بود كه به دانشسرای مقدماتی تبريز رفت و دو سال پس از آن به عنوان آموزگار دبستان فارغ التحصيل شد و بيدرنگ در آذرشهر و سپس در روستاهای ممقان، خوراقان، قدجهان، گوگان، و آخیرجان به كار پرداخت:
""مثل قارچ زاده نشدم بی پدر. مثل قارچ نمو كردم ولی مثل قارچ زود از پا در نيامدم. هرجا هستهای بود به خود كشیدم كسی نبود مرا آبیاری كند. نمو كردم مثل درخت سنجد، كج و معوج و قانع به آب كم و شدم معلم روستاهای آذربایجان".
۱۹ ساله بود كه در كنار كار، شبانه در دانشگاه تبريز ادبيات انگليسی میخواند و چهار سال بعد اين رشته را هم به پايان رساند.
او شيفته كارش بود و تلاش خستگیناپذيری را برای بهبود وضع دانشآموزانش آغاز كرد.
۱۹ ساله بود كه نخستين داستانش "عادت" را نوشت كه از تجربيات شخصیاش به عنوان آموزگار تهيدستان الهام گرفته بود.
سپس پيوسته داستانهايش را برای رسانههای گوناگون مانند توفيق، بامداد، آرش و كتاب هفته میفرستاد كه بيشترشان چاشنی طنز داشتند و شعارگونه به توانگران جامعه میتاختند و كودكان را به اعتراض عليه ناهنجاریهای موجود فرامیخواندند.
او ترجمههايی از تركی و انگليسی به فارسی و از فارسی به آذری دارد و در زمينه فولكلور آذربايجان و تربيت آموزش و پرورش دانشآموزان نيز چند اثر به جا گذاشته است.
آخرين و ماندگارترين داستان او "ماهی سياه كوچولو" است كه در پی تغيير زندگی يكنواخت خود و همجنسانش خطر میكند تا به دريا برسد.
اين داستان پس از ويرايش دقيق توسط فريده فرجام در "كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان"، چاپ و با استقبال بسيار روبرو شد.
شهرت او و آثارش بيش از آن كه وامدار ارزش ادبی باشند به خاطر گمانهزنی پيرامون درگذشتش بود.
در حالی كه به نوشته دوست نزديكش حمزه فراهتی شنا نمیدانست و در رود ارس غرق شد، مخالفان حكومت وقت در پی مقاله ای از نويسنده نامآشنا جلال آل احمد مرگش را به ساواك نسبت دادند و او را در دهه ۱۳۵۰ سرشناسترين چهره ادبيات كودكان ساختند.
او در زمينه آموزش فارسی به آذریزبانان گامهايی آغازينی برداشت ولی از چاپ كتاب درسی "الفبای آذری" چشم پوشيد.
صمد بهرنگی در ۲۹ سالگی در آبهای ارس در نزدیک روستای شامگواليك در شمال آذربايجان غرق شد.