1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

ستایش قریشی؛ قتل یک کودک به دست کودکی دیگر

میترا شجاعی۱۳۹۵ فروردین ۳۰, دوشنبه

دختری شش ساله پس از تجاوز کشته شده و جنازه‌اش با اسید سوزانده شده است. هیچیک از اینها تازه نیست؛ آنچه نگاه را خیره می‌کند وقوع این سه فقره جرم به دست یک کودک است.

https://p.dw.com/p/1IXuW
عکس: cdn

یک نوجوان ۱۷ ساله که بر اساس قوانین بین‌المللی کودک محسوب می‌شود، کودک ۶ ساله‌ دیگری را می‌رباید، به او تجاوز می‌کند، او را با چاقو و به طرزی فجیع می‌کشد و بعد جنازه‌اش را با اسید می‌سوزاند.

اتفاقی که رخ داده بیشتر شبیه داستان فیلم‌های جنایی و ترسناک است اما این رویداد در جنوب تهران و در ورامین روی داده است. متهم که به قتل و تجاوز و سوزاندن جنازه اعتراف کرده پسربچه‌ای ایرانی است و مقتول یک دختربچه شش ساله افغان.

از زمان خبری شدن این قتل تا به امروز که سه روز از انتشار آن می‌گذرد، رسانه‌های فارسی زبان در داخل و خارج از کشور از جنبه‌های مختلف به آن پرداخته‌اند. اما آنچه پیش و بیش از همه در این جنایت ذهن را به خود مشغول می‌کند سن قاتل است. در حقیقت این جنایت یک کودک در قبال کودکی دیگر است.

سعید پیوندی استاد جامعه‌شناسی و علوم تربیتی در پاریس در گفت‌وگو با دویچه‌وله درباره شرایطی که می‌تواند یک کودک ۱۷ ساله را به سمت دست زدن به چنین میزانی از خشونت ببرد معتقد است جامعه ایران به​ اندازه کافی در مورد خشونت و خصلت ضدانسانی خشونت کار نکرده و وجدان عمومی به اندازه کافی در این مورد حساس نیست. به عقیده او «ما در ایران با نوعی سکوت اجتماعی گسترده در برابر خشونت مواجه هستیم.»

بیشتر بخوانید:واکنش‌ها به کشته‌شدن ستایش قریشی، دختر ۶ساله‌ افغان

از سوی دیگر خشونت به طور رسمی از برخی تریبون‌ها ترویج می‌شود. سعید پیوندی می‌گوید: «بسیاری از نهادهای رسمی و غیررسمی در ایران از طریق خشونت کارشان را پیش می​برند و دستگاه قضایی ما نیز آدم​ها را در ملاعام اعدام می​کند و شلاق می‌‌زند.​ در گفتمان عمومی دولتمردان ما همیشه حرف‌هایی که در آن بوی خشونت و واژه​های خشونت​آمیز هست فراوان وجود دارد. برای همین هم ما جامعه​ای هستیم که در مورد خشونت زیاد فکر نکرده، دیالوگ نکرده، با نسل جوانش وارد گفت​وگو نشده و در عمل روزمره و در رفتارهای اجتماعی​اش هم برخورد با خشونت را به​عنوان یک مسئله اجتماعی در دستور کار خودش قرار نداده است.»

این کارهایی که سیستم و جامعه ایران انجامشان نداده‌اند، باعث شده تا ایران در عرصه مدنی با نوعی خلا برخورد با خشونت مواجه باشد. به اعتقاد پیوندی این خلاء باعث می‌شود افراد و شهروندان هوشیاری لازم در مورد خشونت را نداشته باشند و به​راحتی بتوانند دست به چنین خشونت​هایی بزنند.

نبود ضمانت فرهنگی لازم برای برخورد با خشونت

تقریبا همیشه پس از وقوع چنین جنایات و رویدادهایی رسانه‌های داخلی ایران انگشت اتهام را به سمت پدیده‌های خارجی می‌گیرند؛ از فیلم‌های هالیوودی گرفته تا بازی‌های کامپیوتری.

واقعیت این است که خشونت اگر نگوییم نسبت به ۳۰ سال پیش بیشتر شده ولی مسلما مشهودتر شده است. این روزها با یک کلیک می‌توان فیلم سر بریدن یک زندانی توسط داعش یا سوزاندن آدم‌ها در قفس را دید.

گفت‌وگو با سعید پیوندی درباره قتل ستایش قریشی

فیلم‌های سینمایی نیز روز به روز بیشتر به سمت خشونت عریان پیش می‌روند. اما راه جلوگیری از تاثیرگذاری این پدیده، ممنوعیت آن نیست.

سعید پیوندی معتقد است: «جلوگیری از دسترسی به این نوع خبرها و این رویدادها در عمل غیرممکن شده و بنابراین ما باید بتوانیم در بخش فرهنگی و در بخش برخورد با نسل جوان​مان کار بکنیم تا تفکر سنجش​گرایانه در مورد خشونت تبدیل به یک مسئله جدی اجتماعی و عمومی در نظام ما شود، چه در رسانه​ها چه در جاهای دیگر. این بخشی​ست که در جامعه ما یا انجام نمی​گیرد یا بسیار ناکافی​ست و برای همین هم جوامعی مثل ما در مقابل چنین پدیده​هایی که می​توانند در آینده گسترده​تر هم بشوند کاملا بی​دفاع است و متاسفانه نتوانسته پادزهرهای لازم از نظر فرهنگی و اجتماعی را ایجاد بکند، برای اینکه خودش را از این آسیب​های بزرگ مصون نگه دارد.»

نبود آموزش جنسی و فاصله‌گذاری‌های جنسیتی

در ایران دیوار ضخیم و عریض و طویلی میان دختر و پسر و زن و مرد کشیده شده؛ دیواری که برپاکننده‌اش نه تنها قوانین و سیستم حکومتی که عرف و سنت و عادت‌های رایج در جامعه هم هستند.

این دیوار هرگونه برخورد عادی و انسانی میان دو جنس را یا غیرممکن و یا آنقدر سخت کرده که دو طرف اگر هم بخواهند نمی‌توانند باور کنند که وجود این دیوار بی‌معناست.

جدا کردن دختران و پسران دبستانی و در برخی موارد کودکستانی از یکدیگر، از همان سنین کودکی این پیام غیر مستقیم را در خود دارد که دنیای شما از یکدیگر جداست و راهیابی به دنیای طرف مقابل تنها از طریق ازدواج ممکن است.

همین دیوار هرگونه آموزش درباره روابط جنسی را هم غیرممکن کرده است چرا که با وجود این دیوار حتی روابط روزمره انسانی هم به سادگی شکل نمی‌گیرند چه برسد به روابط جنسی و اصولا نگاه غالب این است که رابطه جنسی تنها در چارچوب ازدواج جایز است و به همین دلیل آموزش آن هم تنها در آستانه ازدواج ضروری است.

این فاصله‌گذاری عمیق چقدر می‌تواند در بروز خشونت‌های جنسی از قبیل تجاوز موثر باشد. سعید پیوندی می‌گوید: «جامعه ایران اصولا یاد نگرفته در مورد اصلی​ترین مسائلی که به زندگی شهروندانش مربوط می​شود، مثل مسئله جنسی یا مسئله خشونت در روابط جنسی، وارد یک بحث صریح و روشن و سنجش​گرایانه بشود و ما این بحث را کلا در جامعه​مان نداریم و برای همین هم نسل جوان ما در این مورد به​هیچ وجه به گونه‌ای سنجش​گرایانه و با فاصله​گیری فکر نکرده، آگاه نشده و در مقابل این نوع پدیده​ها مورد پرسش قرار نگرفته و در موردش کار فکری انجام نداده است.»

Afgahnistan Protest gegen Ermordung eines afghanisches Flüchlingsmädchen im Iran
عکس: Zaman Ahmady

این "سانسور عمومی" درباره مسائل جنسی، رابطه جنسی را تبدیل به مسئله‌ای رازآلود و پرابهام برای جوانان کرده است. نبود آموزش‌های جنسی نیز بر این رازآلودگی افزوده است.

سعید پیوندی معتقد است ترکیب ناآگاهی با ابهام‌آمیز بودن رابطه جنسی‌می‌تواند یک جوان در سن بلوغ را به سمت چنین جنایاتی سوق دهد: «از آنجایی که یک نوع سانسور عمومی در مورد مسئله جنسی وجود دارد و رابطه دختر و پسر با انواع ممنوعیت​ها، ناگفته​ها و مسائلی شبیه این همراه است، همیشه برای یک جوان این مسائل می​تواند بسیار رازآلود باشد و به​خاطر همین هم خیلی موقع کشانده شدن به طرف چنین اعمال جنایت‌آمیزی می​تواند با کارهای خیلی ساده انجام شود، به جهت اینکه در این جامعه آن قدر ممنوعیت​ها وحصارها زیاد هستند که یک جوان نه در موردشان می​تواند با کسی صحبت بکند و نه عرصه عمومی به اندازه کافی و با صراحت با جوان​هایش در این موارد حرف می​زند.»

کم‌کاری جامعه روشنفکری ایران درباره مسئله مهاجران

در جنایت انجام‌شده علاوه بر آنکه مجرم یک کودک و بخشی از جرم هم تجاوز جنسی به یک دختر بوده، جنبه دیگری هم وجود دارد؛ مجرم یک ایرانی است و قربانی یک افغان ساکن ایران؛ به عبارتی یک مهاجر. مهاجری که از حق کار و تحصیل محروم است، مهاجری که نمی‌تواند برای فرزندش شناسنامه بگیرد، مهاجری که برای گذران زندگی مجبور به انجام پست‌ترین کارها با کمترین دستمزد است و مهاجری که نه تنها از هیچگونه کمک و حمایت دولتی برخوردار نیست بلکه جامعه نیز با نگاهی تحقیرآمیز با او برخورد می‌کند.

این زمینه‌ها چقدر می‌تواند در وقوع جنایت علیه مهاجران موثر باشد؟

سعید پیوندی معتقد است در این مورد ما نه تنها با سکوت دولتی و رسمی مواجه هستیم بلکه نیروهای زنده جامعه ایران، روشنفکران و رسانه​ها نیز در این مورد کوتاهی کرده‌اند.

او می‌گوید: «این گروه‌ها می‌بایست در طی ۳۰ـ ۲۰ سال گذشته و با افزایش حضور افغان​ها از یکطرف و افزایش برخوردهای منفی با مهاجران از طرف دیگر میدان​دار بحث در این زمینه می‌شدند و یک‌نوع تفکر جدید نسبت به همزیستی انسان​ها بدون تبعیض را مطرح می​کردند ولی متاسفانه چنین پویایی فکری و فرهنگی در جامعه ایران نه اتفاق افتاده و نه به از آن خبری​ هست.»

این جامعه‌شناس به مقایسه وضعیت ایرانیان مهاجر در اروپا و آمریکا با غیرایرانیان مهاجر در ایران پرداخته و می‌گوید: «ما ایرانیانی که در خارج از ایران زندگی می​کنیم می​دانیم که فرزندان ما تا چه حد در محیط​​هایی که زندگی کرده​اند، می‌توانستند در معرض چنین مشکلاتی باشند، ولی همزمان فضای عمومی و حقوقی جامعه، افکارعمومی، رسانه​ها و به​خصوص نیروهای زنده و روشنفکران در این جوامع با تعصب از برابری حقوق مهاجران و بقیه افراد جامعه دفاع کرده​اند. برای همین هم بچه‌های ما به ​راحتی می​توانند در اینجا مدرسه بروند، پیشرفت بکنند و از همان حقوقی برخوردار بشوند که افراد خود این جوامع برخوردارند. ولی در ایران متاسفانه در این زمینه هنوز گام​های بسیاری باید برداشته شود که ما در برخورداری از حقوق عمومی، آموزش، بهداشت و همه​ امکانات اجتماعی به یک مهاجر درست مثل یک ایرانی نگاه بکنیم.»

Afgahnistan Protest gegen Ermordung eines afghanisches Flüchlingsmädchen im Iran
عکس: Zaman Ahmady

اتفاقی که در همه جای دنیا می‌افتد

اخبار تجاوز، قتل، کودک‌آزاری و انواع جنایاتؤ اخباری بدون مرز هستند؛ اروپا و آمریکا نمی‌شناسند و آسیا و آفریقا را هم بی‌نصیب نمی‌گذارند. اما آنچه اینگونه اخبار را در کشوری مثل ایران از اروپا یا آمریکا جدا می‌کند، نوع نگاه جامعه و سیستم قضایی و حکومتی به آن است.

سعید پیوندی در این باره می‌گوید: «مهم​ترین چیزی که ایران را و شاید کشوری مثل ایران را با کشورهای اروپایی یا آمریکای شمالی متفاوت می‌کند، نوع برخورد رسانه​ها، جامعه و دستگاه حقوقی و قضایی با چنین مسائلی​ست. اینکه چه طور یک جامعه با اتفاقی که افتاده برخورد می​کند، واکنش نشان می​دهد و وجدان عمومی چگونه خودش را به پرسش می​کشد. این اتفاق در جاهای دیگر اگر بیفتد، تبدیل می​شود به یک بحث عمومی و یک دیالوگ جمعی در مورد رابطه​ای که بین زن و مرد وجود دارد، رابطه‌ای که با خشونت وجود دارد یا رابطه​ای که با خارجی وجود دارد. ولی در ایران متاسفانه این ابعاد باز نمی​شود، برای همین هم این خطر وجود دارد که چنین فاجعه​هایی دوباره تکرار بشوند و یا فاجعه​هایی که در این زمینه​ها اتفاق می​افتد، به اندازه کافی برای جامعه مطرح نشوند و در خفا بمانند و متاسفانه جامعه​ ما با یک نوع ناآگاهی با ابعاد واقعی چنین مسائلی روبرو باشد.»

شهیندخت مولاوردی، معاون امور زنان ریاست جمهوری ایران به خانواده ستایش قریشی، دختر شش ساله‌ای که به او تجاوز شد، با چاقو کشته شد و جنازه‌اش سوزانده شد تسلیت گفته است.

سخنگوی نیروی انتظامی ایران (ناجا) نیز دستور ویژه برای پیگیری این پرونده داده است. پدر ستایش گفته تنها خواهان قصاص قاتل است؛ پسر ۱۷ ساله‌ای که بر اساس قوانین ایران باید تا پایان ۱۸ سالگی در زندان بماند و در روز تولد ۱۸ سالگی‌اش اعدام شود.

آیا شاخک‌های جامعه ایران نسبت به خشونت از هر نوعش به اندازه کافی حساس شده‌اند؟