1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

مراسم يادبود به آذين در كلن

الهه خوشنام۱۳۸۵ تیر ۲۰, سه‌شنبه

مراسم بزرگداشت و یادبود محمود اعتمادزاده (م.ا.به‌آذین) جمعه‌شب، هفتم ژوییه، در تئاتر آرکاداش شهر کلن برگزار شد. جمعی از دوستداران به‌آذین که اغلب از همان رفقای دیرین او بودند اداره جلسه را برعهده داشتند.

https://p.dw.com/p/A6FU
عکس: Bilderbox

رضا نافعی، همکار (سابق) ما در صدای آلمان، گرداننده و یکی از سخنرانان این برنامه بود. آوازگر برنامه فرزندزاده به‌آذین «نگین حبیبی» بود که با یاد پدربزرگ و با دستهای توانا و پراحساس بر روی گیتار می‌نواخت. انتخابی که نشان از آشنایی رفقا با سلیقه به‌آذین داشت.

در مراسم تدفین به‌آذین در ایران که در فیلمی نشان داده شد، تنها جمعی کوچک از یاران او بودند که شمارشان بیش از کتابهایی که به‌‌آذین نگاشته، نبود. اما رفقا در برون مرز جمعی را گرد آورده بودند که در سالن آرکاداش به آسانی جای نمی‌گرفتند. فریدون تنکابنی طنزنویس و از یاران دیرین به‌آذین همچنان به باور راسخ و صداقت‌های او از یادداشت‌های شهر شلوغ‌اش گفت که در همان شلوغی‌های آن زمان، بی‌دلیل و بادلیل، سبب به محبس رفتن او شد و این تنها به‌آذین بود که با دفاع از او خود نیز به نوشیدن آب خنک در زندان میهمان شد. تنکابنی برخلاف برخی از سخنرانان که جنبه‌های سیاسی کار به‌آذین را برجسته‌تر می‌کردند، او را از پلیتیک که همان دورغ و فریب باشد بری می‌داند:

«نخستین و مهم‌ترین ویژگی به‌آذین صداقت او بود، و هر هنرمند راستینی این ويژگی را دارد. من از به‌آذین بعنوان یک مرد سیاسی سخن نخواهم گفت. به گمان من ورود او به دنیای سیاست به معنای خاص آن اشتباه بود. دنیای سیاست دنیای دورویی و ریاکاری و مکر و فریب است. همان که عوام‌الناس آن را پلیتیک می‌نامند، به‌مفهوم حیله‌گری و حقه‌بازی که نقطه مقابل صداقت است.».

لیلی حبیبی، دختر به‌آذین، یکی دیگر از سخنرانان جلسه با هوشیاری تمام نامه‌هایی از پدر را در درازی بیش از ۴۰ سال برای جمع انتخاب کرده بود که جنبه‌های اجتماعی آن برجسته‌تر و نمایان‌تر از جنبه‌های شخصی‌اش بود: «روزهای ابر و رعد و تیرگی‌هاست و روزگار بحران و درجازدن و رفتن و بازبرگشتن است و تلاش راه پیداکردن. عمده همین آخری‌ست. سرنوشت آدمی ست که از خودش بیرون برود و خود را در بیرون از خود بجوید. بت بسازد و باز بت را درهم بشکند و بت تصویر دلخواه او از خود اوست.».

در نامه‌ای که تاریخ آذرماه ۱۳۷۱ را دارد، می‌نویسد: «شتاب دارم. فرصت کم است و ناگفته بسیار. من به اندازه پیمانه خودم دیدنیها را دیده‌ام و چشیدنی‌ها را چشیده. حالا نوبت نشخوار است و بعدهم خواب. اما میان خودمان باشد،‌ شتابی در پهن کردن رختخواب ندارم.».

دکتر محمد عاصمی، سردبیر مجله کاوه، یکی دیگر از سخنرانان از قصه اتوبوس او که در نخستین کنگره نویسندگان در تیرماه ۱۳۲۵ خوانده بود یاد کرد و خاطرات خود را بازگفت. مجید فلاح‌زاده،‌ کارگردان تئاتر، نمایشنامه‌ «کاوه آهنگر» او را ستود و جلال سرفراز، روزنامه‌نگار، از مرامنامه‌ی محرمانه‌ای گفت که به‌آذین به او سپرده بود، بشرط آنکه هیچ‌کجا چاپ نشود و صبح روز بعد با صلاحدید سردبیر کیهان که خود از رفقا بود، مرامنامه به چاپ رسیده و سبب زندانی‌شدن به‌آذین شده بود. رضا نافعی گفتگویی را در نبود به‌آذین با او تنظیم کرده بود که ضمن مطرح کردن «بردریاکنار» مثنوی او، نقل‌قولهایی نیز از احسان طبری را در خود داشت. در میان نامه‌های به‌آذین وصیت‌نامه‌ای نیز از او بجا مانده که بخشی از آنرا با صدای لیلی حبیبی، دختر او، برایتان پخش می‌کنیم:

«رک و راست می‌گویم. از هرکس و هر گروه و هر سازمان، دولتی و جزآن که بخواهد بر مرده‌ام دست اندازد و بدلخواه خود بزکم کند و به افزود و کاست نقشی دروغین از من بر پرچم تبلیغات خود بنشاند، بیزارم. من آدمی را دوست داشته و آزاد خواسته‌ام. از هر نژاد و ملت و زبانی که بوده باشد. خود نیز بر اندیشه و احساس آزاد بوده‌ام و هستم. تنها بر آستان هستی سرمی‌سایم. خود را و همه را بر او می‌بینم.».

بهرخ حسین بابایی با صدایی گرم و گیرا همراه با تار رضا چند ترانه خواند که یکی از آنها مرغ سحر پایانبخش مراسم یادبود به‌آذین بود.