زیر پوست لیبی
۱۳۹۰ فروردین ۱۸, پنجشنبهSusanne: „Mehdi, are you carring a gun? “/ Mehdi:”No “ / Susanne: “Under the circumstances, don’t you think that might be a good idea?”/ Mehdi: “We do’t need one”/ Susanne: “Why not?”/ Mehdi: “I have this.”[Rummages in the beat-up Mazda's glove compartment and pulls out... wait for it... a hand grenade]/ Susanne (stunned):”What the hell are you going to do with that?”/ Mehdi: “I’m going to throw it at Gaddafi when I see him.”
چند سطری از وبلاگ رایان مک آلدر http://revolutionology.wordpress.com که در لیبی به سر میبرد و از اوضاع لیبی نه از طریق رسانهها که از نزدیک و از طریق همراهی و گفتوگو با مردم این کشور باخبر میشود.
رایان با مردم کوچه و خیابان حرف میزند. از فعالیتهای روزمرهشان در حالی که شرایط جنگ بر کشورشان حاکم است، مینویسد. از هر چه میبیند، عکس میگیرد و تلاش میکند تصویر واقعی از لیبی ارائه دهد. تصویری بر پایهی تجربههایی روزانه از کشوری انقلابزده. در وبلاگ او میتوان لیبیای را دید که در برنامههای خبری اثری از آن نیست، از نزدیکترین فاصله. مردم لیبی چه فکر میکنند، این روزها را چگونه سپری میکنند؟
رایان جامعهشناسی اهل کالیفرنیاست. پیش از لیبی در بحرین بود و کمی بعدتر در مصر. در لیبی هم قصد دارد تا ۱۸ آوریل بماند. او در وبلاگاش توضیح میدهد که چرا خطر ِ در لیبی بودن را به جان خریده است: «انقلاب ۲۰۱۱ لیبی چگونه به وقوع پیوست؟ این "پرسش بزرگ" انگیزهی تحقیق من شد.»
در نوشتههای او با حسین، جوانی ۲۵ ساله آشنا میشویم و اینکه چگونه از ناآرامیها باخبر شد و کی به صف معترضان پیوست. حسین میگوید که از همان آغاز پای ثابت اعتراضهای خیابانی بوده است و فیسبوک در حضور او در خیابان نقش داشته است.
محبوبت سارکوزی و آمریکاییها
یکی از پستهای این وبلاگ نویس آمریکایی با این جملهی آغاز میشود: «کالیفرنیا دقیقاً شبیه لیبی است»، جملهی آغازین فصل دوم کتابی با نام (Spoken Libyan Arabic) از نویسندهای آمریکایی. رایان هم با سفر به لیبی این جمله را تأیید میکند و از شباهتهای میان سواحل لیبی و سواحل شنی این کشور زیر آسمان آبی با کالیفرنیا سخن میگوید.
با تمام این شباهتها، دنیای مردم لیبی از دنیای همنوعان کالیفرنیایی فرسنگها فاصله دارد. خیابانها پراند از خودروهای ساخت کُره. جامعهشناس ماجراجوی آمریکایی مینویسد: «دوو و هیوندا را میتوان همه جا دید. ماشینهای ژاپنی کمی قدیمیترند، دلیل آن هم گران بودن این خودروهاست. ماشینهای دستدوم آمریکایی هم زیاد هستند. مارکهای اروپایی اما به ندرت دیده میشوند.»
در نوشتههای رایان با فاتح آشنا میشویم. فاتح مسافرکشی میکند و دووی ساخت ۹۶ را سال پیش ۳۰۰۰ دینار خریده است (تقریباً ۱۸۰۰ دلار)، خودرویی که به گفتهی او تمام زندگیاش است. فاتح با اشاره به این که شغل دولتی ندارد، میگوید: «قذافی به من هیچ چیز نمیدهد، این تاکسی همهی آن چیزی است که برای تغذیه کردن همسرم و دو کودکم دارم.»
نوشتههای وبلاگ او فضایی را که در حال حاضر بر لیبی حکمفرماست به خوبی به تصویر میکشند. با خواندن نوشتههای رایان خواننده پی میبرد که مردم کوچه و خیابان در لیبی طرفداران سفت و سخت سارکوزی، رئیس جمهور فرانسهاند. رایان در نوشتهای با توضیح اینکه « این مطلب هیچ ارتباطی با نظر من در مورد سارکوزی ندارد، من تنها دربارهی نظر عمومی مردم لیبی در بنغاری مینویسم»، صدای مردمی را منعکس میکند که معتقدند سارکوزی "بهترین" است و "عاشق" او هستند.
رایان از شهروندی دربارهی حس و حالش به هنگام بمباران شهرهای لیبی توسط متحدان آمریکا میپرسد و کمی به عقب باز میگردد و این اتفاق را با بمباران سال ۱۹۸۶ طرابلس و بنغازی توسط نیروهای آمریکایی مقایسه میکند. طرف گفتوگو با اشاره به عدم دسترسی به رسانهها برای مردم عادی در آن سالها تآکید میکند که مردم لیبی نمیدانستند در دنیا چه خبر است. او ادامه میدهد، در آن سالها تنها چیزی که میشنیدند، بد و بیراههایی بوده که قذافی نثار آمریکا میکرد و میگوید: «اما حالا فرق میکند. ما حالا میدانیم در دنیا چه خبر است. ما امروز الجزیره و العربیه را داریم.»
عادتها را جنگ عوض نکرده است
خوبی خواندن وبلاگ رایان این است که میتوانی از فضایی به فضای دیگر سفر کنی. مثلاً اینکه مردم لیبی بعد از غذا چای شیرین مینوشند، اغلب چای سبز یا قهوهی عربی که در فنجانهای کوچک سرو میشود. یا مهمان اتاقهای نشینمنی میشوی که در آن، «دورتادور (اتاق) نشسته بر روی راحتیهای مخصوص (مخده) در حال دیدن آخرین خبرها در کانال الجزیره یا العربیهاند» که «همیشه روشناند.»
رایان میپرسد که آیا تنها از وقتی در لیبی انقلاب شده، مردم شروع کردهاند اخبار را بدون وقفه از طریق ماهواره در خانههاشان ببینند؟ پاسخ منفی است، «الجزیره یا العربیه همیشه روشناند، حالا چه انقلاب باشد چه نباشد.»
از نوشتههای اوست که پی میبریم چرا در لیبی، به هنگام رانندگی نباید دست مشت کرده را با موزیک در هوا تکان داد. محمد به رایان توضیح میدهد: «دست مشت کرده در هوا، این کاری است که قذافی و یارانش انجام میدهند.»
لیبی از ۱۵ فوریه تا کنون پای ثابت خبرهای جهان است. هزاران کشته و زخمی تا به اینجا یادگار خیزشی است که هنوز پایانی برای آن نمیتوان متصور بود. تصویری که از لیبی به سراسر جهان مخابره میشود نیز چیزی جز ناآرامی و ناامنی در برابر چشم بیننده نمیگذارد. وبلاگ رایان اما دریچهای است به انگیزهی مردمی که انقلاب کردهاند و روزمرگی ملتی که در کنار آتش و دود و خون، همچنان زنده است و در کنار گریه، گاهی هم میخندد. تصویر ملتی که میداند با شنیدن صدای هر انفجاری نباید از جا برخاست و دست به تفنگ برد:
Me: “You guys hear that?” /Ahmad: “TNT.”/ Me: “You think it was an attack on the Transitional Council?” /Ahmad: “They’re fishing.”/Me: “Huh?”
صید ماهی با روش blast fishing. روشی که در آن با انفجار دینامیت ماهیها را صید میکنند. کاری که هر چند غیر قانونی است اما شاید کشتن دستهجمعی ماهیها این روزها در مقایسه با جنازههای بیشمار آدمها در لیبی، چندان خودنمایی نمیکند.
یلدا کیانی
تحریریه: مصطفی ملکان