شورشگر شوریده
۱۳۹۹ اردیبهشت ۲۷, شنبهاز اوست كه:
"عالم عادتپرستی عالم شريعت است و شريعتورزی عادتپرستی باشد. تا از عادت برون نشوی، حقيقتورزی نتوانی كرد".
از كودكی و نوجوانی عينالقضات همدانی آگاهی چندانی در دست نيست.
از آثارش چنین برمیآيد كه پدرش قاضی و اهل ميانه بوده و در آنجا كشته شده است.
او هوش و حافظه بسيار بالايی داشته؛ نخست از پدر و سپس از مشايخ زادگاهش در كنار فقه و علم كلام و ادبيات فارسی و عربی، رياضيات و علوم تجربی هم آموخته است.
مینويسد:
«ناچار بودم كه در علم كلام غور كنم چون غريقی كه به اميد خلاص به هر خاشاكی تمسک میجويد. اگر خداوند مرا رهايی نبخشيده بود تا از پستی تقليد به بلندی بصيرت مقام گيرم به پرتگاه جهنم سقوط میكردم".
نخست برای پرهيز از خواندن و حفظ كردن حديث و فرمانهای شريعتمداران، به آثار محمد سپس احمد غزالی رو كرد ولی پس از چند سال از آنان نيز فاصله گرفت و هر حايل و مانعی ميان انسان و خدا را بيجا دانست و شناخت را حتا اگر از راه "نور سياه" يعنی شيطان باشد، والاترين وسیله رسيدن به خداوند شمرد.
او آثاری به عربی و فارسی در اثبات و ستايش عرفان و طريقت به جای شريعت دارد كه ماندگارترين آنها به فارسی در كنار "تمهيدات" نامههای او هستند كه از نمونههای دلنشين نثر شعرگونه فارسی به شمار میآيند به ويژه كه در جای جای آنها سرودههايی هم آورده است:
"روشنتر از خاموشی چراغی نديدم و سخنی به از بیسخنی نشنيدم. ساكنِ سرای سكوت شدم و ستره صابری درپوشيدم. در هوای بیچگونگی میپريدم. كاسهای بياشاميدم كه هرگز از تشنگی او سيراب نشدم .
در بتكده گر نشان ز معشوقه ماست
رفتن به طواف كعبه از عقل خطاست
گر كعبه از او بوی ندارد كِنِش است
با بوی وصال او كِنِش كعبه ماست".
از آنجا كه برای دريافت حقيقت هستی و جهان، ميان پرسش و پذيرش نوسان میكرد و بر شيخان حديث و شريعت میشوريد و در اين كار مريدان بسيار يافت، سياستمداران روزگار كه از شريعتمداران دودمان سلجوقی بودند بر او تاختند و در بغداد به زندانش انداختند.
آخرين اثر او "شكوی الغريب" به عربی است كه در آن در برابر اتهامات "سد راه ايمان به نبوت، يگانگی آفريدگار و آفريده، مخالفت با دربار و درباريان، ديدار با خداوند و اعتقاد به تصوف" از خود دفاع كرده است.
عين القضات همدانی را در ۳۲ سالگی در بغداد به دار آويختند.