شاملو، سپهری و فروغ فرخزاد به زبان آلمانی در "نُه گلستان عشق"• مصاحبه
۱۳۹۰ شهریور ۱۷, پنجشنبه"ترا من چشم در راهم
که میگیرند در شاخ "تلاجن" سایهها رنگ سیاهی
وزآن دلخستگانت راست اندوهی فراهم؛
ترا من چشم در راهم..."
این شعر کوتاه، تنها سرودهای از نیما یوشیج است که در پایان کتاب "نُه گلستان عشق" به چاپ رسیده. این مجموعهی ۲۰۰ صفحهای، گلچینی از شعرهای عاشقانهی شاعران معاصر ایران را در برمیگیرد که انتشاراتی "روزنر"، اتریش به تازگی آن را به دو زبان فارسی ـ آلمانی روانهی بازار کرده است. گرجی مرزبان، شاعر و مترجم مقیم وین که این مجموعه را گرد آورده، برای شناسایی شعر معاصر ایران به آلمانی زبانها، از اشعار هشت شاعر پرآوازهی ایرانی دیگر نیز یاری گرفته است.
دست پرستارهی درخت
در کنار تک شعر نیما یوشیج (۱۹۶۰ ـ۱۸۹۶)، ۵ سروده از احمد شاملو (۲۰۰۰ ـ ۱۹۲۵)، یک شعر از فریدون مشیری (۲۰۰۰ ـ ۱۹۲۶) و هفت اثر از سیاوش کسرایی (۱۹۹۶ ـ ۱۹۲۷)، تنوع نگرش شاعران معاصر ما را به "عشق" با همهی گونهگونی آن به نمایش میگذارد. کسرایی که بیشتر به شاعری "سیاسی و متعهد" معروف است، در این کتاب، در سرودهی "غزل برای درخت" ، ستایش ژرف خود را از طبیعت به تصویر میکشد:
"تو قامت بلند تمنایی ای درخت!
همواره خفته است در آغوشت آسمان
بالایی ای درخت!
دستت پر از ستاره و جانت پر از بهار"
سهراب سپهری و شقایق
معرفی دنیای "عاشقانهی" مهدی اخوان ثالث (۱۹۹۰ ـ ۱۹۲۸) در مجموعهی "نُه گلستان عشق" در سه شعر خلاصه شده؛ از "هر جا دلم بخواهد" تا "ارمغان فرشته" که در قالبی کلاسیک سروده شدهاند. در هشت شعری که از سهراب سپهری (۱۹۸۰ ـ ۱۹۲۸) در این مجموعه منتشر شده، درخشش عشق بیپایان او به طبیعت خیرهکننده است؛ عشقی که مانند شعر "در گلستانه"، به او حس "سبز بودن" میبخشد، که وقتی بر "لب آبی" به تفکر مینشیند، خود را مییابد: "و چه اندازه تنم هشیار است!" تا سرانجام به معنای زندگی پی ببرد:
"زندگی خالی نیست:
مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست.
آری
تا شقایق هست، زندگی باید کرد."
اندوه عشقی زمینی
سه سرودهی نادر نادرپور (۲۰۰۰ ـ۱۹۲۹) با عنوانهای "آشتی، بتتراش، نگاه"، اندوه و حسرت و امید را در عشقی زمینی باز میتاباند. از فروغ فرخزاد (۱۹۶۷ ـ ۱۹۳۴)، تنها شاعر زنی که در این مجموعه با "حسی زنانه" به عشق نزدیک شده، ۱۳ سروده به چاپ رسیده است. در این شعرهای گلچینشده بیش از هر چیز عشق، حسی است که با زمان و زندگی سنجیده میشود: از جمله در شعر "گره" که با این بیتها آغاز میشود: "فردا اگر ز راه نمیآمد/ من تا ابد کنار تو میماندم"، و در سرودهی "من از تو میمردم/اما تو زندگانی من بودی"، و شعر "آن روزها رفتند":
"آن روزها رفتند
آن روزهای خوب
آن روزهای سالم سرشار
آن آسمانهای پر از پولک
آن شاخساران پر از گیلاس
آن خانههای تکیهداده در حفاظ سبز پیچکها به یکدیگر..."
عشق مشترک
قیصر امینپور (۲۰۰۷ ـ ۱۹۵۹)، جوانترین شاعر مجموعهی شعر "نُه گلستان عشق" است که با پنج سروده معرفی شده است. شعر "همزاد عاشقان جهان"، آخرین اثر اوست:
"امروز هم
ما هرچه بودهایم، همانیم
ما صوفیان سادهی سرگردان
درویشهای گمشدهی دورهگرد
حتی درون خانهی خود هم
مهمانیم"
مصاحبه با گردآورنده
"نُه گلستان عشق"، به ترجمهی مهرزاد حمزه لو که خود دست به قلم دارد و رودولف کرآوس، شاعر اتریشی که در بازآفرینی و هماهنگسازی ساختار این اشعار با شعر معاصر آلمانی همت گماشته، منتشر شده است. دویچهوله برای آشنایی بیشتر با کتاب "نُه گلستان عشق" با گرجی مرزبان، گردآورندهی این مجموعه گفتوگو کرده است:
دویچهوله: شعر و شاعری در کشورهای آلمانیزبان اصولاً طرفداران زیادی ندارد. در نتیجه بنگاههای نشر هم اغلب تمایلی به چاپ دفترها یا مجموعههای شعر ندارند. چطور با این حال به فکر انتشار " ُنه گلستان عشق" افتادید؟
گرجی مرزبان: در اینکه جایگاه شعر در ادبیات مردمی کشورهای آلمانی زبان قرن بیست ویکم به هیچ عنوان با جایگاه آن در ایران یا کشورهای عرب زبان قابل مقایسه نیست، تردیدی وجود ندارد. اما بنگاه نشر روزنر که کتاب "نه گلستان عشق" را منتشر کرد، یکی از ناشرانی است که بطور تخصصی به نشر شعر یا نثر شعرگونه میپردازد. ایده ترجمه و باز آفرینی شعر عاشقانه معاصر فارسی سه سال پیش در گفتگویی با نادیا روزنر، مدیر نشر و رودولف کرآوس شاعر معاصر اتریشی و مهرزاد حمزه لو، مترجم ادبی متولد شد. در آن موقع همه فکر میکردیم که بزودی ادبیات معاصر ایران موضوع نمایشگاه کتاب فرانکفورت خواهد شد. این بود که بسیاری از بنگاههای انتشاراتی میخواستند با نمونهای از ادبیات ایرانی در این نمایشگاه حضور داشته باشند. موضوع نمایشگاه فرانکفورت بناگاه به جای ایران به ادبیات چین تغییر پیدا کرد و در پی آن رویدادهایی که در ایران رخ داد، سبب افزایش سانسورادبیات معاصر و فشار بیشتر به شعرا و نویسندگان ایرانی شد، که همه از آن آگاه هستیم. در مجموع همه این مسایل سبب شد که نمایشگاه کتاب فرانکفورت هم از این ایده فاصله گرفت.
نادیا روزنر بر این اعتقاد بود و هست که شعر معاصر فارسی تصاویری از عشق ارایه میدهد که در فضای حسی و بیانی آلمانی زیبایی، ژرفا و رمزآسایی خاص خود را دارد و ازین رو برای خواننده آلمانی زبان، تازگی دارد و الهامگر است. البته این برداشت را مدیون شبهای ادبی آزادی بیان در کتابخانه مرکزی شهر وین هستیم که انجمن فرهنگی کوول بعد از بنیانگذاری مجموعه ادبیات معاصر ایران، در این کتابخانه برگزار میکند. در این شبها شعر و نثر معاصر ایران به دو زبان آلمانی و فارسی ارایه میشود و علاقمندان بسیاری را به خود جذب کرده است.
در نتیجه ما بناگاه با این پدیده شگفتانگیز مواجه شدیم که ادبیات ایران در ترجمه نیزمیتواند جذاب باشد و با علاقه و شوق، خوانده شود. به این سبب ما "نه گلستان عشق" را، بخشی از پروژه آزادی بیان میدانیم که روحیه ادبی و حسی امروزین ایرانیان را به خواننده آلمانی زبان در آهنگ و موسیقی زبانی خودش معرفی میکند. در این مقوله نقش مهرزاد حمزه لو و رودولف کرآوس در بازآفرینی وتطبیق شعر فارسی به شعر معاصر آلمانی قابل تامل است.
با این حال نشر "شعر معاصر" ایران، در مقایسه با انتشار اشعار شاعران کلاسیک این سرزمین مثل حافظ و رومی و خیام که به هر حال خوانندگان ویژهی خود را دارد، با دشواریهای بیشتری روبروست. شما به عنوان "گردآورنده" این مجموعه چه مشکلاتی داشتید؟
شعر معاصر ایران آنطور که فکر میکنیم در حوزه زبان آلمانی ناشناخته نیست که البته این را مدیون مترجمین اشعار فروغ فرخزاد و زبان مدرن خود او هستیم. از سویی دیگر شعر معاصر ایران در میان نسل دهه شصت ایران که مترجمین "نه گلستان عشق" نیز به آن تعلق دارند، از محبوبیت خاصی بر خوردار است. این اشعار فضای فکری و احساسی دو نسل را منعکس میکند. بیراه نرفتهایم اگر بگوییم که ما با شعر معاصر ایران نگاه میکنیم و فضای اجتماعی و عاطفی خود را در آن باز مییابیم و حتی این اشعار بیانگر نگاه سیاسی و تحلیلی ما از زمان و محیطمان هستند... .
اما برگردیم به سوال شما. حافظ و سعدی و خیام، راه را برای شاعر معاصر ایرانی هموار کردهاند. یعنی وقتی شما یک مجموعه شعر فارسی بیرون میآورید، این یک پدیده غیرمنتظره نیست. از یک ایرانی انتظار میرود که شعر بگوید، خواه مدرن یا کلاسیک. چالش کار ما درمعرفی شعر و شاعر معاصر بیشتر دراین بود که نگذاریم این دری را که حافظ و خیام باز نگهداشته بودند، بسته شود و آنرا برای معاصرین فراختر و جذابتر کنیم.
این مجموعه با نیت شناسایی "عشق" از نگاه شاعران معاصر ایران گردآوری شده. شما چه معیارهایی برای گزینش این اشعار داشتید؟
بیشتر شعرای معاصر ایرانی منقدین اجتماعی و سیاسی بودهاند و در یک زبان سمبولیک و زیبا و غنی میسرودهاند. گزینش شعر عاشقانه نخبگان شعر معاصر از اینرو، دشواری خاصی را مطرح میکرد. یعنی ما میخواستیم شعری را ترجمه کنیم که در ابراز عشق، خواه بین دو انسان و خواه به طبیعت و دوست وهمنوع، نزدیکترین رابطه زبانی را با ادبیات معاصر آلمانی داشته باشد تا خواننده بتواند با آن یک رابطه زبانی و حسی برقرار کند. در حقیقت سادگی، صراحت و ترکیبها و تصاویر اصیل، معیارهای اصلی گزینش ما بودند.
برخی از شعرهایی که در این مجموعه به چاپ رسیده، با مفهوم "عشق به جنس مخالف" با پیشزمینههای فرهنگ مدرن غربی چندان همخوان نیست. به عنوان مثال شعر "هر جا دلم بخواهد"، از مهدی اخوان ثالث که بیشتر به تصاویری از اعمال خشونت شباهت دارد تا ابراز عشق: «چون میهمان به سفره پر ناز و نعمتی/خواندی مرا به بستر وصل خود ای "پری"/ هر جا دلم بخواهد، من دست میبرم/ دیگر مگو: "ببین به کجا دست میبری"/ با مهمان مگوی: "بنوش این، منوش آن"/... و باقی قضایا! در گزینش این اشعار چه تعریفی از "عشق دگرجنسخواهانه" را در نظر داشتید؟
شعر عاشقانه دگر جنسخواهانه یکی از ویژگیهای شعر معاصر ایران است. اما شعر معاصر ایران، بهضرورت شعر مدرن به عنوان گذار از مدرنیته نیست و در بسیاری از اوقات تنها خود را در تابو شکنی و صراحت به آن نزدیک میکند. در شعر "هرجا دلم بخواهد" با بیپروایی گفتاری اخوان ثالث روبرو میشویم که در ادبیات فارسی نو و از قاعده روز مستثی است. اما نه در مقایسه با ادبیات عاشقانه آلمانی یا غربی. در انتخاب این شعر که اولین شعر این مجمو عه نیز هست، جسارت ظریف شاعر در بکار بردن واژگان خاص خود برای بیان هیجان همآغوشی با یار مطرح است. شاعرهیجانش را از معشوق پنهان نمیکند و از او میخواهد که به نوازشها و هم آغوشیهای دیوانه وار او تسلیم شود. حتی نقش خود را نیز دراین عشقبازی که با دعوت عاشق به بستر مغازله آغاز شده، آگاهانه بپذیرد.
دربرگردان آلمانی این شعر تنها تصویری که مطرح نیست تصویر خشونت آمیز است. خواننده با واژگانی پرشور و حرارت چون دریدن یا حتی شوخ طبعی چون چریدن و پریدن مواجه میشود که به ظرافت و تغزل میرسند. هنری شاعرانه که رد پای آنرا هم در شعر کلاسیک یونان و هم در شعر عاشقانه و اروتیک معاصر آلمانی بدفعات و افراط میتوان یافت. خواننده آلمانی هرچند با این شیوها آشناست، بازی عاشقانه تانتالیستی معشوق را نمیشناسد که از یکسو عاشق را به بسترش دعوت کرده و از سوی دیگر از عشق ورزیدن طفره میرود و با امتناع شوق وصل را در عاشق صد چندان شعله ورمیکند. که اشاره به شرمناکی زنانه شرقیست و اخوان آنرا عاشقانه شماتت میکند. چنین رفتاری البته در مضمون مدرنیته، فمینیسم و آگاهی زن به موقعیت فردی و اشراف او به جسم و ذات جنسیاش جایی ندارد و نگرشی عاشق سالاراست.
رد عشق به طبیعت و دوست و همنوع را هم میتوان در این مجموعه پیگرفت؛ مثلاً در اشعار نیما، سیاوش کسرایی، سهراب سپهری. برگردان این تصاویر شاعرانه ("چنگ وحشی باران"، "هوای صاف سخاوت را ورق زد"، "پشت حوصلهی نور")، بسیار دشوار است. با این مشکل چگونه روبرو شدید؟
از آغاز برای ما مسلم بود که برگردان این اشعار تنها تلاشی خواهد بود در جهت بازآفرینی حس وتصویر و زمینه فرهنگی اجتماعی اصل آن. در مواجهه با مفاهیم تصویری، به ویژه در اشعار سهراب سپهری، ناگزیر به ترکیبی از بازآفرینی معنی وتصویر با ابزار زبان آلمانی که در اختیار داشتیم، شدیم. در چنین مواردی بارها به بحث و گفتوگو نشستیم تا نزدیکترین و موزونترین ترجمه را پیدا کنیم. شعر درخت سیاوش کسرایی پس از چندین دور ترجمه و تصحیح به طور کامل در زبان آلمانی باز آفرینی شد. زیرا ترجمه لغت به لغت آن نه تنها از زیبایی و وزن شعر کم میکرد، بلکه تصاویر زیبا و بیهمتای آن را هم مخدوش میکرد.
در این مجموعه تنها به یک شعر از نیما، آغازگر شعر نو ایران، بسنده کردهایم. زبان نیما زبان شعر است. زبانیست که از نهایت زیبایی و موسیقایی زبان فارسی بهره گرفته است و معادل آلمانی ندارد. برگردان نیما به آلمانی تصویر کمرنگی از پیشکسوت بزرگ شعر معاصر ایرانی ارایه میداد.
در ترجمه به طور کلی، نمیتوان همهی نشانههای فرهنگی، معنایی و تصویری اثر را به زبان دیگر منتقل کرد. اصولاً روند ترجمهی اشعار این مجموعه چگونه بود؟ چرا کتاب را به دو زبان منتشر کردید؟
شرط ما برای ترجمه این کتاب، دو زبانه بودن آن بود. اگر به زبانهای دیگر نیز به همین اندازه مسلط میبودیم، بدون تردید شاید این کتاب را به سه یا چهار زبان ترجمه میکردیم. هدفهای بسیاری در این دو زبانه بودن نهفته است. از آنجا که ما در مهاجرت بسر میبریم و اصولا طبیعت ما و فرزندان و شاید حتی نوههای ما یک طبیعت دو زبانه و دوفرهنگه است، کتاب "نه گلستان عشق" میبایست چهار مخاطب گوناگون را مد نظر قرار میداد. ۱- مخاطب آلمانی زبان که فارسی نمیداند و با خط فارسی آشنایی ندارد، اما برایش جالب است و یک نوع رابطه با خطی بیگانه بر قرار میکند. ۲- مخاطب فارسی زبان که یا اصلا آلمانی نمیداند یا خیلی کم میداند، اما با یک محموعهای از اشعار
عاشقانه معاصر روبروست که با سانسور و ممیزی سروکار نداشتهاند. ۳- نسل دوم ایرانیهای مهاجر که آلمانی را خوب میدانند، بهطوری که حس ادبی و زبانی با این زبان برقرار میکنند و به زبان فارسی در محاوره مسلط اند و در این کتاب میتوانند با ادبیات نوشتاری رابطه بر قرار کنند. ۴ - کسانیکه به هر دو زبان مسلط هستند و ادبیات هم خوب میدانند. این دسته آخر میتوانند ترجمه را هم محک بزنند و حتی شاید ترجمههای بهتری نیز بهنظرشان برسد که راه را برای کارهای بیشتر از این نوع هموار میکند. بهر حال، یک کتاب دو زبانه، شفافیت ادبی بیشتری بدست میدهد و در حقیقت دو کتاب در یک کتاب است.
روند ترجمه شعرها در این کتاب از زبان فارسی به آلمانی در چند مرحله انجام گرفته است. ترجمه اولیه با توجه به معنی بحث معنی و کاربرد کلمات درست آلمانی در برگردان و تصحیح ترجمه. پیشنهادات شاعر آلمانی زبان برای کاربری لغات شاعرانه و تغییر جای کلمات برای ایجاد و بازآفرینی وزن و موسیقی.
جای تاریخ سرودن اشعار این ۹ شاعر که میتوانست به نوعی سیر تکامل تکنیکی و مضمونی شاعر را هم بنمایاند، در این مجموعه خالی است. زمان سرودن در انتخاب این اشعار نقشی بازی نمیکرد که در انتشار از قلم افتاده؟
این نکته اصولا در انتخاب و در کنار هم قرار گرفتن این اشعارمد نظر ما نبوده است. صرفا بیان عاشقانه شاعر و ترکیبها و تصویر یا برداشت شخصی او مطرح بوده و نه تحول شعر او که این موضوع کتاب دیگریست و در حوصله "نه گلستان عشق" نمیگنجد.