چهار صد و پنجاه سال از تولد ویلیام شکسپیر، شاعر و نمایشنامهنویس انگلیسی میگذرد؛ مردی که در همه زمینههای نمایشی حضور داشته، از بازیگری و تهیهکنندگی تا کارگردانی و نمایشنامهنویسی. به قول تئاتریها خاک صحنه خورده است و زیر و بالای آن را خوب میشناسد.
مکبث، هملت، اتللو، تاجر ونیزی، رومئو و ژولیت، شاه لیر و از جمله آثار معروف او هستند. شاعران و نمایشنامهنویسان آلمانی مانند گوته و شیللر بیش از دیگر هنرمندان او را به جهانیان شناساندند. به اعتقاد گوته شکسپیر "برای ما حرفی برای گفتن باقی نگذاشته است" و ویکتور هوگو شاعر و نویسنده فرانسوی شکسپیر را به اقیانوسی تشبیه میکند که ژرفا و گستردگیاش در چشم نمیگنجد.
محمد علی بهبودی، بازیگر و کارگردان تئاتر که سالها در تئاتر اوبرهاوزن آلمان به صورت حرفهای کار کرده و بارها در نمایشنامههای شکسپیر ایفای نقش کرده، در گفتوگو با دویچه وله فارسی از آثار و ویژگیهای شکسپیر میگوید.
*******
دویچه وله: آقای بهبودی به نظر شما در نمایشنامههای شکسپیر چه چیزی وجود دارد که پس از قرنها همچنان مورد توجه جهان اعم از شرق و غرب است؟
محمد علی بهبودی: به نظر من در همهی نمایشنامههای شکسپیر انسان در مرکز ثقل کار او قرار دارد. دغدغههای انسان، عشق انسان، روحیه انسان و نقاط ضعف و قوتاش و این باعث شده که همیشه تماشاگران و مخاطبان بتوانند با نمایشنامههای شکسپیر ارتباط برقرار کنند. این به نظر من ویژگی کار اوست.
در بسیاری از نمایشنامهنویسهای دیگر هم ممکن است یک چنین مسئلهای وجود داشته باشد. ولی چرا برای هر بازیگری بازی در نمایشنامههای شکسپیر یک افتخار است؟
برای اینکه شکسپیر یکی از پرکارترین و دقیقترین نویسندگان و کسانیست که روی هنر تئاتر کار کرده. خود شکسپیر در قسمتهای مختلف این هنر فعال بوده. بهعنوان بازیگر، بهعنوان کارگردان، بهعنوان نویسنده و بهعنوان تهیهکننده. یعنی تمام عناصر تئاتر را بهخوبی میشناخته و آثاری که او نوشته، جهانی و ماندگار شدهاند. شکسپیر همچنان که تراژدی دارد، کارهای تاریخی و کارهای کمدی دارد. یعنی روی تمامی عناصری را که به زندگی انسان مربوط می شود کار کرده و در نمایشنامههایش به آنها پرداخته است.
شکسپیر با وجود آن که در اوایل کارش بیشتر به کمدی میپردازد، چرا این تراژدیهایش است که بیشتر محبوب شده و هنرپیشهها دوست دارند بازی کنند یا کارگردانها کارگردانی کنند؟
من از آنجا که آماری در این مورد ندارم، نمیتوانم بگویم که به کدامیک از کارهای شکسپیر بیشتر پرداخته شده. ولی آدمی که از دید یک چنین کسی کار تئاتر میکند، میبیند که برای شکسپیر کارکردن روی همهی این عناصر مهم بوده و همیشه بهطور موازی روی این سه بُعد کار کرده. یعنی هم روی تراژدی، هم روی کمدی و هم روی مسائل تاریخی.
تجربه شما در اجرای آثار شکسپیر چه بوده؟
من اولینباری که با یک متن شکسپیر برخورد کردم و آشنا شدم و میبایست یکمقداری روی آن کار میکردم، در ایران بود و برای شرکت درامتحان ورودی دانشکده هنرهای زیبا. متنی از مکبث را به من دادند که میبایست آماده میکردم. این اولین برخورد من بود که متأسفانه یا خوشبختانه آن موقع موفق نبودم و در آن سال هیچ کس را برای دانشکده هنرهای زیبا نگرفتند. ولی بعدها در آلمان، زمانی که در تئاتر اُبرهاوزن کار میکردم، پنج بار پیش آمد که در نمایشنامههای شکسپیر بازی کردم. در نمایشنامه «ریچارد سوم» نقش پرنس ریچموند را بازی میکردم که بعد از کشتهشدن ریچارد سوم به تخت مینشیند. در نمایشنامه «رومئو و ژولیت» نقش مونتاگو پدر رومئو را بازی کردم و دو بار هم در نمایشنامه «رؤیای یک شب تابستان»، در نقش یکی از آن پیشهورها بازی کردم که دو کارگردان مختلف داشت. در نمایشنامه «هر طور که شما دوست دارید» در نقش آنتونی یک افسر نیروی دریایی و کاپیتان کشتی ایفای نقش کردم.
در واقع بیشتر روی تراژدیهای شکسپیر کار کردهاید.
بله. ولی نمایشنامهی «هر طور که شما دوست دارید» کمدیاست.
میگویند که شیللر و گوته بودند که شکسپیر را به جهانیان شناساندند. معنای دیگرش می تواند این باشد که انگلیسیها خودشان پی به شگفتی کارهای شکسپیر نبرده بودند؟
من بازهم از آنجایی که در مورد این ادعا اطلاعاتی ندارم، نمیتوانم دربارهاش صحبت کنم. ولی میتوانم بگویم که شکسپیر در زمان خودش، وقتی که فعال بود، نزد نویسندگان همزمان خودش آن محبوبیت را نداشت. ولی در قرن هفده بود که محبوبیتاش شروع شد و در قرن هجده به اوج رسید. حالا چرا این اتفاق افتاده، این بحثی طولانی و عملیست که باید روی آن تحقیق شود. جالب این است که شکسپیر جزو نویسندگانیست که طبعاً به همه زبانهای زنده دنیا ترجمه شده و بازی میشود و ادبیات شکسپیر، یعنی آن زبان خاص شکسپیر که در زبان انگلیسی تبلور پیدا میکند، طبیعتاً در این ترجمهها انتقال داده نمیشود. ولی آن قدر کارها قوی بوده که توانسته علیرغم ترجمه، محبوبیت جهانی پیدا کند و بیشترین اجراها را در جهان داشته است.
برگردیم به ایران. از زمان قاجار به بعد دو نمایشنامه از شکسپیر و همزمان متنی از مولیر ترجمه شد. با وجود نمایشنامهنویسان دیگری که در جهان وجود داشتند چرا نخستین مترجمان به این دو نمایشنامه نویس روی آوردند؟
در مطالعاتی که من داشتم، به این نکته برخورد کردم و توجهام را جلب کرد که در دوره شاه قاجار بود که برای اولین بار سلاطین ایران به اروپا آمدند. طبیعتاً در زمان سفرشان به اینجا برای اینکه تفننی در دیدارشان باشد، غیر از دیدارهای سیاسی از نمایشنامهها و تئاترها هم بازدید کردند. برخی از این سفرها به انگلستان و فرانسه بود، در آنجا با آثار مولیر و شکسپیر برخورد میکردند و در بازگشتشان به ایران اظهار علاقه کرده بودند که این آثار به ایران منتقل شود. به خاطر این بود که در سالهای ۱۳۱۱ تا ۱۳۱۳ اقدامهایی در این زمینه شد و این کارها در ایران ترجمه شد که تا آنجا که من اطلاع دارم، مثلاً ابوالقاسمخان قره گوزلوی همدانی ملقب به ناصرالمللک که دو ماه نخست وزیر کابینه محمدعلی شاه بوده، اولین ترجمه را انجام داد، از «اتللو و تاجر ونیزی». البته در سال ۱۳۱۳ هم یک هنرمند ارمنی به نام وارهام پاپازیان که نمیدانسته که این کارها ترجمه شده، در لیست برنامههایی که میخواسته اجراء بکند، اتللو و هاملت را داشت که آنها هم توسط سفیر ایران در انگلیس ترجمه شده و بعداً توسط پاپازیان روی صحنه آمد.
آقای بهبودی برگردیم به خود شما که هم بازیگر هستید و هم کارگردان. اگر قرار باشد که امروز در ایران یکی از پیسهای شکسپیر را انتخاب و بازی یا کارگردانی کنید، کدامیک را انتخاب میکنید؟
سئوال خیلی جالبیست. چون همیشه وقتی آدم به کار در ایران میپردازد، اولین سئوالی که میکند این است که به کدام کار اجازه میدهند که شما بپردازید.
حالا فرض کنیم اجازه را شما گرفتهاید. بههرحال شکسپیر اجازه دارد.
به نظر من واقعاً خیلی از کارهای شکسپیر هستند که من را برای کار ترغیب میکنند. ولی من اتللو را خیلی خیلی دوست دارم و در کارهای داستانیاش هم رؤیای یک شب تابستان به نظر من خیلی کار جالبیست و برای یک هنرمند عرصه خوبی برای تاخت و تاز است.
مثل اینکه همان پیسیست که شما بازی کردهاید!
من دو بار بازی کردم، بله. یکی از چیزهای جالب در بازی این نمایشنامهها ، نظاره کردن کار غربیها روی شکسپیر بود. برای اینکه همیشه ما با آن دید و فرهنگ شرقی یک کار غربی را میخوانیم برداشتهای دیگری داریم و انتقال این دو فرهنگ به سرزمین های دیگرهم کار زیاد سادهای نیست. برای من که در متن اروپا و در کشوری مثل آلمان که در تئاتر سابقهی خیلی طولانی دارد، ناظر این کار بودم، برداشت آنها از کار شکسپیر خیلی جالب بود.