1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

دو ديدگاه در آمريکا دربارهء رابطهء اسلام با دموکراسی

۱۳۸۳ آذر ۱۹, پنجشنبه

يکی از اسلام شناسانِ مهم آمريکايی امسال کتابی منتشر کرده که در آن تلاش می کند با ديدگاههای دولت جورج بوش و حاميانِ دانشگاهیِ او جدل کند و نشان دهد که اسلام نه تنها مانعی برسر راه دموکراسی در کشورهای خاورميانه نيست بلکه از ابزارهای رسيدن به آن است. نام اين اسلام شناس «ريچارد بوليت»(Richard W. Bulliet) است که در دانشگاه کلمبيا تدريس می کند و عنوان کتاب او «موردی برای تمدن اسلامی - مسيحی» (The Case for Islamo-Christian Civilization) نام دارد. ا

https://p.dw.com/p/A7UR
جلد كتاب «موردی برای تمدن اسلامی - مسيحی» نوشته ريچارد بوليت
جلد كتاب «موردی برای تمدن اسلامی - مسيحی» نوشته ريچارد بوليتعکس: DW

� اعتقاد دارد همزيستیِ تمدنی ميان اسلام و مسيحيت امکانپذير و ضرور است و سخن گفتن از «جدالِ تمدنها» پايه و اساسی ندارد.

در آمريکا، هم ميان اسلام شناسانِ دانشگاهی و هم ميانِ سياستمداران، دو ديدگاه دربارهء نقش اسلام در سياست وجود دارد. ديدگاه غالب آن است که ميان اسلام و دموکراسی نمی توان سازش برقرار کرد. عبارت «جدالِ تمدن ها» که ساختهء استادِ سالخورده و پرنفوذِ دانشگاهِ پرينستون، آقای برنارد لوييس، است و بعدها توسط همکارش ساموئل هانتينگتون در کتاب پرفروشی به همين نام شهرت يافت، اشاره به همين باور دارد که می گويد تمدنِ مُدرن و متجددِ غرب برپايهء جدايیِ دين از دولت بنا شده، حال آنکه در تمدن های اسلامی نقش شريعت و نقش علما و فقيهان فراتر از امور اخلاقی رفته و مداخله در ساختارهای اجتماعی و سياسی را هم شامل می شده، و اين ويژگیِ خاصِ اسلام از بدو تولد آن بوده است. اين نظريه پردازان چندين دهه است که تبليغ می کنند برای استقرار تجدد در خاورميانه، مُدلی که بايد پياده شود، مُدل کمال آتاتورک در ترکيه و رضا شاه در ايران است. آتاتورک امپراتوریِ رو به زوالِ عثمانی را تبديل به دولتی مُدرن کرد و تجدد و عرفی گری (يا سکولاريزم) را به طرزی آمرانه و از بالا بر جامعه تحميل نمود. کمال آتاتورک و رضا شاه برای يکپارچه کردن کشورشان و برای توسعهء ملی و رشدِ سريعِ اقتصادی و صنعتی، تصميم گرفتند آموزش و پرورش جديد و دانش های غربی را جايگزينِ تعليماتِ سنتی کنند و اقتدار سنتیِ روحانيان را در زمينه های حقوقی و قضايی و آموزشی به زور از آنها بگيرند. مدافعانِ مُدل آتاتورکی معتقدند دموکراسی زمانی قابل اجراست که کشور توانسته باشد رشد اقتصادی و صنعتی کند و طبقهء متوسط بزرگی به وجود آمده باشد. در کشوری عقب مانده که اسير خرافه های دينی است و نه علم می شناسد و نه تکنيک و نه صنعتِ توليدی، دموکراسی خواب و خيالی بيش نيست.

نظريه پردازانِ مُدل آتاتورکی در آمريکا معتقدند تمدن اسلامی به طور تاريخی، از قرنهای سيزدهم و چهاردهمِ ميلادی به اين طرف، در رقابت با غربِ مسيحی بازی را باخت، در همهء جنگ ها شکست خورد، ثمری از علومِ جديد نـبُرد و بعدها مغلوبِ جهانگشايی های غرب شد. درنتيجه، مردمانِ جوامع اسلامی دچار کينه و رنجشی عميق نسبت به «غرب» شدند که تا امروز ادامه دارد. اين حالت روان نژند که عُقده ای است در اعماق روحِ هر مسلمان، آنها را به انتقام گيری از غرب، به ويژه مظهرِ قدر قدرتِ آن آمريکا، می کشاند. آنها می گويند هر مسلمان بدونِ اينکه اذعان کند در ته قلب اش از ضربه هايی که به آمريکا وارد مي شود احساسِ رضايت می کند. آنها می گويند در قرن بيست و يکم رويارويی اسلام با تمدن غرب اجتناب ناپذير است. شاگردان برنارد لوييس، از جمله «پُل ولفويتس» معاونِ امنيتیِ وزير دفاع در کابينهء اول بوش و «فواد عجمی» نظريه پرداز محافظه کارِ نزديک به جمهوری خواهان، از روی همين اعتقادات، يک دهه است که طرحی استراتژيک برای تغيير رژيم های خاورميانه ارائه کرده اند که هنوز در دستورِ کارِ دولت جورج بوش قرار دارد.

اما ديدگاه دوم چيست که برای اسلام نقش مثبتی در تحول دموکراتيک قايل است؟ تعدادِ نه چندان کمی از اسلام شناسان دانشگاهی در آمريکا، که يکی از سرشناس ترينِ آنها آقای «ريچارد بوليت» کتاب جديدی به نام «موردی برای تمدن اسلامی - مسيحی» منتشر کرده، معتقدند که آن مُدل آتاتورکیِ تجددِ آمرانه و از بالا، چه بوسيلهء نيروهای خارجی پياده شود چه توسط شاهان متجدد، يا بوسيلهء نظاميانِ ملی گرا نظير جمال عبدلناصر يا حافظ اسد يا صدامِ تکريتی، همواره به آزادی کُشی وظلم انجاميده، و نيز به حيف و ميل منابع ملی. ريچارد بوليت در کتاب اش می نويسد در جوامع مسلمان، طی تاريخ، در برابر ظلم شاهان مردم به دين پناه می بردند و نهادهای دينی نقش واسط و تظلم جويانه داشته اند. وقتی نهادهای دينی به زور از ميان برداشته شوند، دين، ايدئولوژيک و زيرزمينی و راديکال می شود و اسلام سياسيِ تروريستی را می زايد. جنبش های افراطیِ ضدغربی نظير اِخوان المسلمين و وهابيزمِ اثامه بن لادن نمايندهء تمدنِ تاريخی اسلام نيستند بلکه واکنش گروهی اند از ميان طبقهء متوسط شهری و تحصيل کرده که راههای قانونیِ مبارزه با ظلم سلطنتی و نفوذ استعماری از آنها گرفته شده. اين جنبش ها بنيادگرا و گذشته گرا نيستند بلکه خود فرزند نامشروعِ همان تجدد آمرانه و غرب زده هستند که از وسايل خود غرب برای ضربه زدن به آن استفاده می کنند. اگر مردم مسلمان امکان آن را داشته باشند که رأی شان را آزادانه به صندوق بريزند و مطمئن باشند که اين رأی در سرنوشت آنها موثر است، هرگز به سازمانهای تروريستی رأی نخواهند داد. آنها به احزاب قانونیِ اسلامی رأی خواهند داد که نظيرِ احزابِ دموکرات مسيحی در غرب دموکراسی را پذيرفته اند. ريچارد بوليت و همفکران او می گويند دين نبايد امر خصوصی تلقی شود بلکه بايد در جامعه و در فضای عمومی حضور داشته باشد و اگر به زور از پهنهء عمومی رانده شود قابليت اش را هم برای پذيرش دموکراسی از دست خواهد داد. در شکل ايده آل، اسلام دموکراسی را می پذيرد، يا حتا نظامی به نام «دموکراسیِ اسلامی» به وجود خواهد آمد که اسلام را دين رسمی اعلام می کند اما همواره در تعيين سياست ارجحيت را به رأی مردم می دهد. «دموکراسی اسلامی» نظامی خواهد بود که توسط روحانيان ميانه رو نظير آيت الله سيستانی در عراق و توسط روشنفکران ليبرال مسلمان نظير کديور و سروش در ايران برای مردم توضيح داده خواهد شد. غالب کارکنان وزارت امور خارجهء آمريکا در سالهای اخير از اين طرز تفکر حمايـت کرده اند.

مدافعان مُدل آتاتورکی در پاسخ اشاره کرده اند که ما هنوز نمونه ای برای «دموکراسیِ اسلامی» نديده ايم. جنبش اصلاح طلبی در ايران آزموده شد و شکست خورد. حال اگر شاهانِ تجدد خواه کمی درايت به خرج دهند و به تدريج اختياراتِ نهادهای دموکراتيک را بيشتر کنند، تجدد و دموکراسی هردو ريشه خواهند گرفت. در دراز مدت، همان مدل آتاتورک تنها راه تضمين شده برای سعادت مردم خاورميانه است. بازار مناظره و جدل ميان اين دو مکتب فکری در ميان استادان و روزنامه نگاران و سياستمداران در آمريکا همچنان داغ است و اوضاع ناپايدار عراق و ايران و افغانستان بر رونق آن افزوده است.

عبدی کلانتری - نيويورک