صد و بیست سالگی خالق دکتر ژیواگو
۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سهشنبهسالهای نخست فعالیت ادبی بوریس پاسترناک با تنشها و دگرگونیهای عمیق اجتماعی در روسیه، انقلاب بلشویکی اکتبر ۱۹۱۷، و ناآرامیهای داخلی پس از آن همزمان بود. پاسترناک جوان کار ادبی خود را با انتشار چند شعر در سال ۱۹۱۴ آغاز کرد. انتشار ده مجموعه شعر، در دو دههی بعدی، او را در جایگاه بزرگترین شاعران و منظومهسرایان کشورش قرار داد.
پاسترناک، گرچه هنرمند مورد نظر حکومت نبود، به دلیل اقبال عمومی از شعرهایش، در نخستین کنگرهی نویسندگان شوروی، ۱۹۳۱، به عنوان «بزرگترین شاعر معاصر» تحسین شده بود. او تا سه سال قبل از مرگش که رمان «دکتر ژیواگو» را منتشر کرد، تقریبا چیزی جز شعر در کارنامهی ادبیاش نداشت.
بوریس پاسترناک ابتدای دههی دوم میلادی با نمایندگان برجستهای از جنبشهای ادبی فوتوریسم و سمبولیسم آشنا شد و تاثیر این جریان دوم در کارهایش آشکار است. او با آنچه رئالیسم سوسیالیستی خوانده میشد، و پس از انقلاب به ادبیات رسمی و مورد حمایت حکومت تبدیل شد، میانهای نداشت. زیبایی، زوال، تقدیر، زندگی و کشاکشهای فردی و حسی انسانها از مهمترین دغدغههای او محسوب میشوند. او در مظاهر طبیعت نیز، مانند باد و باران و گیاهان، که در شهرش بسیار به کار گرفته شده، در جستجوی معنای زندگی و راز نیستی است.
جایزه نوبل، سینما و موسیقی موریس ژار
بسیاری از منتقدان روسی، چه آن زمان، ۱۹۵۷، که رمان دکتر ژیواگو به شکل غیرقانونی از کشور خارج و منتشر شد و چه بعدها که انتشارش در روسیه مجاز بود، هیچگاه مانند همکاران غربی خود از آن ستایش نکردند. یکی از دلایل این امر، شاید به اهمیت و جایگاه پاسترناک در میان خوانندگان به عنوان شاعر باز گردد. از سوی دیگر علتهای توفیق این رمان در غرب بسیار متفاوت و متنوع است.
شهرت جهانی رمان با اهدای جایزه نوبل به نویسدهاش در سال ۱۹۵۸ آغاز شد. اوج آن را میتوان به ساخته شدن فیلمی بر اساس دکتر ژیواگو توسط فیلمساز نامی، دیوید لیون، مربوط دانست که بازیگران سرشناسی چون عمر شریف، جرالدین چاپلین، جولی کریستین و رد استایگر در آن بازی کردند و برندهی پنج جایزهی اسکار شد.
موسیقی به یاد ماندنی فیلم ساختهی موسیقیدان برجستهی فرانسوی، موریس ژار بود که سال ۱۹۶۶ به خاطر آن دومین جایزه اسکار خود را دریافت کرد. او هفت بار نامزد دریافت اسکار شد و دو بار دیگر به خاطر موسیقی متن فیلمهای «لورنس عربستان» و «سفری به هند» این جایزه را از آن خود کرد. ژار در ساختن این موسیقی از ساز ماندولین نیز استفاده کرد که ساز مورد علاقهی، لارا، معشوقهی دکتر ژیواگو در فیلم بود.
فرار از دیکتاتوری، پناه بردن به ترجمه
پاسترناک در جوانی شاهد فروپاشی حکومت تزار بود و پس از ان شکل گیری حکومتی توتالیتر و ایدئولوژیک را نیز تجربه کرد؛ حکومتی که ادبیات و هنری را میپسندید و قبول داشت که ایدهها و تفکر رسمی حزب حاکم را تبلیغ کند.
حکومت استالینی همزمان با تسویهی خونین و بیرحمانهی مخالفان، مروج فرهنگی تکصدایی بود که نوعی از ادبیات و هنر را ارج مینهاد و باقی انواع را با برچسبها و تهمتهای مختلف طرد میکرد. در چنین شرایطی موقعیت هنرمندانی مانند پاسترناک بسیار متزلزل، خطرناک و بیمآلود بود. هر نوشته و اثری که از آن بوی بیاعتقادی به «اهداف مقدس» طبقه کارگر به مشام میرسید بوی توطئه و فتنه میداد.
با آغاز دههی سی میلادی و اوجگیری خشونت و سرکوب روشنفکران و هنرمندان، مهاجرت از گریزگاههای معدود کسانی بود که حاضر به تبعیت بیچون و چرا از فرامین استالین نمیشدند. برای آنها که در شوروی ماندند، دلهره و گوشهگیری، کمکاری و کمتر انتشار دادن آثارشان به دستور روز تبدیل شده بود.
پاسترناک از این گروه اخیر بود که ترجیح داد از مسکو دور شود و در قفقاز اقامت کند. ترجمهی ادبیات گرجی و برگرداندن آثاری از شکسپیر، گوته و ریلکه به روسی بیشترین سهم را در کار ادبی پاسترناک در دو دههی سی و چهل میلادی به خود اختصاص داده است. او با شروع جنگ جهانی دوم مدتی نیز داوطلبانه به عنوان خبرنگار جنگی در جبههها خدمت کرد.
«دکتر ژیواگو»؛ رمانی عاشقانه بر بستر انقلاب
نوشتن دکتر ژیواگو سال ۱۹۴۶ و پس از پایان جنگ دوم جهانی آغاز شد و تکمیل آن ده سال طول کشید. این اثر چه به لحاظ موضوع و چه به لحاظ سرنوشت خود کتاب، با مهمترین تحولات سیاسی و اجتماعی روسیهی قرن بیستم پیوند خورده است.
دکتر ژیواگو داستان زندگی پزشک شاعری را حکایت میکند که در بحبوحهی انقلاب اکتبر و درگیریهای داخلی در کشور تازه تاسیس اتحاد جماهیر شوروی، حوادث اجتماعی مسیر زندگیاش را تغییر میدهند.
برخلاف ایدئولوژی حاکم که انقلاب بلشویکی را مبدا و منشاء پدیدار شدن دورانی نو و ارزشهای والای انسانی میدانست، در این رمان اضمحلال حکومت تزار سرآغاز فروپاشی زندگی بسیاری از انسانهاست. در همان دورانی که حکومت نادیده گرفتن منافع فردی برای سعادت جامعه را تبلیغ میکند، رمان دکتر ژیواگو، به تشریح عواطف و زندگی شخصی افرادی میپردازد که حوادث پس از انقلاب سرنوشت هر یک را به نوعی تغییر میدهد.
به رغم تنیده شدن سرنوشت شخصیتهای داستان با حوادث اجتماعی اوایل انقلاب، تب و تاب آن دوران بیشتر پسزمینهی داستانی عاشقانه است. نویسنده برای تاکید بر این جنبه از اثرش در آخر کتاب ۲۵ شعر منسوب به قهرمان شوربخت رمان، دکتر ژیواگو، را نیز به چاپ رسانده است.
موفقیت «مشکوک» جهانی
موفقیت جهانی بوریس پاسترناک پس از انتشار دکتر ژیواگو نه تنها کار را بر شاعر منزوی آسان نکرد که به فشارها و محدودیتهای بیشتر منجر شد. اهدای جایزه ادبی نوبل به پاسترناک در شوروی حرکتی ضد سوسیالیستی تعبیر شد، زیرا او شاعری درونگرا و بروژوا به شمار میرفت که از «حرکت تاریخ به وحشت افتاده» و جایزه نوبل ضدیت جهان غرب با این حرکت قلمداد میشد.
در دوران جنگ سرد غربیان از هر موضوعی برای تبلیغ علیه شوروی سوسیالیستی استفاده میکردند و در شوروی تایید و استقبال غرب از هر موضوعی به معنای «مشکوک» بودن آن تلقی میشد. پاسترناک همان سال اهدای نوبل از اتحادیه نویسندگان شوروی طرد شد و از ترس اخراج از کشورش جایزه را رد کرد. او که قبلا در نامهای به کمیتهی نوبل از انتخاب خود ابراز ذوقزدگی و شادمانی فراوان کرده بود، پس از این ماجراها دو سال بیشتر زنده نماند و ۱۹۶۰ درگذشت.
مرگ شاعر در دوران نیکیتا خروشچف اتفاق افتاد که با وعدهی انجام اصلاحات و توقف تعقیب و آزار نویسندگان و روشنفکر معترض زمام امور را در دست گرفته بود. اما ممنوعیت انتشار آثار پاسترناک تقریبا تا سه دههی بعد پابرجا ماند. اعادهی حیثیت از پاسترناک و انتشار مجموعه آثارش به روسی در سال ۱۹۸۸ و زمانی میسر شد که اتحاد جماهیر شوروی در حال فروپاشی بود. جایزه نوبل یک سال بعد طی مراسمی و به یاد نویسنده به فرزندش اهدا شد.
غرب حامی انتشار آثار ناراضیان شوروی
پاسترناک سال ۱۹۵۶ نسخهای از رمان خود را به نمایندهی یک ناشرکمونیست ایتالیایی در مسکو تحویل داد و با بستن قراردادی حق نشر آن در خارج از شوروی را به او واگذار کرد. ظاهرا پاسترناک نسخههایی از رمان خود را به فرانسه نیز فرستاده بود. در مورد جزییات انتشار این رمان روایتهای مختلفی وجود دارد.
بنابرگزارشی که اواخر بهمنماه سال گذشته در روزنامهی آلمانی «دیولت» منتشر شد، ایوان تولستوی، یک روزنامهنگار روسی، پس از تحقیقات مفصلی که در مورد انتشار «دکتر ژیواگو» انجام داده، ادعا میکند سازمان سیا، بدون اطلاع نویسنده، در ترجمه و انتشار وسیع این رمان دست داشته است. گفته میشود سازمانهای جاسوسی غربی در دوران جنگ سرد از آثاری که در شوروی سوسیالیستی ممنوع بوده، به عنوان ابزار تبلیغاتی علیهی بلوک شرق، حمایت میکردهاند.
در سال ۲۰۰۸ میلادی نیز که دوران پنجاه سالهی ممنوعیت دست یافتن به اسناد جایزه نوبل ۱۹۵۸ به پایان رسید، مقالههایی منتشر شده که در آنها از احتمال نقش سازمان سیا در اهدای جایزه نوبل به پاسترناک سخن رفته است. گرچه اسناد دیگری نشان میدهد که شاعر روسی یک سال پیش از انتشار رمانش نیز نامزد دریافت این جایزه بوده است.
سالهای توفانی و جنجالی جایزه نوبل
از سوی دیگر گمانهزنیها در مورد تاثیر ملاحظات سیاسی و غیرادبی در اهدای جایزه نوبل به تعدادی دیگر از نویسندگان نیز وجود دارد. کمیتهی نوبل برای رفع این شبهه گاه دست به کارهای بحث برانگیزتری زده است.
جایزه نوبل در سال ۱۹۶۴ به ژان پل سارتر اهدا شد، اما او به عنوان اعتراض به گزینشهای کمیتهی اهداکنندگان نوبل که به گمان او نویسندگان چپگرا را نادیده میگرفتند، از قبول جایزهی خود سرباز زد. این کمیته یک سال بعد و ظاهرا برای نشان دادن حسن نیت، میخائیل شولوخوف نویسندهی «دن آرام» و محبوب استالین را برنده معرفی کرد.
شولوخوف، عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست و از نویسندگان شوروی، نه تنها حامی سرکوب هنرمندان معترض بود، در مواردی از جمله در کنگره حزب کونیست، ۱۹۶۶، مسئولان را سرزنش میکرد که چرا بعضیها را به جای اعدام تنها به حبسابد محکوم کردهاند.
کمیتهی نوبل پنج سال بعد و ظاهرا برای ایجاد دوباره تعادل جایزهی خود را به آلکساندر سولژنیتسین، نویسندهی «مجمعالجزایر گولاگ» داد. شولوخوف تا زمان مرگش، ۱۹۸۴، سخنرانیهای آتشینی علیه نویسندگان ناراضی از جمله پاسترناک و سولژنیتسین ایراد کرده است. به گمان بسیاری از منتقدان، پس از فروپاشی شوروی سابق نیز در بسیاری از موارد، اهدای جایزهی ادبی نوبل، متاثر از ملاحظات غیر ادبی بوده است.
بوریس پاسترناک به فارسی
دکتر ژیواگو را علی اصغر خبرهزاده بیش از سه دههی پیش از زبان فرانسه به فارسی برگردانده است. او در گفتگویی که ۲۲ اسفند ۸۵ در روزنامه ایران منتشر شد، با اشاره به بحثهایی که در مورد حمایت سازمانهای جاسوسی غربی از ترجمه آثار ضد شوروی وجود دارد تاکید میکند، برگردان این اثر تصمیم و انتخاب شخصی او بوده است.
خبرهزاده میگوید، «البته باید این را اضافه كنم كه آن زمان میان شرق و غرب اختلاف بوده و دوران جنگ سرد را پشت سر میگذاشتند. خواه ناخواه استفاده و سوء استفاده از مسائل فرهنگی بسیار بود. داستان دكتر ژیواگو هم به نوعی علیه نظام شوروی بود، مبارزه در عرصه فرهنگ میان این دو اردوگاه طبیعی بود. مسلماً مردان اهل سیاست از اهرم ادبیات هم علیه یكدیگر استفاده می كردند.»
در آستانهی صد و بیست سالگی پاسترناک یکی دیگر از مترجمان صاحب نام ایران، سروش حبیبی، دست به کار ترجمهی تازهای از دکتر ژیواگو از روی نسخهی روسی آن شده است. حبیبی که ترجمه آثاری از مارسل پروست، جان اشتاینبک، داستایوفسکی، تولستوی و گونتر گراس را در کارنامه خود دارد، آذر ماه امسال با بیان این خبر ناشر کتاب را «انتشارات ققفوس» معرفی کرده است.
تا کنون شعرهای پراکندهای از پاسترناک در نشریههای فارسی زبان منتشر شده است اما مجموعهی کاملی از شعرهای او در دسترس فارسی زبانان نیست.
فرشته ساری سال ۱۳۶۹ گزیدهای از شعرهای پاسترناک را در کتابی زیر عنوان «زندگی خواهر من است» منتشر کرد. بیش از نیمی از این کتاب نقد و تحلیل یک منتقد روسی بر شعرهای پاسترناک و بقیه شعرهای گوناگونی از او هستند. فرشته ساری آذر ماه ۸۸ به خبرگزاری ایسنا گفت، ده شعر تازه به این مجموعه افزوده و کتابش از سال ۸۶ تا کنون منتظر دریافت مجوز نشر است.
نویسنده: بهزاد کشمیریپور
تحریریه: شهرام احدی