1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

ريشارد كرينيتسكى: شاعر «زخم حقيقت» و «حقيقت زخم»

۱۳۸۳ آذر ۹, دوشنبه

ريشارد كرينيتسكى Ryszard Krynicki شاعر لهستانى متولد سال ۱۹۴۳ در اتريش، در اردوگاهى زاده شد كه والدينش براى كار اجبارى به آنجا اعزام شده بودند. پس از پايان جنگ زندگى را در روستاى تورنوف در وُيِوُدشافت لندزبرگ گذراند و بين سالهاى ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۶ در دانشگاه آدام ميتسكيويچ در پوزن Posen زبان و ادبيات لهستانى تحصيل كرد.

https://p.dw.com/p/A6II
عکس: Renate von Mangoldt

كرينيتسكى براى اولين بار با انتشار شعرهايى در يك نشريه فرهنگى و سپس انتشار دو مجموعه شعر در سالهاى ۱۹۶۸،۱۹۶۹ در ادبيات لهستان ظهور كرد. در اين سالها او به عنوان سردبير و همكار در چند نشريه فعال بود. در سال ۱۹۷۱ كرينيتسكى به عضويت كانون نويسندگان لهستان در‌آمد. دو سال بعد به دليل مواضع سياسى‌اش از هيئت‌تحريريهٌ نشريهٌ "‌دانشجو‌" اخراج شد. او در جنبشهاى حق‌طلبانه شركت كرد و يكى از امضاكنندگان "‌نامهٌ ۵۹" در اعتراض به رژيم وقت بود. به همين دليل از سال ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۰ ممنوع‌القلم شد، امرى كه او را مجبور به انتشار غيرقانونى آثارش در لهستان و همچنين نشريه‌هاى در تبعيد كرد. كرينيتسكى به‌عنوان مترجم پيش از هر چيز مترجم شعرهاى آلمانى و از جمله مترجم گئورگ تراكل، پاول سلان، برتولت برشت و اريش فريد است.

ريشارد كرينيتسكى به آن شاعرانى تعلق دارد كه در لهستان به ‘نسل ۶۸’ معروفند. گروهى از شاعران جوان آن زمان كه در حدود سالهاى ۱۹۴۵متولد شده و در سالهاى بين ۱۹۶۸ و ۱۹۷۰ خودنمايى كردند. ورود اين گروه از شاعران به فضاى فرهنگى لهستان بر سه بنيان سياسى استوار بود‌: ناآرامى‌هاى دانشجويى در ماه مارس ۱۹۶۸، تجاوز نظامى پيمان ورشو در ۲۱ اوت ۱۹۶۸ به چكسلواكى، و سركوب خونين اعتصاب كارگران در دانتسيگ در دسامبر ۱۹۷۰. پس واضح است كه ناظرين اين وقايع، به‌ويژه حساس‌ترينشان يعنى شاعران، نويسندگان و متفكران در برابر اين حوادث واكنشى فورى نشان دادند و آنچه را كه تجربه كرده بودند به زبان خويش منتقل كردند. اين حركت اعتراضى شاعران جوان، با عنوان ‘موج نو’ به تاريخ ادبيات لهستان وارد شد. برنامهٌ هنرى ‘‌موج‌نو’، بى‌پردگى و استقلال هنر، و طرح اطلاعاتِ تزيين‌نشده بود. حركت پيشتازان اين گروه در جهت برگذشتن از شعر متعهد و شعر ناب، و همچنين مقابله با تصوير ديكته‌شدهٌ عمومى و بيان رسمى بود. آنها خوانندگان را به تعمق در متن با توجه به واقعيت سياسى موجود و همراه با آن به تعمق در معضلات هستى‌شناسانه و اخلاقى فرا‌مى‌خواندند. هدف اخلاقى و شاعرانهٌ اين گونه از شعر –‌و شعر كرينيتسكى به‌عنوان يكى از پيشكسوتان اين گروه در لهستان‌– آزادسازى آگاهى به‌خطر‌افتادهٌ مردم از سرگردانى جمعى زبانى بود.

اين شعر از همنوع به مثابه قربانى دستگاه دولتى دفاع مى‌كند و مى‌خواهد به كمك زبانى واضح و پاكيزه، دوزخ روزمره ميهنى را نمايان كند، تا بدينوسيله به آزادسازى انسانها از زندان ايدئولوژى يارى رساند.

كرينيتسكى با دقت و بُرّايى جهان دوزخى قرن بيستم ما را به‌گونه‌اى زمخت تصوير مى‌كند. او سعى بر آن دارد كه وجدان به‌خطر‌افتاده ما را در برهوت درونيمان بيدار نگه دارد و اميدوار است كه با اين تلاش حس ارزشمندى بيمار و مختل‌شده ما را درمان كند.

مرض‌شناسى، روان‌نگارى، شهادت‌ها، شِكوه‌نگارى‌ها و درخواست‌هاى كرينيتسكى تحت فشار واقعيت زخم‌خورده شكل مى‌گيرند.

شعر كرينيتسكى بيش از همه مديون تكانهاى اساسى شعر زبيگنيف هربرت، و خشم و حساسيت اخلاقى آن است؛ شعرى روشن و صريح، بدون تزيين‌هاى اضافى و به قصد گفتگوى بى‌سؤ‌تفاهم با معاصران؛ شعرى كه به‌خوبى به كاربرد مصالح خود آگاه است، با بيانى فشرده و قدرت تأثير. در واقع شعر كرينيتسكى آنقدر واضح است و كلام را بدان‌گونه بى‌واسطه و مؤثر به كار مى‌گيرد كه سخن گفتن از آن به زبان نثر زائد به نظر مى‌رسد.

زبان، اين گوشتِ باجگيرنده...

«به آقاى زبيگنيف هربرت، و آقاى كوگيتو»

زبان، اين گوشت باجگيرنده كه در زخم مى‌رويد،

در زخم باز دهان كه از حقيقتِ دروغ مى‌زيد،

زبان، اين قلب برهنه، اين تيغهٌ عريان،

بى‌دفاع، اين پوزبند كه عصيان كلمات را سركوب مى‌كند،

اين حيوان دست‌آموز

با دندانهاى انسانى، اين غير‌انسانى كه در ما مى‌رويد

و ما را پخته مى‌كند، اين درفش سرخ كه تف مى‌كنيمش

به همراه خون، اين گسل كه احاطه‌مان كرده‌ست،

اين دروغ حقيقى كه فريبمان مى‌دهد،

اين كودك، كه، حقيقت‌آموزان، حقيقىْ، دروغ مى‌گويد.

«بهنام باوندپور»