«عشق احمدینژاد به آمریکا بیشتر از نفرت اوست»
۱۳۸۹ مهر ۲, جمعهبه عقیده ناظران تا به حال هیچیک از روسای تاریخ سی ساله جمهوری اسلامی به اندازه محمود احمدینژاد مشتاق ایجاد رابطه با آمریکا نبودهاند. تحلیلگران میگویند او به شدت دلش میخواهد این کارت برنده را به نام خود بازی کند، اما هنوز زورش نمیرسد. به زبان دیگر آقای احمدینژاد شناگر قابلی است، اگر آب ببیند!
هوشنگ امیراحمدی، رئيس شورای آمریکاییان − ایرانیان که اتفاقا از نزدیک با مسایل ایران سروکار دارد میگوید محمود احمدینژاد هم عاشق آمریکاست، هم از آن متنفر است: «آقای احمدینژاد و نیروهای اطرافش شاید حتی کمی بیشتر عاشق باشند و کمتر متنفر. ولی در داخل کشور حتماً نیروهای سنتی به رهبری روحانیت، مخصوصاً روحانیت سنتی حتماً مخالف هستند و نفرتشان بیشتر است تا عشقاشان».
بنابراین او مجبور میشود در هر سفر به آمریکا یا هربار که در مجامع بینالمللی چشمها را متوجه خود دید، «عشق» خود را پنهان کند و «جوری حرف بزند که آن قسمت نفرت بیشتر نشان داده شود».
اختلافات درون جناحی و جنگ برون مرزی
حسن شریعتمداری، تحلیلگر سیاسی مقیم آلمان معقتد است که رابطهی ایران و آمریکا ابعاد پیچیدهای به خود گرفته که میتواند هزینهای سنگین بدنبال داشته باشد و تا زمانی که جنگ قدرت میان جناحهای مختلف در ایران ادامه دارد به نتیجه مطلوبی نخواهد رسید.
« آقای احمدینژاد امروز خود یک طرف دعوا با رهبری، با جناح اصلاحطلب نظام و دیگر اصولگرایان واقعگراتر است و همه اینها میدانند که اگر آقای احمدینژاد موفق شود که این مذاکرات را در خارج از ایران به نتایج مثبتی برساند، تفوق فراوان نسبت به آنها پیدا میکند و بنابراین با وجود همهی کوششی که احمدینژاد در این جهت میکند، این اقدامات را گفتههای دیگران خنثی میکند. مثلاً وقتی ایشان میگوید که حکم سنگسار صادر نشده، بلافاصله آقای جواد لاریجانی میگوید این حکم صادر شده، ولی در دست بررسی است. یا آقای خامنهای قبل از سفر ایشان میگوید موقعی که زمان رابطهبا آمریکا فرا رسد، این کار تصمیم گرفته خواهد شد. یعنی طرف مذاکره من هستم.
آقای احمدینژاد قبل از سفر سعی میکند گروگان آمریکایی را آزاد کند و شخصی از قوه قضاییه میگوید که هنوز این پرونده تحت رسیدگی است. البته آقای احمدینژاد موفق میشود، ولی این زیگنال هم از طرف قوه قضاییه به خارج فرستاده میشود که ایشان تصمیمگیرندهی اصلی نیست»
هردو تحلیلگر سیاسی مناسبات ایران و آمریکا را در بدترین شرایط در سی سال اخیر میدانند. به عقیده حسن شریعتمداری دولت کنونی در عین ناتوانی از برقراری روابط، اصرار زیادی به افزایش قدرت تسلیحاتی خود و تولید بمب اتمی دارد و نتیجه این تلاشها، دیر یا زود درگیری قطعی با آمریکاست.
«حتی اگر این فرض را کنیم که امروز آمریکا مخالف جنگ است و سعی میکند که با دیپلماسی قضیه را حل کند. به هر صورت متحدین آمریکا در منطقه مانند اسراییل و بعضی از کشورهای عربی بهشدت نگران این تلاش نظامیان ایران هستند و هر روز لابیهای آنها در آمریکا حکومت اوباما را تحت فشار قرار میدهد.»
هوشنگ امیراحمدی وضعیت امروز ایران و مناسبات آن با آمریکا و کشورهای منطقه را وخیم ارزیابی میکند و میگوید ایران اکنون در همان نقطهای قرار دارد که عراق در سالهای قبل از جنگ داشت. یعنی تشدید تحریمها و بالاخره هم درگیری!
«ما در نقطهی بسیار بسیار پایینی هستیم. بدترین شرایط رابطهی ایران و آمریکا را الان ما داریم. من فکر میکنم در آیندهی نزدیک این وضع حتی بدتر میشود، تحریمها عمیقتر و وسیعتر میشوند و دعوا بین ایران و آمریکا شدیدتر میشود.
این که تحریم خودش نمیتواند این کار را کند، خودش بزرگترین خطرهاست. یعنی چه؟ یعنی خود شکست تحریم توجیه میکند دعوا را و مسأله فقط دعوا با عراق و امثالهم نیست. واقعیت این است که دنیای عرب، دنیای عرب رسمی نه خیابانهایش، و بسیاری کشورهای دیگر هیچ کدامشان هم تمایلی به این که به جمهوری اسلامی در مقابل آمریکا کمک کنند ندارند که هیچ، برعکس. میخواهند به آمریکا کمک کنند که جلوی این حرکتهای جمهوریاسلامی را از دید آنها بگیرد.»
زیگزاگهای اجتناب ناپذیر
سخنان احمدینژاد در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک و تقاضا برای تشکیل کمیته حقیقت یاب به منظور تحقیق درباره یازده سپتامبر در تناقضی شدید با آن سیاستی است که در داخل میخواهد سر جناح روحانی را به سنگ بکوبد و راه خودش را برود. حسن شریعتمداری معقتد است
« آقای احمدینژاد وقتی به این نتیجه میرسد که این کار به جایی نخواهد رسید، در تردید میافتاد که آیا از گفتمانهای سابق عدول کند و پایگاه خودش را در بین مسلمانان منطقه یا ایرانیانی که طرفدار او هستند مخدوش کند یا همچنان بر عهد و پیمان سابق بماند. چون بههرصورت به این نتیجه رسیده است که مذاکراتش یا شروع نخواهد شد یا بهجایی نخواهد رسید. جنگ قدرت در ایران قضیه را بسیار پیچیده کرده و آقای احمدینژاد در وضعیتی نیست که بهتنهایی بتواند این مذاکرات را حتی اگر شروع کند، به جایی برساند.»
به عقیده شریعتمداری، محمود احمدینژاد سعی میکند که با تفوق در قدرت بتواند اولاً طرف مذاکرهی قدرتهای خارجی باشد، ثانیاً در داخل پایگاهی مستقل از رهبر پیدا کند.
«به این ترتیب هم در خارج سعی میکند که نشان دهد که تنها آدم ابرقدرت در این نظام من هستم. در داخل به جناحهای دیگر قدرت مانند مجلس و دیگران چنگ و دندان نشان میدهد و میگوید مجلس دیگر در رأس امور نیست. گفتمان ملی پوپولیسی را شروع میکند که پایگاه مستقلی نسبت به رهبر جمهوری اسلامی پیدا کند در بین کسانی که او را جدی میگیرند و همهی اینها از نظر رهبر ایران دور نیست. فقط رهبر جمهوری اسلامی در وضعیتی نیست که ایستادگی کند، برای این که خودش هم اسیر دست این نیروی نظامی است و در تعادل ظریفی با احمدینژاد به سر میبرد و میداند که اگر اقدام به خلع احمدینژاد یا رودررویی با او کند، امکاناً در سپاه دو دستگی پیش خواهد آمد و امکان این که سپاه منشعب شود وجود دارد و ریزش در پایگاه حزبالهیها و افراد مربوط به آقای خامنهای هم در این صورت قطعی است. بنابراین سعی میکند که با مماشات رفتار کند تا ببیند در آینده چه پیش خواهد آمد»
و هوشنگ امیراحمدی میگوید:
«ما ایرانیها یک جهانبینی خیلی عام داریم. اصولاً در تمام تاریخ ایران همین بوده. دعوایمان با یونانیها، با رومیها، با عربها، با عثمانیها، با انگلیسیها، با آمریکاییها، با روسها و... در واقع همیشه با قدرت، مخصوصاً با قدرتهای بزرگ، ما مسألهی همزیستی داشتیم و همیشه خودمان را نمایندهی شرق تاریخ قلمداد کردیم. این تفکر متأسفانه در ذات فرهنگ سیاسی ایران است. یک تفکر نه فقط خود بزرگبینی، بلکه در عینحال مظلومیت و عدالتطلبی، مبارزهجویی و در واقع مشکل با همزیستی هست. این یک واقعیت است. با این که در تمام این مدت هم ما همیشه باختیم، ولی بازهم به قول خودمان حیا نکردیم. تاریخ ایران را اگر نگاه کنیم، میبینیم که ما از ۸۰ـ ۷۰ درصد دعواهایی را که با دنیا کردیم، اما باختیم.»
نیلوفر خسروی
تحریریه: فرید وحیدی