داستان منازعات میان ایران و صدام، دیکتاتور همسایه (٢)
۱۳۸۵ دی ۱۵, جمعه�ک سلاح جایگزین داشته است.
یک هفته پس از آغاز جنگ میان ایران و عراق، ژنرال ساگوی، رییس ضداطلاعات ارتش اسرائیل به خبرنگاران گفت: «متعجبم که چرا ایرانیها به رغم برتری هواییشان بر عراق، رآکتور هستهای ازیراک را منهدم نکردند.» دو روز بعدتر، اگرچه دو فروند فانتوم اف ٤ ایرانی به پایگاه هستهای ازیراک در خاک عراق حمله بردند، اما بمبهای آنها آسیبی به رآکتور عراقی وارد نساخت. ماهها بعد، در خردادماه ١٣٦٠، جنگده بمب افکنهای اف ١٦ اسرائیلی این نیروگاه و پایگاه هستهای صدام را مورد حمله قرار داده و منهدم کردند.
با انهدام ازیراک و دور شدن صدام از دسترسی به بمب اتمی، رهبر دیکتاتور، در اندیشه تولید و تجهیز به سلاحی دیگری رفت که دستیابی به آن آسانتر و سریعتر از بمب اتم باشد و درعین حال تهدیدی علیه اسرائیل نیز قلمداد شود. این سلاح نیز چیزی جز سلاح شیمیایی نمیتوانست باشد.
بدین ترتیب عامر السعدی از سوی صدام مامور پروژهی تهیه گازهای خفهکننده و گفت وگو با متخصصان غربی دراین خصوص شد. برمبنای گزارشها، آلمانیها اصلیترین کشوری بودهاند که طرف مذاکره مقامات عراقی دراین خصوص قرار گرفتند.
در نتیجه این مذاکرات یک کارخانه تولید حشره کش در نزدیک شهر سویره در ٣٠ کیلومتری جنوب بغداد راه اندازی شد که کارخانه "سلمان پاک" نام گرفت و یک کارخانه تولید گازهای شیمیایی دیگر نیز در سامرا ساخته شد. صدام برای دستیابی به سلاحهای شیمیایی، ابتدا کار خود را با پوشش راه اندازی کارخانههای "حشره کش" آغاز کرد، که این کارخانهها به راحتی گازهای سمی شیمیایی را نیز دراختیار او قرار میدادند.
خیرالله طلفاح، پدر زن صدام که در دورهای جایگاه تئوریسین را در حزب بعث عراق از آن خود ساخت، جزوهای دارد با عنوان «سه موجودی که بهتر بود خدا نمیآفرید؛ ایرانیان، یهودیان و مگسها». او در این جزوه که بسیار مورد استناد صدام نیز قرار میگرفت، گفته است: «ایرانیان جانورانی هستند که خدا آنان را به شکل آدم آفریده و یهودیان نیز آمیزهای از کثافت و فضولات مردماناند و مگسها هم موجوداتی حقیرند که معلوم نیست خداوند برای چه خلقشان کرده است.» بدین ترتیب بود که صدام حسین برای دفع چنین حشرههایی به سوی تولید حشرهکش و گازهای خفه کننده شیمیایی گام برداشت.
نخستین استفاده وسیع صدام حسین از گازهای شیمیایی زمانی صورت گرفت که نيروهای ایرانی طی عملیات "خیبر" در سوم اسفند ١٣٦٢ به جزایر مجنون وارد شدند. خلبانان عراقی برای عقب راندن سربازان ایرانی، بمبهای گاز تولید شده در "سامرا" و "سلمان پاک" را بر آنها فروريختند. دراثر عمل کردن این بمبها و استنشاق گاز آنها، سربازان ایرانی ظرف چند دقیقه مایع زردی بالا آورده، پوستشان ملتهب میشد و اکثرا نیز جان میسپردند. برخی هم صورتهایشان در اثر گاز سیاه میشد و بر بدن برخی از آنها نیز تاولهایی کهربایی پدید میآمد و مشکل تنفسی پیدا میکردند.
درپی حمله موفقیتآمیز ایران در شمال عراق و تصرف شهر کردنشین حلبچه در اسفند ١٣٦٦ نیز صدام حسین یکی دیگر از بیسابقهترین موارد استفاده از سلاحهای شیمیایی را به نمایش گذاشت. از آنجا که کردهای عراقی در حلبچه در برابر نیروهای ایرانی، همراهی از خود نشان میدادند، صدام حسین فرمان مرگ تمامی مردم حلبچه را صادر کرد و در روزهای ٢٧ و ٢٨ اسفند ١٣٦٦ بمبهای شیمیایی حاوی سیانور هیدروژن را با انفجارهای پیاپی بر سر آنها و مبارزان ایرانی فرو ریخت. در تولید این بمبها در کارخانه سامرا از همان گازی استفاده شده بود که نازیها برای از بین بردن یهودیان در اردوگاههای خود استفاده میکردند. ٥ هزار کشته و ٧ هزار معیوب و فلج، نتیجه این حمله شیمیایی گسترده توسط صدام حسین بود.
نیروهای عراقی در ٢٧ فروردین ١٣٦٧ نیز با به کاربردن گازهای شیمیایی، "فاو" را از اشغال ایران درآوردند. دراین رویارویی عراقیها از بمبهای جدید ٩ تنی شیمیایی استفاده کردند که ناظران صدای انفجارش را مهیب و شبیه به بمب اتمی توصیف میکردند.
بدین ترتیب به نظر میرسید که سلاح شیمیایی، اصلی ترین ابزار صدام برای عقب راندن نیروهای ایرانی به شمار میآید، و به دلیل نقش بسیار مخربی که اين سلاح در روحیه مبارزان ایرانی داشت، از تعداد داوطلبان مبارز ایرانی برای حضور در جبهههای جنگ نیز میتوانست بکاهد.
این حملات شیمیایی اما شکایت ایران به سازمان ملل متحد به استناد کنواسیون ١٩٢٥ ژنو را درپی داشت که بر منع استفاده از سلاح شیمیایی در صحنه نبرد تاکید دارد و به امضای ایران و عراق نیز رسیده بود.
با شکایت ایران، اثبات استفاده صدام از سلاحهای شیمیایی و تقبیحهای بینالمللی، اما رفته رقته رهبر دیکتاتور عراق به سمت برخورداری و استفاده از بمبهای جدید و خوشهای رفت که فصل دیگری را در جنگ ایران و عراق گشود؛ فصل جدیدی که نقطه اوج آن، استفاده از موشکهای زمین به زمین در مرحله نهایی جنگ و از سال ١٣٦٦ بود و به "جنگ شهرها" معروف شد.
رضا خجسته رحیمی، گزارشگر دویچه وله از تهران