مبارزه با سكولاريسم، با انتقاد يا فرياد / گفتگو با دكتر محمد ملكی
۱۳۸۵ شهریور ۱۵, چهارشنبه�ن بعد از انقلاب اسلامى و از روشنفكران منتقد به سوالات راديوى دويچه وله در اينباره پاسخ گفته است.
دویچهوله: آقای دکتر ملکی، آقای محمود احمدینژاد دیروز در جمع تعدادی از جوانان برگزیده کشور، دانشجویان و جوانان را تشویق کردند که علیه اندیشههای سکولاریستی و لیبرالیستی دست به مبارزه بزنند. یعنی نه فقط انتقاد کنند، بلکه «فریاد بزنند»! شما صحبت ایشان را چطور تعبیر میکنید؟
محمد ملکی: در واقع من با توجه به سوابق آقای احمدینژاد و کارهایی که در این مدت کرده است، این صحبتهای دیروز را باز در مسیر عملكردها و کارهای گذشتهاش تعبیر میکنم و معتقدم ایشان مرتب دنبال ایجاد ماجرا و مسئله در جامعه است. شما ببینید، ۲۵ سال پیش انقلاب فرهنگی را انجام دادند و بستن و اسلامیکردن دانشگاهها، و همانموقع من یادم هست که استادها را میآورند با شکلهای بسیار زننده لباس استادیشان را با پرچم آمریکا میپوشاندند و در دانشگاهها توهین و تحقیر بسیاری به استادها شد و تمام تلاششان هم این بود که دانشجویان را علیه استادان بشورانند و نتیجهاش این شد که بهترین استادان ما یا از دانشگاهها اخراج شدند، یا از این مملکت رفتند یا روانه زندانها شدند. حال بعد از ۲۵ـ ۲۴ سال مجددا ایشان آمده و تلاشش این است که دانشجو را در مقابل استاد قرار بدهد. اینکه استاد سکولار هست و تبلیغ سکولاریسم را میکند یا تبلیغ لیبرالیسم را میکند، باید از آقای احمدینژاد پرسید که این استادهایی که امروز در دانشگاهها هستند، اینها مگر همانهایی نیستند که شما خودتان بعد از گذراندن از دهها فیلتر استخدام کردید! شما اگر به دانشگاهها مراجعه بکنید، از استادهای قدیمی دانشگاه ۵ درصد هم دیگر باقی نماندهاند. این عده کسانی هستند از همان دانشگاه تربیت مدرس که بخاطر همینها ساختید آمدهاند. حالا چطور شده که همهی اینها شدهاند سکولار! بعد هم من این را بارها گفتهام، اینها میخواهند به این معنی و مفهوم سکولار در مملکت مخصوصا یک معنای ضددینی بدهند. اصلا سکولار به معنی اینکه کسیست که دین ندارد و خدا را نمیشناسد، نیست. سکولار این است که میگوید، آقا دین از دولت جدا باشد. نهاد دین کار خودش را بکند و نهاد دولت هم کار خودش را.
دویچهوله: آقای دکتر ملکی، میخواستم در همین مورد سوال بکنم. آیا میشود این گفتههای رییس جمهور را دعوتی به تصفیه برخی از اساتید دانشگاهها دانست؟
محمد ملکی: شما مطمئن باشید. تصفیه را که اینها از مدتها پیش شروع کردهاند. مرتب اساتید قدیمی را بازنشسته و یا از کار برکنار میکنند. این کار شروع شده است. برای من مهم این است، اصولا این رودررو قراردادن استاد و دانشجو در این مملکت چه مفهومی میتواند داشته باشد؟ اینکه اگر در دانشگاه یک استای سکولار بوده باشد سر او فریاد بزنید، چیزی نیست جز اینکه بگوید، من وظیفهام این است که به هر استادی که خواستم یک انگ سکولار بزنم و وی را از دانشگاه میاندازم بیرون. به نظر من این مقدمهای است برای اینکه ته و توی باقیمانده استادانی که بهرحال میخواهند وظیفه و رسالت استادی خودشان را انجام بدهند از دانشگاهها اخراج بکنند و دانشگاهها را دربست در اختیار خودشان بگیرند. و من، بازهم تکرار میکنم، این یک خوابیست نشدنی. دانشگاه هیچوقت و در هیچ شرایطی صددرصد دراختیار حکومتها قرار نخواهد گرفت.
دویچهوله: آقای دکتر ملکی، ایشان گفتهاند که نظام آموزشی ما ۱۵۰ سال تحت تاثیر اندیشههای سکولار و استکباری بوده. آیا به نظر شما بحث ایشان انتقاد به مسئلهی مدرنیته و افکار مدرن در ایران از پیش از انقلاب مشروطیت است؟
محمد ملکی: اگر منظورشان از زمان مشروطیت باشد، تا آنجایی که ما میدانیم و همه میدانند، از مشروطیت ۱۰۰ سال بیشتر نگذشته است. صدمین سالش را جشن گرفتیم. این ۱۵۰ سال را من نمیدانم ایشان از کجا آوردهاند. شاید منظورش از ۱۵۰ سال از تاسیس دانشگاهها و قبل از آنها بوده. اگر هم مقصودش دانشگاههای مدرن هست، دانشگاهای مدرن که اولیناش در تهران بوده، اصولا ۷۱ سال از عمرش گذشته است، چون در سال ۱۳۱۳ تاسیس شد. ایشان باید توضیح بدهند که این ۱۵۰ سال که در این ۱۵۰ سال هم همیشه تبلیغ سکولاریسم شده از کجا آوردهاند! و اصولا این مفاهیم سکولاریسم و اینها، مفاهيم جدیدی هستند و شاید در ۱۵۰ سال پیش این اصطلاحات اصلا مرسوم نبوده است.
دویچهوله: آقای دکتر ملکی از یکطرف آقای رییس جمهور خواهان بیان صریح دانشجویان شدهاند و گفتهاند که «صراحت» در بیان یک دانشجو مفید است، ولی باید دانشجو، در میان مطالبات خود پا را از «صراحت» فراتر گذاشته و «فریاد بزند». اما از طرف دیگر دانشجویانی که با صراحت نظرات خودشان را بیان میکنند، خیلی زود با عملکرد کمیته انضباطی مواجه میشوند. به نظر شما منظور از این «صراحت» چیست؟
محمد ملکی: نه! ببینید، ایشان در اول صحبتاش میگوید، آن چیزی که من در ایسنا خواندم، میگوید که اگر مثلا استادها آمدند سر کلاس و اگر یک استاد سکولار را موافقت کردیم که بیاید سر کلاس و درس بدهد، شما در اعتراض به این کار، سر بنده داد بزنید و فریاد بزنید که چرا باید یک سکولار بیاید در دانشگاه درس بدهد و در دانشگاه حضور داشته باشد. این مسئله را خودش روشن میکند. و این داد و فریاد زدن دانشجو نه در جهت اعتراض به خطاهای دولتیان و در نقد دولت، بلکه در این زمینه داد بزند که چرا یک استاد سکولار در دانشگاه وجود دارد و همه استادها باید تسلیم حکومت باشند و چیزی هم برخلاف نظر حکومت سر کلاس بیان نشود.
دویچهوله: آقای ملکی، شما در نامهای خطاب به رییس جمهور ایشان را دعوت به مناظره كردهاید، با استناد به این ضربالمثل که «چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است». شما چه مسایل عمدهای را میخواهید در این مناظره مطرح بکنید؟
محمد ملکی: هر چیزی را که ایشان میخواهد مطرح بکند. ایشان در نامهشان، خطاب به بوش میگوید، شما زندان دارید، شما شکنجه میدهید، شما حرفهای مردم را شنود میکنید ، شما راست نمیگویید، شما صداقت ندارید و... همه اینها را در صحبتهایشان گفته است. من میخواهم با ایشان بنشینم و ببینم که واقعا ایشان چقدر صداقت دارد و آیا در مملکت ما شنود نمیشود، آیا در مملکت ما زندان نیست و کسی شکنجه نمیشود؟ این مسئلهای که ایشان مطرح کردند و میخواستند بگویند، ما این بهشتی که اینجا ساختهایم، میخواهیم در دنیا بسازیم و در سایر کشورها جهان بسازیم، این بهشت چگونه بهشتیست! و بنشینیم و رودررو بحث بکنیم و بحثی رودررو و بیواسطه در حضور خبرنگارها که ببینیم ما امروز چه وضعی داریم و آیا اینها حقایق را در اختیار مردم میگذارند که از آقای بوش میخواهند ایشان حقایق را در اختیار مردم خودش بگذارد! بوش وضعيتش معلوم است. نماينده سرمایهداری هست، امپریالیست هست و هزار و یک عیب دارد. بحثی نیست، اما شما چرا مدام میآیید به بوش میچسبید و بوش را مطرح میکنید. بیایید با من که مثل خودتان هستم، بقول شما روستایی هستم، کارگرزاده هستم، استاد دانشگاه هستم، مسلمان هستم، ایرانی هستم و هزار درد دل دارم، بیایید با من و امثال من مصاحبه بکنید.
دویچهوله: آقای دکتر ملکی با سپاس از اینکه وقت در اختیار ما قرار دادید.