رازهای آشکارشدهی همسر صدراعظم پیشین آلمان
۱۳۹۰ تیر ۱۸, شنبهاغلب آلمانیها هانهلوره کهل را با یک لبخند مصنوعی و ظاهری مرتب و شیک به یاد میآورند. شخصیت او به عنوان همسر صدراعظمی که وحدت شرق و غرب آلمان را ممکن ساخت، همواره در سایهی شخصیت این سیاستمدار قدرتگرا که ۱۶ سال سیاستهای داخلی و خارجی این کشور را تعیین کرد، قرار داشت. رسانههای آلمان از این جهت به هانهلوره کهل، "زنی در کنار او" لقب داده بودند.
"زنی در کنار او" همچنین عنوان کتابی است که چندی پیش به قلم هریبرت شوان، روزنامهنگار سرشناس آلمانی، به بازار آمده است؛ کتابی که در زمان کوتاهی به پرفروشترین کتاب این کشور تبدیل شد، هر چند خانوادهی کهل، از جمله والتر و هلموت کهل، از انتشار آن چندان خشنود نیستند. والتر کهل در این باره میگوید: «این کتاب حاوی جزئیاتی از زندگی خانوادگی ماست که نمیبایست آشکار میشدند.»
"سوء استفاده از اعتماد"
هانهلوره کهل در سال ۱۹۳۳ در خانوادهای ثروتمند در ایالت زاکسن آلمان متولد شد. پدرش مردی جاهطلب و کارآمد بود. او در سال ۱۹۳۴ پس از آن که به عضویت حزب ناسیونال سوسیالیسم آلمان درآمد، به مدیریت یکی از کنسرنهای اسلحهسازی این کشور گمارده شد.
هانهلوره کهل و مادرش که در شرق زندگی میکردند، در پایان جنگ جهانی دوم از چنگ سربازان روسی به غرب گریختند. این واقعیتهای تلخ را میتوان در کتابهای تاریخ خواند. آنچه در این کتابها ثبت نشده، این است که در همین هنگام سربازان روسی به هانهلورهی ۱۲ ساله تجاوز کردند و او را "مثل کیسهای سیمان از پنجرهی اتاق به بیرون پرتاب کردند." این روایت را هریبرت شوان در کتاب "زنی در کنار او" نوشته و معتقد است که "سراسر زندگی هانهلوره کهل تحت تأثیر این رویداد فاجعهبار قرار داشت."
شوان در این کتاب تأکید میکند که شرح این ماجرا را خود از زبان هانهلوره کهل شنیده است. شوان معتقد است که بازگویی این داستان از سوی خانم کهل، نشاندهندهی "نیت او برای انتشار آنها" بوده است. او مینویسد: «هانهلوره کهل میدانسته که من روزنامهنگارم، فیلم میسازم و کتاب مینویسم. از این رو میخواسته که این رویدادها برملا شود.»
والتر کهل، پسر بزرگ خانواده کهل، از شوان به دلیل "سوءاستفاده از اعتماد" مادرش انتقاد میکند و میگوید: «مادرم از تجربههای خود در دوران جنگ برای ما تعریف میکرد و من میدانم که او هرگز نمیخواست آنها را منتشر کند.»
بازگویی داستان در حال گردش
هریبرت شوان در سالهای دههی ۹۰، هنگامی که نگاشتن زندگینامهی هلموت کهل را بهعهده گرفته بود، مدتی به خانهی کهلها رفت و آمد داشت و با همسر صدراعظم پیشین اغلب به گفتوگو میپرداخت. او در این باره مینویسد: «ما اغلب شبها به گردش میرفتیم. چون خانم کهل به خاطر آلرژیای که داشت، از گردش در روز روشن پرهیز میکرد.» به گفتهی شوان، هانهلوره کهل "که زنی باهوش و شوخ طبع بود"، در یکی از این راهپیماییهای شبانه راز زندگی خود را با او درمیان گذاشته بود.
نویسندهی کتاب "زنی در کنار او"، سپس به بازگویی مراحل مختلف زندگی این "بانوی اول" سیاست آلمان در دهههای هشتاد و نود میپردازد. او از جمله مینویسد که رسانههای آلمان به او لقب "باربی عفیف" فالتس (ایالتی در آلمان) داده بودند که در "خانه و پای چراغ خوراکپزی"، وسایل راحتی همسر قدرتمندش را فراهم میآورد.
هانهلوره کهل واقعاً بهخاطر هلموت کهل، هنگامی که در ماه ژوئن ۱۹۶۰ به همسری او درآمد، از زندگی شغلی خود دست شست. پیش از آن بایستی به خاطر تأمین زندگی خود و مادرش، پس از فوت پدر، تحصیل در رشتهی ترجمه و منشیگری را کنار میگذاشت. ولی پس از چندی درس خواندن را دوباره از سر گرفت و تا پایان به آن ادامه داد و سرانجام به عنوان منشی مخصوص زبانهای انگلیسی و فرانسه به استخدام کنسرن شیمی "ب.آ.اس.اف" درآمد.
آشنایی هانهلوره کهل با این دو زبان بینالمللی، گفتوگو با سران کشورهایی را که با هلموت کهل ملاقات میکردند، آسان ساخته بود؛ او گاهی در نقش مترجم همسرش که با این زبانها آشنایی نداشت، عمل میکرد. هانهلوره کهل در سالهای دههی ۸۰ تصمیم گرفت در "امور خیریه" به فعالیت بپردازد و هدایت سازمان کمک به بیمارانی را که از ناهنجاریهای مغزی رنج میبردند، به عهده گرفت...
انگیزهی خودکشی و واکنش هلموت کهل
هریبرت شوان پس از آنکه زندگی هانهلوره کهل را تا هنگام خودکشی او در سال ۲۰۰۱ بازگو میکند، به علتهای احتمالی انتحارش نیز میپردازد و در مورد اینکه تنها "عذاب تحملناپذیر ناشی از حساسیت نسبت به نور" انگیزهی او برای پایان دادن به زندگی خود بوده باشد، تردید نشان میدهد. هانهلوره کهل در آخرین نامهی خود این علت را سبب "بریدن از زندگی" عنوان کرده است.
هریبرت شوان ریشهی "عذاب" هانهلوره کهل را در دوران فاجعهبار کودکی او جستجو میکند: «این زن را تنها هنگامی میتوان فهمید و تعریف کرد که آدم بتواند بفهمد که چه دردها و رنجهایی بر آن دختر دوازده ساله رفته است؛ رنجهایی که هم از نظر روحی و روانی و هم از نظر جسمی بر او تأثیر گذاشتهاند. تنها در این صورت است که میتوان او را درک کرد.»
ولی هلموت کهل با این نظر موافق نیست. او، بهطور کلی، انتشار این کتاب و بحث دربارهی چرایی و چگونگی خودکشی همسر پیشین خود را "نا مناسب" ارزیابی میکند و با انتشار بیانیهای رسمی "به نمایش درآوردن و به معرض فروش گذاشتن" زندگی خانوادگی کهلها را "نامناسب" مینامد و میافزاید: «از آن گذشته بسیاری از نکات مهم مندرج در کتاب با واقعیت همخوان نیست.»
FF/MM