زابینه گلینکه، کارشناس امور تربیتی
۱۳۸۹ تیر ۵, شنبهمیهمانان خانواده گلینکه جلوی درب ورودی خوش آمد گفته میشوند؛ آنهم با پوستری که به نقاشی بچهها شبیه است. پشت در، خانواده گلینکه با کنجکاوی منتظرند: زابینه ۳۰ساله، شوهر ۳۲ساله او دنیس و دوقلوهای دختر و پسر ۳ ساله لنا و گریت. درون خانه آنچه به سرعت جلب توجه میکند صورت خندان مادر خانواده است.
زابینه ساعت شش صبح در حالیکه صبحانه را آماده میکند هم خنده بر لب دارد. بچه ها کمی دیرتر بلند میشوند. بعد از صبحانه هم پدر آنها به را به مهدکودک میبرد. سابینه هم با اتوبوس و مترو راهی محل کارش میشود. او میگوید:« با اتومبیل سرکار رفتن کمی تجملاتی است.»
از دستیار وکیل تا کارشناس تعلیم و تربیت
زابینه گلینکه در شهر بیله فلد در ایالت نوردراین وستفالن متولد و با چهار خواهر و برادرش بزرگ شده است. تعریف میکند که ابتدا تصمیم نداشت کاری داشته باشد که با بچه ها سروکار داشته باشد: «دوست داشتم کاری در دفتر وکالت پیدا کنم، به عنوان دستیار وکیل. دوره کارآموزی هم گذراندم اما خوشم نیامد. »
او سپس در یک مهد کودک کاری پیدا میکند و یک دوره کارآموزی یک ساله را میگذراند. سابینه ادامه میدهد:« بعد از آن وارد مدرسه سه ساله علوم تربیتی شدم. پس از آن هم باید یک سال دوره مراقبت از معلولان جوان را میگذراندم تا مدرکم تایید شود. اینطور بود که کارشناس تعلیم و تربیت شدم.»
عشق اینترنتی
زابینه گلینکه چهار سال پیش پس از دواج به شهر هانور نقل مکان کرده است. او با شوهرش از طریق اینترنت آشنا شده است. تعریف میکند:« یک سال اول با هم چت میکردیم بعد از آن، کم کم تلفن هم اضافه شد. بعد هم برای اولین بار قرار گذاشتیم و همدیگر را دیدیم که به قرارهای بعدی و ازدواج رسید.»
یکی از سرگرمیهای زابینه پیش از بچهدار شدن رقص بود. اما حالا برای چنین کاری وقت ندارد. سرگرمی او اکنون بچه هاهستند و کارش. شعار او در زندگی این است:«مثبت فکر کنید تا همه چیز خوب پیش رود.» در پاسخ به این سوال که خوشبختی را در چه میداند میگوید:« داشتن خانوادهای خوشبخت، کار و استرس کم است.»
والدین بچهها را تربیت میکنند
زابینه گلینکه برای بچه صبرو حوصله فراوانی دارد، فرقی هم نمیکند که بچههای خودش باشند یا بچه هایی که به او سپرده شدند. او در عین حال حد و مرز مشخصی را هم رعایت میکند. میگوید:«من برای بچهها الگوی آنها هستم، در نتیجه نمی توانم دوستشان باشم. باید فرد مورد احترام آنها بمانم. برای بچههای خودم هم دوست نیستم. با آنها رفتار دوستانهای دارم، اما دوستان بچهها کسان دیگری هستند نه پدر و مادر.»
زابینه میگوید او در تربیت بچهها به والدین آنها کمک میکند. به عقیده او پردومادری که هر دو شاغل هستند به تنهایی از عهده این کار برنمیآیند. ساعت شش بعد از ظهر کار او در مهدکودک تمام میشود نوبت به خانواده میرسد. لنا و گریت منتظر مادرشان هستند تا قبل از رفتن به رختخواب کمی با هم بازی کنند و بعد هم، قصه امشب را بشوند. بچهها که میخوابد وقت زیادی نمانده است. او و همسرش گاهی تلویزیون تماشا میکنند. اما آنها هم حدود ساعت ۱۰ شب به رختخواب میرود. فردا روز کاری دیگری پیش روست.