"لیدر" در فوتبال ایران چه معنایی دارد؟
۱۳۹۰ فروردین ۳, چهارشنبه[برای شنیدن فایل صوتی این گفتوگو، لینک پایین صفحه را کلیک کنید.]
دویچه وله: آقای آل صفر در سال ۱۳۸۹ یکی از پدیدههای عجیب در فوتبال ایران ظهور لیدرها در استادیومها بود. گمان میرود که قدرت و نفوذ لیدرها در سال ۱۳۹۰ نیز ادامه داشته باشد در فوتبال ملی ایران. این پدیده را از دیدگاه خودتان چه طور میبینید، لیدر اصلاً یعنی چه؟
حسن آل صفر: در مورد سؤال شما که لیدر چیست، ما میتوانیم این کلمهی لیدر را به دو بخش تقسیم کنیم. ما کلمهای بهعنوان لیدر در هیچ جای دنیا نداریم. اگر طرفداران باشگاهی هستند، که آنها همه هستند. حالا اگر کسی بوقی دستش میگیرد یا طبلی دستش میگیرد و میزند، دلیل لیدر بودن یا رهبر این گروه بودن نیست. این لیدر متأسفانه از زمانی بهوجود آمده که در فوتبال ما خط دادن و خط گرفتن و رسوا کردن بازیکن یا مربی یا مدیرعامل و یا شخصی که مربوط به فوتبال است رواج پیدا کرده است. اینها همان "بزن بهادرهای" سابق هستند که حالا به اسم لیدر در ورزشگاهها ظاهر میشوند. مدیرعامل از مربی خوشش نمیآید، از بازیکن خوشش نمیآید، کسی را پیدا میکند که شعار دهد، بازیکن کسی را پیدا میکند که شعار دهد، مربی کسی را پیدا میکند که شعار دهد و بالاخره این هم یکی از کارهاییست که در سالهای گذشته به شغلهای ورزشی اضافه شده.
یعنی این که شما معتقدید کاشانی و فتحالهزاده، مدیرعاملان پرسپولیس و استقلال با استخدام لیدر و حقوق دادن به آنها سبب آن میشوند که سیاست و تفکراتشان را در استادیوم توسط لیدرها و حتی علیه مربیان تیم خود انعکاس دهند؟
متأسفانه همانطور که گفتم، موضوع "لیدرها" درست برمیگردد به زمان انگلیسها و هلندیها و ایتالیاییها که به آنها "هولیگان" یا "شورشیان" میگویند، آنها همهشان وارد این مسائل میشدند، رشوه میخواستند یا طرفدار باشگاهی بودند، یا طرفدار بازیکنی بودند و با رشوه گرفتن صدای خودشان را به همه میرساندند. حالا اگر این رشوه از طرف کسی بیآید، مسلماً صدای آن شخص را میرسانند. از آنجایی که در فوتبال ایران پول زیاد بوده و هست، از آنجایی که فساد در آن غوغا کرده و میکند، بنابراین نباید هم زیاد تعجب کنیم که چنین افرادی در فوتبال ما وجود دارند.
در گذشته هم بوده. لیدر نه، طرفدار باشگاهی بوده. یکی به یکی دیگر فحش میداده یا مثلاً گزارشگری از تیمی طرفداری میکرده یا بد میگفته، آن موقع بزن بهادرها و چاقوکشهایی داشتند که میرفتند و گزارشگر را تهدید میکردند. الان بدتر شده است. الان این مسئله به صورت روز درآمده. شما وقتی میگویید لیدری مشت به سرمربی تیم پرسپولیس زده، از لحاظ قانونی با ایشان چه برخوردی کردند؟ من کار ندارم مربی کی هست، اما از لحاظ قانونی آیا با این آقایی که اسم خودش را لیدر گذاشته... اصلاً چه کسی اسم ایشان را لیدر گذاشته؟ خود باشگاه تقصیرکار است، وگرنه شخص که نمیآید خودش را لیدر صدا کند.
شما به کتک خوردن اخیر علی دایی توسط لیدرهای پرسپولیس اشاره کردید. آیا به نظر شما این یک مأموریت رسمی از سوی سران باشگاه پرسپولیس بود که اینجوری حملهور شوند به اسطورهی فوتبال ایران علی دایی؟
اجازه بدهید نکتهای را بگویم. در مملکتی که شما اگر یک حرف اشتباه بزنید، برای شما ۲۰ سال زندانی میبرند، چه طور یک شخصی میتواند بیآید وارد یک باشگاه شود، بدون اجازه یا در محلی که سرمربی قرار ملاقات داشته باشد با مدیرعامل، وارد شود و مشتی هم بکوبد به صورت سرمربی و بعدهم انگار نه انگار که اتفاقی افتاده، در شهر راه برود. و خبرنگارها به جای کسی که مضروب شده است، بیشتر با ضارب مصاحبه کنند.
پس باید کسی پشت این صحنه باشد که این اتفاقات بیافتد، وگرنه چه کسی به ایشان قدرت داده، چه کسی به ایشان حقوق میدهد، چه کسی به ایشان اجازه داده بیآید داخل ورزشگاه شعار دهد؟ این افراد افرادی باسواد نیستند که بتوانند شعر بنویسند، بتوانند آمار دهند یا طومار بنویسند. باید اشخاصی پشت سر اینها باشد که اینها را رهبری کند. حالا این آقای لیدر یک لیدر دیگرهم دارد که دارد این حرفها را به او میزند. باید رفت دنبال آن شخص.
اما سؤال اینجاست که چرا علی دایی با وجود این به فعالیتاش در چنین محیط فاسد و کثیفی ادامه میدهد؟
ببینید، همه این کارها برای این است که سرمربی برود، سرمربی تسلیم حرفهای اینها شود. سرمربی یا بازیکن و یا هر شخص دیگر تسلیم افکار و رفتار این اشخاص شود. اگر علی دایی یا سرمربی و یا هر کسی دیگر در هر باشگاهی، به محض آن که به او توهین کردند، به محض این که بخواهند بلایی سرشان آورند، بگوید خب من رفتم، پس دیگر کسی نمیتواند مربی باشد.
برای چه داریم میگوییم مربیان خارجی حاضر نیستند بیآیند در این فوتبال! نه تنها به خاطر فوتبال کثیفمان است، بلکه به خاطر ناامنی است. خب ایشان هم الان میتواند بگوید پس من رفتم. پس یعنی هر لیدری هر وقت آمد حرفی زد، خطی داد، همه باید گوش کنند، وگرنه ایشان ورزشگاه را میریزد بههم. من میخواهم بدانم که این کمیتهی انضباطی که از دادگاه عالی قضایی ایران هم بالاتر شده است، چرا این آقایون را نمیگیرد، چرا نمیآید به عمق قضیه، به رشوهخواری و به فساد فوتبال رسیدگی کند.
در سابق یک محمد بوقی بود برای پرسپولیسها و سهرابی بود برای استقلالیها که با بوق زدنش تیمهایشان را تشویق میکردند. آیا در وضعیت فعلی امثال محمد بوقی و سهراب دیگر جایگاهی ندارند در استادیومها؟
ببینید، "ممد بوقی" یا "سهراب" که الان هم هستند، آقای سهراب هست، ایشان ممکن بود بیآید و حقوقی بگیرد یا کمکی بگیرد از باشگاهی، از بازیکنی و یا از مدیرعاملی، ولی ایشان دیگر خط به کسی نباید بدهد. ایشان باید تیم را تشویق کند. ایشان که نباید بیآید مشت بزند به صورت مربی.
با توجه به چنین وضعیت حکمفرما در فوتبال ملی ایران، فوتبال باشگاهی و استادیومهای فوتبال ایران، شما چه چشماندازی را برای سال ۱۳۹۰ در فوتبال ایران میبینید؟
شما اگر به فوتبال ایران در سال گذشته نگاه کنید، آن قدر در این فوتبال کثافت و دروغ زیاد شده که حتی کسانی که در فدراسیون فوتبال هستند، برای هر دروغی که میگویند، دوتا دروغ دیگر هم باید بگویند که آن یکی را پنهان کنند. فوتبال ما بهجایی رسیده که مردم از آن زده شدهاند، طرفداران فوتبال از آن زده شدهاند. درست همان کاری که میخواستند، کردند و دارند موفق میشوند. مردم به استادیومها نیآیند! مردم در خانه بنشینند و فوتبال را نگاه کنند و هیچ صدایی هم بلند نشود. اما مردم ما نباید این کار را بکنند.
مردم ما باید بروند به استادیومها تیمهایشان را تشویق کنند و بگویند ما حضور داریم و تیمهایمان را به این راحتی ول نمیکنیم و حرفهای دروغ شما را هم قبول نداریم. الان دو ماه است که سر ملت دارند کلاه میگذارند که ما میخواهیم سرمربی انتخاب کنیم. حالاهم چهارتا اسم بزرگ میاندازند در دهان مردم که آی ببینید فلانی یا فلانی را میخواهم بیآورم. نه عزیز من! مشکل فوتبال ما سرمربی نیست. مشکل فوتبال ما از ریشه است. شما بروید مربیانی بیآورید که ریشه را درست کنند، مطمئن باشید میوهای که از ریشههای این درخت بهوجود میآید، ثمرهی خوبی خواهد داشت. تنها به این نیست که به استادیومها نمیرویم. مردم خسته شدهاند از دروغ. مردم خسته شدهاند از ریا. مردم خسته شدهاند از این بازیهایی که در فوتبال ایران بهوجود آمده و یک عده فقط به فکر سودجوییاند، به فکر هیچ چیز دیگری نیستند.
نگاه کنید به ورزشگاههایی که در طی چندسال گذشته ساختهاند. کدامیک از این ورزشگاهها آقای علیآبادی استاندارد است؟ کدامیک از این ورزشگاهها یک توالت درست دارد؟ کدامیک از این ورزشگاهها آب آشامیدنی درستی برای ورزشکاران یا برای تماشاگران دارد؟ در اهواز شما ۹۰ دقیقه فوتبال نگاه میکنید، بدون این که بتوانید یک جرعه آب بنوشید. در آبادان شما ورزشگاهی را ساختهاید که تبدیل به تخت جمشید شده. مردم از این چیزها خسته شدهاند. مردم از این دروغها خسته شدهاند.
مصاحبهگر: فرید اشرفیان
تحریریه: پارسا بیات