سراینده ملی فنلاند
۱۳۹۸ مهر ۱۸, پنجشنبهمیسرود:
در مرگزار جنگل، گهوارهایست از خاک
خوابیده کودک من، دور از جهان "ناپاک".
پدر الکسیس کیوی Alexis Kivi خیاط سادهای بود و مادرش میخواست که او کشیش شود.
۱۲ ساله بود که با تلاش بسیار مادرش به پایتخت رفت تا درس بخواند و زبان رسمی و ادبی حاکم در فنلاند آن زمان یعنی سوئدی را بیاموزد. او به این ترتیب در کنار طبیعت آرام و گاه منزوی زادگاهش، شور و غوغای شهر را تجربه کرد.
در دانشگاه هلسینکی ادبیات خواند و ۲۵ ساله بود که نخستین داستانش را منتشر کرد که برداشتی از اسطورههای فنلاندی بود.
فنلاند تا سال استقلال خود یعنی ۱۹۱۷ میدان تاخت و تاز و حاکمیت روسیه یا سوئد بود و تا آن زمان آثار انگشتشماری از جمله کتاب مقدس به زبان فنلاندی چاپ شده بودند اما او از آن پس همه داستانهایش را به زبان مادری مینوشت و به این ترتیب ادبیات نوین فنلاندی را پایه ریخت.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
او نامش را از "استِنوال" (Stenvall / دیوار سنگی به سوئدی) به "کیوی" یعنی سنگ به زبان فنلاندی تغییر داد.
۳۰ ساله بود که به جنوب فنلاند رفت و از آنجا که به عنوان نویسنده آن هم به زبان فنلاندی توفیقی نداشت، زیر حمایت زن خیرخواهی به نام شارلوتا لونکویست قرار گرفت و هفت سال در آنجا ماند تا نخستین رمان به زبان فنلاندی را بنویسد.
این اثر "هفت برادران" سرگذشت هفت جوان مطرود جنوب فنلاند است که در آغاز همه از آنها میگریزند تا اینکه طی ۱۰ سال تلاش و سختکوشی خواندن و نوشتن میآموزند، خانواده تشکیل میدهند و از شهروندان محترم جامعه به شمار میآیند.
نویسنده حین بازگویی زندگی این هفت تن طبیعت گسترده، تنهایی، پناه بردن به الکل و بسیاری از پدیدههای روانی و اجتماعی زادگاهش را بازتاب میدهد:
"اربابها را دیدی چهطوری غذا میخورند با آن چهرههای خامشان؟ پیشبند میبندند و نمیدانند که وقتی آدم از سر میز بلند میشود باید قاشقش را لیس زده باشد. عوضش خوب میدانند که چهطوری سر رعیت را شیره بمالند. استاد فریفتن رعیتاند".
از آنجا که ادیبان فنلاندی به اینگونه داستانها، آن هم به زبان مادری عادت نداشتند، رمان او را ریشخند میکردند تا جایی که کارش به آسایشگاه روانی کشید.
الکسیس کیوی در ۳۸ سالگی در توسولا در جنوب فنلاند درگذشت.