1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

علی افشاری: جنبش دانشجویی باید "دوران گذار" را کوتاه کند

۱۳۹۰ آذر ۱۶, چهارشنبه

«تسلط فضای دانش‌آموزی بر محیط دانشگاه‌ها» نگرانی اصلی علی افشاری است. این دبیر سابق دفتر تحکیم وحدت می‌گوید جنبش دانشجویی در یک دوره گذار به سر می‌برد و باید این دوره را هرچه ممکن است کوتاه‌تر کند.

https://p.dw.com/p/13OSf

شانزدهم آذرماه که از سال ۱۳۳۲ به عنوان روز دانشجو نامیده شده، مناسبتی است برای مرور بر وضعیت جنبش دانشجویی ایران. این مناسبت این بار ما را به سمت علی افشاری کشاند. کسی که در دوران پر تلاطم اصلاحات، دبیر سیاسی تشکیلات تحکیم وحدت بود و اینک پس از ۱۰ سال دوباره رخت دانشجویی بر تن کرده، این بار اما کیلومترها دورتر از ایران در واشنگتن ‌دی‌سی.

او بیش از همه نگران آن است که فضای اطاعت و انقیاد دانش‌آموزی بر دانشگاه‌های ایران حاکم شود. علیرغم این نگرانی‌ها اما علی افشاری معتقد است جنبش دانشجویی بیش از بقیه جنبش‌های مدنی فعال است و "همچنان مشعل مقاومت را زنده نگه داشته".

بشنوید: گفت‌وگو با علی افشاری

دویچه‏وله: آقای افشاری! شما در مقاله‏ای که به مناسبت روز دانشجو منتشر کرده‏اید، گفته‌اید که «گذشت زمان به نفع جنبش دانشجویی نیست». این در حقیقت، برعکس نظر غالبی است که در مورد جنبش سبز گفته می‏شود و خیلی از تحلیل‏گران معتقدند که هرچقدر این جنبش دیرتر پیروز شود، پیروزی آن پایدارتر خواهد بود. اگر ممکن است توضیح بدهید که منظور شما دقیقاً از این‏که «گذشت زمان به نفع جنبش دانشجویی نیست»، چه بوده است؟

علی افشاری: البته موضوعی که من گفته‏ام، متفاوت با آن نگاهی است که شما در مورد جنبش سبز به آن اشاره کردید که البته من با آن هم موافق نیستم. یعنی ما اصلی نداریم که حتماً اگر چیزی طولانی‏تر بشود، بهتر است. باید به‏طور مشخص صحبت کنیم که در چه شرایطی داریم حرف می‏زنیم. قطعاً پیروزی سریع آفاتی دارد، اما تضمینی هم وجود ندارد که اگر ما همین‏طور منتظر بمانیم و سیاست صبر و انتظار را پیش‌ بگیریم، به سمت وضعیت مطلوب برویم.

اما جنبش دانشجویی ایران امروز با یک‏سری چالش‏های جدی مواجه است که به نظر من، برخی از این چالش‏ها می‌تواند تغییراتی را در جنبش دانشجویی ایجاد کند که در هفت دهه‏ عمر آن وجود نداشته و تصوراتی را که نسبت به جنبش دانشجویی وجود داشته تغییر بدهد. آن هم در وهله‏ی اول رواج مناسباتی است که به عنوان «مناسبات دانش‏آموزی» از آن نام برده می‌شود. یعنی حالتی که دانشجو همانطور که در دبیرستان تقریبا یک عنصر مطیع در برابر اقتدار مسئولین مدرسه است، در دانشگاه نیز عمل کند. در حال حاضر فضای دانشگاه‏ها نشان می‏دهد که بعضاً چنین روندی دارد به‏وجود می‏آید…

همان‏طور که خود شما هم در مقاله‏ و مصاحبه‏ها‏تان اشاره کرده‏اید، به دنبال سرکوب گسترده و بی‏سابقه بعد از سال ۸۸، الان فضای دانشگاه‏ها به‌اجبار این‏گونه شده است که شما تشریح می‏کنید. راه برون‏رفت از این حالت، در شرایط کنونی چیست؟

من فقط توضیح‏ام را کامل کنم؛ این‏که من می‏گویم گذشت زمان به نفع نیست، به لحاظ تمام شدن و کوتاه شدن دوره‏ی گذار است. جنبش دانشجویی در این شرایط احتیاج دارد که هم استراتژی و هم شکل فعالیت جدیدی را تعریف کند، فرمول‏ها و مدل قبلی پاسخ‏گو نیست.

اما در مورد راهبرد، به نظر من، در وهله‏ی نخست شناسایی درست این مسئله است و بعد هم متناسب با آن، باید تغییر پارادایم بدهند که به اعتقاد من، رفتن به سمت فعالیت غیررسمی، پوشیده و مدل شبکه‏ای و غیرمتمرکز است. این مسئله‏ای است که فضا را تغییر می‏دهد و مانع از آن می‏شود که "مناسبات دانش‏آموزی" گسترش پیدا کند.

البته درست است که الان فشار واقعاً بی‏سابقه است. ما پس از انقلاب فرهنگی، در دانشگاه‏ها شاهد این‏‏قدر از سختی‏ها و دشواری‏ها نبودیم. اما این به این معنا نیست که جنبش دانشجویی کاری نمی‏تواند بکند و باید تسلیم بشود. اساساً موجودیت جنبش دانشجویی در ایران تا حدودی به همین فشارها و تنگناها گره خورده. یعنی فعالیت دانشجویی در تمامی این هفت دهه کم‌و‌بیش با این مشکلات مواجه بوده است. اگر ساختار سیاسی ایران، دمکراتیک بود و این محدودیت‏ها را ایجاد نمی‏کرد، آن وقت چه بسا که جنبش دانشجویی به این شکل‏اش بروز نمی‌یافت.

بنابراین مرحله و مقطع حساسی است. اگر جنبش دانشجویی ایران بر این چالش‏ها غلبه نکند، با توجه به این‏که عمر دانشجویی محدود است و فعالان باتجربه‏ی دانشجویی کنونی ممکن است ظرف یکی دو سال آینده فارغ‏التحصیل بشوند، این خطر و نگرانی وجود دارد که چه بسا دیگر این نوع تحرکات دانشجویی‏ای که تا الان وجود داشته، به‏طور کل از صحنه‏ی دانشگاه رخت بربندد. در این صورت هم دانشگاه مستقل و تفکر انتقادی در دانشگاه‌ها آسیب جدی می‌بیند و هم یکی از نیروهای تأثیرگذار و مهم جنبش آزادی‏خواهی ایران دچار مشکل می‏شود.

شما هم الان در صحبت‏های‏تان و هم در مقاله‏تان به مسئله‏ی بحران استراتژی پرداخته‏اید و حتی گفته‏‏اید که «این بحران استراتژی کشتی جنبش دانشجویی ایران را زمین‏گیر کرده است». ولی جایی دیگر، در یکی از مصاحبه‏های‏تان گفته‏اید که معتقدید «مشعل مقاومت را دانشجویان فروزان نگه داشته‏اند». به نظرم مقداری تناقض بین این دو گفته وجود دارد. شما معتقدید که واقعاً دانشجویان سردمدار مقاومت هستند یا این‏که جنبش دانشجویی زمین‏گیر شده است؟

این دو با هم تناقضی ندارند. مقاومت الزاما ً به معنای داشتن استراتژی نیست. مقاومت به این معناست که هنوز میل به مبارزه وجود دارد. من در آن مصاحبه‏ام هم توضیح داده‏ام که به طور نسبی و در مقایسه با دیگر بخش‏های جامعه، دانشجویان مقاومت نشان می‏دهند و هنوز تحرکاتی دارند، ولی در مقایسه با گذشته‏ی خودشان و ادوار مختلف جنبش دانشجویی، یا اگر شاخص‏های مختلف را مد نظر قرار بدهیم، ما به نحو چشم‏گیری شاهد کاهش سطح فعالیت‏های انتقادی و اعتراضی در دانشگاه‏ هستیم.

علی افشاری دبیر سابق تشکیلات تحکیم وحدت
علی افشاری دبیر سابق تشکیلات تحکیم وحدتعکس: Ali Afshari

در دو سال گذشته، جنبش دانشجویی تقریبا در یک دوره‏ی سرگردانی به سر می‏برده. شیوه و شکل فعالیت‏های سابق امکان‏پذیر نبوده و هزینه‏های آن خیلی زیاد بوده است. از طرف دیگر نتوانسته‏اند روش‏ها و شیوه‏های فعالیت جدید را جایگزین کنند. پس هنوز در مرحله‏ی گذار به‏سر می‏برند که در اصل بحران خلاء استراتژی برای جنبش دانشجویی است و این خلا، نیروهای‏اش را به تحلیل می‏برد.

اما کماکان در مقایسه با دیگر بخش‏های جامعه‏ی ایران، به‏طور نسبی دانشگاه فعال‏تر است و هنوز حکومت نتوانسته حاکمیت تک‏صدایی یا وجود یک دانشگاه مطیع و منقاد کامل استبداد دینی را شاهد باشد یا جشن بگیرد. به‏هرحال هنوز گفتمان انتقادی در دانشگاه‏ها فعال است.

آیا به نظر شما، این راهکرد که دانشجویان الان با توجه به شرایط خفقان‏آور سیاسی، بیشتر فعالیت‏ها‏شان را روی خواسته‏های صنفی‏ تمرکز بدهند، می‏تواند مفید باشد؟

بله؛ البته این مسئله فقط برای الان نیست. همیشه جنبش دانشجویی ایران فعالیت‏های داخلی داشته، فعالیت‏های بیرون از دانشگاه را هم داشته، ولی نتوانسته توازن را بین این دو عامل برقرار کند. اما این نه فقط برای الان، برای هر دوره‏ای لازم است. یعنی جنبش دانشجویی اگر در درون دانشگاه فعال نباشد و به خواسته‏های صنفی دانشجویان توجه کافی نکند، قدرت و توان مانورش در مورد مسائل سیاسی هم کاهش پیدا می‏کند.

اما در شرایط کنونی، حوزه‏های عمل مختلفی در دانشگاه‏ها وجود دارد؛ از امور صنفی، فرهنگی، علمی و هنری گرفته تا فعالیت‏های سیاسی. نیاز هست که گروه‏های مختلف دانشجویی یا فعالان مختلف دانشجویی هم در هر کدام از این حوزه‏ها فعال باشند. نمی‏شود انتظار داشت که همه‏ی آن‏ها بیایند در حوزه‏ی سیاسی کار کنند. اما وقتی همه‏ی این‏ها فعالیت می‏کنند، به نوعی با ساختار سلطه و حکومت درگیر می‏شوند. چون حکومت پذیرای استقلال فعالیت در هیچ‏کدام از این حوزه‏ها نیست. به این‌ترتیب، همین‌ها چون یک دشمن مشترک پیدا می‏کنند، یا چون در برابر یک عامل مزاحم واحد قرار می‌گیرند، طبیعی است که کلیت جنبش دانشجویی را تقویت می‏کند.

به‏طور مشخص، در حوزه‏های صنفی و در حوزه‏های علمی می‏شود هنوز به شکل علنی فعالیت کرد و فعالیت در این حوزه هنوز کامل مسدود نشده است. مهم این است که چتری برای فعالیت‏های مختلف دانشجویی ایجاد بشود و از طریق وجود شبکه‏های کوچک، هماهنگی بین همه‏ی آن‏ها به‌وجود بیاید.

الان حاکمیت دارد با گسترش دخالت در حوزه‏ی خصوصی دانشجویان و مسئله‏ی سبک‏های زندگی دوباره به دهه‏ی۶۰ برمی‏گردد. به‏طور مشخص همین تفکیک جنسیتی کلاس‏ها یا دخالت در نحوه‏ی گزینش دانشجو. این‏ها همه موضوعاتی هستند که استعداد تبدیل شدن به حرکت‏های اعتراضی مستمر و فراگیر را دارند و با توجه به اختلاف نظری هم که در بخش‏های حاکمیت وجود دارد، امکان موفقیت جنبش دانشجویی برای متوقف کردن این مسائل بالاست.

شما اشاره کردید به طرح تفکیک جنسیتی. اجرای این طرح از آغاز سال تحصیلی جاری، صرف‌نظر از میزان تحقق یا عدم تحقق آن، رسماً آغاز شده، اما تاکنون هیچ اعتراض گسترده و پررنگی نسبت به آن دیده نشده است. شما اشاره کردید که این طرح پتانسیل آن را دارد که چتری حمایتی را برای اعتراضات دانشجویی فراهم کند. فکر می‏کنید علت چیست که حتی در ارتباط با این مسئله که می‏توانست موضوعی کاملاً صنفی برای دانشجویان باشد، اعتراض پررنگی صورت نگرفته است؟

البته به شکل پراکنده اعتراض بوده ، نه این‏که هیچ‏گونه اعتراضی را شاهد نبوده‏ایم ولی تبدیل به یک حرکت فراگیر نشد. من فکر می‏کنم هنوز همین بحران استراتژی یک عامل است و عامل دیگر یک نوع فضای روی‏گردانی هم هست. یعنی ما شاهد روند دیگری هم هستیم که در سال‏های اخیر بین جوانان ما گسترش پیدا کرده و آن هم ناامید شدن از اوضاع کشور است و نوعی تصور این‏که آینده‏ی روشنی وجود ندارد و همین باعث شده که میل به مهاجرت و خروج از کشور گسترش پیدا کند. این عامل هم به نوعی الان بر فضای دانشجویی ما سنگینی می‏کند.

مسئله‏ی دیگر هم همین تاکتیک‏ها یا برخوردهای متناقضی است که حکومت انجام داده و در برخی حوزه‏ها رسماً عقب‏نشینی کرده است. این باعث شده که هنوز شاید این نگرانی به‏صورت جدی به‏وجود نیاید و فکر کنند که این مسئله در داخل دانشگاه‏ها عملاً اجرا نخواهد شد و نیاز به یک اعتراض گسترده در بخش‏هایی از جامعه‏ی دانشجویی دیده نشود.
ولی به‏هرحال، به نظر من، این یک نقص است و این خلاء وجود دارد. چون علی‏رغم این‏که این طرح چندبار از سوی مسئولین تکذیب شده، ولی عملاً دارند به شکل تدریجی این پروژه را جلو می‏برند و هرچقدر هم واکنش محکم و جدی جنبش دانشجویی عقب بیافتد، احتمال این‏که آن‏ها بتوانند موفق بشوند و این پروژه را در ابعادی وسیعتر اجرا کنند، زیاد خواهد بود.

آقای افشاری! هما‏ن‏طور که شما هم اشاره کردید، تعداد زیادی از دانشجویان در دو سال اخیر، بعد از انتخابات پرمسئله‏ی سال ۸۸، از ایران خارج شده‏‏اند. الان تعداد زیادی از فعالان شناخته شده‏ی جنبش دانشجویی در اروپا و امریکا به‏سر می‏برند. فکر می‏کنید الان چقدر احتمال یا اصلاً لزوم تشکیل یک تشکل شبیه کنفدراسیون دانشجویی ایرانیان که قبل از انقلاب شکل گرفته بود و نقش مهمی هم در پیروزی انقلاب سال ۵۷ داشت، دیده می‏شود و چقدر احتمالش هست که چنین تشکلی بتواند شکل بگیرد؟

در مفید بودن وجود چنین تشکلی یا بازتولید کنفدراسیون که حرفی نیست. به نظر من، امر مثبتی است. اما واقعیت‏های حاکم بر فضای دانشجویی خارج از کشور خیلی با آن دوران فاصله دارد و انتظار واقع‏بینانه‏ای نیست که ما به زودی شاهد تکرار مدل فعالیتی شبیه کنفدراسیون باشیم. چون عمده‏ی فعالان دانشجویی‏ که در این سال‏ها خارج شده‏اند، در خارج از کشور دوباره دانشجو نشده‏اند و این نکته را باید در نظر بگیریم. در آن دوران، رأس فعالیت‏های کنفدراسیون بر روی دانشجویانی بود که در دانشگاه‏های خارج از کشور تحصیل می‏کردند.

این افراد (فعالین دانشجویی) از زمینه‏ی فعالیت خودشان خارج شده‏اند، دوره‏ی دانشجویی‏شان تمام شده و آمده‏اند در فضای جدیدی قرار گرفته‏اند که حالا باید معلوم بشود که آیا آن‏ها می‏توانند خودشان را جا بیاندازند و دوباره فعالیت‏های‏شان را ادامه بدهند یا این‏که در شرایط جدید، هویت دیگری پیدا می‏کنند. لذا، ضمن این‏که حضور این فعالان دانشجویی در خارج از کشور، به صورت بالقوه پتانسیلی برای فعالیت ایجاد می‏کند، ولی لزوماً به این معنا نیست که آن‏ها یا حداقل همه‏ی آن‏ها بتوانند دوباره فعال بشوند.

اما مشکل عمده‏ای که پیش روی فعالیت‏های دانشجویی گسترده در دانشگاه‏های خارجی وجود دارد، این است که میل به فعالیت سیاسی چه در میان دانشجویانی که از ایران می‏آیند و چه در میان دانشجویانی که در این کشورهای خارجی به دنیا آمده‏اند، بسیار پایین است.

بر همین مبناست که این گروه‏های دانشجویی‏ که وجود دارند، به شکل خیلی محدودی فعالیت‏های سیاسی انجام می‏دهند. البته این به نظر من مثبت است و شاید به‏تدریج در آینده، آن‏ها بتوانند فضا را مساعد کنند و موانع را از سر راه بردارند. ولی ما الان خیلی فاصله داریم با این‏که دوباره شاهد تکرار تجربه‏ی کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور باشیم.

پس فکر می‏کنید کسانی که الان در خارج از کشور به سر می‏برند، چگونه می‌توانند از جنبش دانشجویی داخل ایران پشتیبانی کنند؟

راه‏حل حداقل این است که در هرجایی که هستند بتوانند صدای دانشجویان ایرانی باشند. به خصوص یاد و نام زندانیان دانشجو را گرامی بدارند، زنده نگه دارند و به بهانه‏های مختلف آن‏ها را طرح کنند و هم‏چنین مطالبات صنفی و سیاسی دانشجویان ایرانی را مطرح کنند.

علاوه بر این، آن‏هایی که در دوره‏هایی فعالیت دانشجویی داشته‏اند، سعی کنند تجارب خودشان را مستند کنند و از طریق رسانه‏های مختلفی که وجود دارد، آن‏ها را به فعالان کنونی جنبش دانشجویی ایران منتقل کنند.

بسیاری از ناظران و تحلیل‏گران و حتی فعالان سیاسی و مدنی معتقد هستند که بعد از سرکوب گسترده‏ی اعتراضات مردمی پس از انتخابات سال ۸۸، جنبش‏های اجتماعی در خوش‏بینانه‏ترین حالت آتش زیر خاکسترند؛ یعنی این‏که فعلاً خاموش‏اند. به عنوان جمع‏بندی، آیا شما جنبش دانشجویی را کاملاً خاموش می‏بینید؟

نه؛ من خاموش نمی‏بینم! در صحبت‏های قبلی‏ام هم گفتم که این جنبش به‏طور نسبی فعال است. ما اعتراضاتی را بعضاً از دانشگاه‏ها می‏شنویم و فعالیت‏های محدودی وجود دارد.

اما این مسئله‏ی کلی که این جنبش‏ها آتش زیر خاکستر هستند، بحث درستی است. منتها وقتی این گروه‏های اجتماعی به این حالت دچار می‏شوند، آن وقت همیشه امکان فعالیت‏های انفجاری، یعنی بروز انفجار هم افزایش پیدا می‏کند. مثلاً جامعه‏ی تونس یا جامعه‏ی مصر را در نظر بگیرد که یک اتفاق جرقه‏وار مانند خودسوزی یک جوان باعث شد که آن جنبش یک‏دفعه منفجر بشود. در مورد ایران هم، درست است که الان شرایط به همین سمت رفته و ما واقعاً فعالیتی را در سطح جامعه نمی‏بینیم، ولی این امکان هم مرتب بیشتر می‏شود که ایران هم به آن سمت برود.

ولی من در بخش اول صحبت‏هایم هم گفتم که جنبش دانشجویی ایران فعلاً با این تهدید مواجه است که اگر مناسبات دانش‏آموزی گسترش پیدا کند، آن‏وقت دیگر اساساً موجودیت سابق خود را از دست خواهد داد که آن وقت ما تغییر بزرگی را در دانشگاه‏های ایران شاهد خواهیم بود.

مصاحبه‌گر: میترا شجاعی
تحریریه: جواد طالعی