صالحی با کدام هدف به لیبی سفر کرده است؟
۱۳۹۰ آبان ۱۲, پنجشنبهمردم لیبی احتمالا نه صحنههایی را که در آن سرهنگ قذافی محمود احمدینژاد را در آغوش کشیده بود به زودی فراموش میکنند و نه حمایتهای رهبر ایران از دیکتاتور سابق را. جای تعجب نیست که وزیر خارجه ایران نیز، دو هفته پس از قتل قذافی به صرافت سفر به لیبی افتاد. خبرگزاری ایسنا در خبری کوتاه نوشت که او وارد بنغازی شده، قرار است با اعضای شورای انتقالی لیبی دیدار کند و پیگیر وضعيت امام موسی صدر شود. ایران به دنبال امیتازاتی است که به دست آوردن آنها به نظر برخی ناظران ساده نیست.
محمد جواد اکبرین، تحلیلگر ایرانی ساکن پاریس به پرسشهای ما در این زمینه پاسخ داده است:
آقای اکبرین رفتن وزیر خارجه ایران به لیبی چه هدفی را دنبال میکند؟ آیا او تنها برای پیگیری مسئلهی امام موسی صدر به این کشور رفته؟
مسئلهی امام موسی صدر مسئلهی تازهای نیست. بیش از ۳۰ سال از ناپدیدشدن او میگذرد و جمهوری اسلامی چه در زمان حکومت دیکتاتور سابق لیبی و چه بعد از سقوط او، هیچ تلاش مؤثری در این زمینه انجام نداده و کاری از پیش نبرده است. این سخن من نیست، بلکه گواهی خانوادهی امام موسی صدر در برهههای مختلف این سه دههی گذشته است.
به نظر میرسد که سفر آقای صالحی بیشتر جبران ناکامی جمهوری اسلامی در دوران قیام مردم لیبی علیه دیکتاتورشان باشد. به این معنی که در این دوران جمهوری اسلامی هیچ گونه همراهی با آنها نکرد، بلکه حتی منابعی هم اطلاع دادند که جمهوری اسلامی از سوی رهبرش پیامی داده بود، مبنی براین که حملهی ناتو باید در لیبی مهار شود، وگرنه به سایر کشورها سرایت پیدا میکند و حتی آیتاله خامنهای به صراحت در سخنرانییی که در اجلاس موسوم به «بیداری اسلامی» در تهران داشت، مطرح کرد که آنچه در لیبی اتفاق افتاده یک ضایعه بدون جبران است.
در نتیجه جمهوری اسلامی در میان کسانی که آرزوی سقوط دیکتاتور لیبی را داشتند خوشنام نیست و من این سفر را بیشتر برای جبران این بدنامی میدانم.
آیا فکر میکنید که آقای صالحی بتواند از این سفر با امتیازاتی برگردد؟
آقای صالحی به تازگی گفته که جمهوری اسلامی در ماجرای لیبی مظلوم واقع شده است. منظور او این بوده که ما با انقلابیون لیبی در ارتباط بودیم، ولی این خبر جایی درج نشد. این را آقای صالحی به صراحت اعلام کرده است. در نتیجه برای جبران آنچه وی مظلومیت نظام در این ماجرا نامیده دو نکته را باید در نظر داشته باشد تا این سفر بتواند دستاوردی داشته باشد.
نکتهی اول این که بههرحال مردم لیبی کمک جامعه بینالمللی را به خودشان برای سقوط دیکتاتوری لیبی فراموش نمیکنند. در عین حال در رویارویی بین نظام جمهوری اسلامی و جامعه بینالمللی، جانب ایران را نخواهند گرفت. اگر واقعاً جمهوری اسلامی موفق شود برای آیندهی لیبی و کمک به بازسازی زیرساختهای ویران شده و یک روابط محترمانهی متقابل با آنها وارد گفتوگو شود و اغراض ویژهای در راه انداختن نزاعی تازه میان خودش و جامعه جهانی نداشته باشد، یا دستکم چنین چیزی را نشان ندهد (چنانچه در عراق نشان داد و دنبال کرد)، من فکر میکنم که این سفر دستاوردی داشته باشد. البته من این را بسیار دشوار میدانم.
به نظر شما آیا قدرت گیری اسلامگراها در لیبی میتواند منشاء امیدی برای جمهوری اسلامی باشد؟
اسلامگرایی در لیبی اولاً اسلامگرایی شیعی نیست و بههرحال جمهوری اسلامی منافعش را در منطقه در تقابل شیعه و سنی تعریف کرده است. شما نگاه کنید که جمهوری اسلامی در جامعهی متکثر و متنوعی مثل لبنان که شیعه و سنی و مسیحی درکنارهم در آن زندگی میکنند، جریان حزبالله را بهعنوان جریان شیعه تقویت و مسلح کرد و تبدیلش کرد به یک دولتی در مقابل دولت مرکزی لبنان. این سیاست جمهوری اسلامی، منطقه را نسبت به یک نوع اسلامگرایی شیعی توسعهطلب اقتدارگرا حساس کرده است.
اگر اسلامگرایی مورد علاقه جمهوری اسلامی در لیبی از جنس اسلامگرایی نزدیک به تجربهی ترکیه بود، به این معنا که حرمت اسلام در حوزهی خصوصی باشد و دولت به معنای دولتی که مبتنی بر توسعه است و میخواهد با دنیا در ارتباط باشد، با چنین الگویی میتوانست در کنار اسلامگرایان لیبی قرار گیرد. اما اسلامگرایی از جنس جمهوری اسلامی هیچ نسبتی با اسلامگرایی مدل ترکیه ندارد...
مگر اسلامگرایی لیبی ربطی به مدل ترکیه دارد؟
دستکم برخی از حاکمان لیبی اخیرا در مصاحبههایشان اعلام کردهاند که ما آن الگو را دنبال میکنیم.
به همین دلیل است که اولین هدف برگرداندن چند همسری اعلام شد؟
ببینید، من موضوع چند همسری را اصلا یک موضوع مهم نمیدانم. به این دلیل که الزاما نباید از زاویه اسلامی به طرح موضوع چند همسری نگاه کرد. بیشتر باید به صورت یک هنجار نگاه کرد. یعنی اگر چند همسری در جامعهای مثل جامعهی اسلامی لیبی هنجار است، در جامعهای مثل جامعهی اسلامی ایران ناهنجار است. یعنی این موضوع ارزش و ضدارزش بودنش، هنجار و ناهنجار بودنش هیچ ربطی به اسلام ندارد، بلکه به روشها و سنتها و تاریخ و فرهنگ این کشورها بستگی دارد.
به این ترتیب به نظر شما آن اسلامگرایی که در لیبی الان دارد خودش را نشان میدهد، اهدافی متفاوت را با جمهوری اسلامی دنبال خواهد کرد و به منشأ تقویت برای این نیروها در خاورمیانه تبدیل نمیشود؟
دستکم من فکر میکنم که دو نقطهی افتراق و تمایز جدی بین این دو اسلامگرایی وجود دارد. نقطهی اول این که منفعت جمهوری اسلامی بر مبنای توسعهگرایی و اقتدارگرایی و تسلط بر منطقه است و این چیزی نیست که لیبییاییها بخواهند واصلاً در توانشان باشد. دوم همان مسئلهی حساسیت شیعه و سنی است که جمهوری اسلامی در سالهای اخیر تقویت کرده است.
مریم انصاری
تحریریه: جواد طالعی