"ماجراهای شاهزاده احمد" به روایت یک سینماگر آلمانی
۱۳۹۱ مرداد ۱۴, شنبهاغلب سینماروها، فيلم بلند انيميشن "سفید برفی و هفت کوتوله" را که کمپانی آمریکایی والت دیسنی در سال ۱۹۳۷ اکران کرد، به عنوان اولین انيميشن سينمايی میشناسند. در حالی که فیلم "ماجراهای شاهزاده احمد"، به کارگردانی انیماتور آلمانی، لوته راینیگر (Lotte Reiniger)، درست ۱۱ سال پیش از آن ساخته شده و در سینماهای اروپا به نمایش در آمده بود.
سینماگر مبتکر
راینیگر هنگام تهیهی این فیلم که سه سال به طول انجامید، ۲۴ سال بیشتر نداشت. با اینحال از چنان تجربه و کارایی برخوردار بود که ساختن این اولین فیلم کارتونی جهان را با فیگورهای مقوایی تدارک ببیند و ژانری نوین در کار خلق تصاویر داستانگو ابداع کند. الهامبخش او در این کار، تکنیک نمایش عروسکی با سایهی رایج در شرق بود، به ویژه طراحی شخصیتهای راینیگر، به عروسکهای سایهای هنرمند اندونزیایی، "وایانگ کولیت" بیشباهت نیست.
تکنیک ساده و ممتنع
اساس کار راینیگر، بر پایهی ساختار "سیلوئت کات اوت" گذاشته شده است. این هنرمند پرحوصله، قطعات بدن شخصیتهایش را بهصورت جداگانه روی ورقههای سیاه طراحی میکرد، آنها را میبرید و در محل مفصلها به یکدیگر وصل میکرد، به شکلی که قطعات قابلیت ۱۸۰ درجه چرخش حول یک محور را داشتند. او سپس با قراردادن این مقواهای یکبعدی در جعبهای نورانی و جا به جا کردن قطعات مفصلبندی شده، شخصیتهایش را به حرکت درمیآورد و از آنها فیلم میگرفت. پسزمینهی صحنهها، از آنجا که با فاصلههای متفاوت از منبع نور قرار داشتند، توهم ُبعد و عمق را ایجاد میکردند.
داستان فیلم
داستان انیمیشن "ماجراهای شاهزاده احمد" نیز نشانی شرقی دارد و از قصههای "هزار و یک شب" که در آنها شخصیتهای نام آشنایی چون "پری بانو"، "علاءالدین" و "خلیفه" ظاهر میشوند، الهام گرفته شده است: نبرد خیر و شر و پیروزی خیر بر شر، موضوع اصلی داستان است. در ابتدای فیلم، شاهزاده احمد را سوار بر اسب بالداری میبینیم که "خالق" و صاحب آن یک جادوگر خبیث است. این شاهزاده در سفری دوردست، به شاهزاده خانم "پری بانو" دل میبازد و با او راهی سرزمین چین میشود. جادوگر خبیث که به دلیل ازدست دادن اسب بالدارش خشمگین است، آنها را در میانهی راه غافلگیر میکند و شاهزاده احمد را به اسارت میگیرد و ...
استقبال کمرنگ
نسخهی ترمیمشدهی فیلم "ماجراهای شاهزاده احمد"، که ابتدا در نخستین نمایشهای خود جنجالبرانگیز بود، در سال ۲۰۰۶ به مناسبت بزرگداشت این سینماگر مستقل در سینماهای جهان به نمایش درآمد. ولی استقبال شایانی از آن نشد و نام لوته راینیگر، به ویژه در زادگاهش آلمان همچنان در سایه ماند.
به تازگی ولی دو دانشجوی فیلم دانشگاه توبینگن، مستندی با عنوان "رقص سایهها" تهیه کردهاند و امیدوارند که با اکران این فیلم، جایگاه ویژهی این فیلمساز بزرگ را به هممیهنانش بشناسانند. در این فیلم نشان داده میشود که چگونه لوته راینیگر با کمک همسرش کارل کوخ، موفق شد بُعد و حرکت را با تصاویر یکبعدی مقوایی در فیلم بازبتاباند. این تکنیک به صورت تکمیل شده (مثلا در نمایش موج)، در فیلم "پاپاگنو (Papageno)" که در سال ۱۹۳۵ برای نخستین بار به نمایش درآمد، بکارگرفته شده است.
کارنامهای پر افتخار
از راینیگر، فیلمهای زیادی بر جا مانده است: "سیندرلاـ ۱۹۲۲"، "کارمن ـ ۱۹۳۳"، "قلب ربودهشده ـ ۱۹۳۴" از جملهی آنهاست. قصه، افسانه و مضامین اپرا، اغلب دستمایههای کارهای او را میسازند. راینیگر در بارهی خود میگوید: «من عاشق باله، فیلم، تئاتر و موتسارتم!»
راینیگر که سالهای پرآشوب دههی ۱۹۲۰ را تجربه کرده بود، در سال ۱۹۸۱ در توبینگن چشم از جهان فرو بست. نام او در خارج از مرزهای آلمان، شناختهتر است. انستیتو گوته، انيميشن سينمايی "ماجراهای شاهزاده احمد" او را در سراسر جهان به نمایش درآورده است. در فهرست "فیلمهای کرایهشدهی" این انستیتو، نام دیویدی این فیلم، در صدر قرار دارد.
کارهای راینیگر در آسیای جنوبی، به ویژه در مالزی، اندونزی و هند، یعنی کشورهایی که سنت نمایش عروسکی با سایه ریشهدارتر است، شناختهتر از سایر نقاط جهان است. در فیلم مستند "رقص سایهها"، سینماروهایی را میبینیم که با دیدن نخستین صحنههای "ماجراهای شاهزاده احمد"، نام این کارگردان آلمانی را با لهجهی خاص خود بر زبان میآورند.
در هر فیلمی که سایهی فیگورها راوی داستان هستند، ردپای ابتکار راینیگر نیز دیده میشود: صحنههایی در فیلم "هاری پوتر و تقدس مرگ" و "پرسپولیس"، به کارگردانی مرجانه ساتراپی، نیز بر اساس تکنیک برشی راینیگر، تهیه شدهاند.