دادخواهی امیل زولا، نماد تعهد روشنفکرانه
۱۳۸۶ دی ۲۳, یکشنبهدر ۱۱۰ سالی که از انتشار این نامه میگذرد، مدام به آن استناد شده است، هر جا که در مورد وظایف روشنفکران سخن در میان است، هر جا که در مورد اهمیت رسانهها و بحث در حوزهی عمومی اندیشه و گفتوگو میشود.
ماجرای درایفوس
امیل زولا، نویسندهی سرشناس وقت، با نامهی خود دستگاه دولتی و قضایی و کلیسایی فرانسه را بدان متهم کرد که دست به دست هم دادهاند تا فرد بیگناهی را زیر فشار اتهامهای بیاساس خود خرد کنند. کسی که زولا به دفاع از وی برخاست، افسری به نام آلفرد درایفوس (Alfred Dreyfus) بود که متهم شده بود جاسوس آلمانیهاست. ناسیونالیستهای افراطی فرانسه آن هنگام طالب یک قربانی بودند، کسی که زیر فشارش بگذراند، انگار که با خرد کردن وی کل آلمان را خرد کردهاند. درایفوس طعمه خوبی بود، زیرا یهودی بود و ناسیونالیستهای محافظهکار فرانسوی در آن هنگام همه به شدت سامیستیز بودند.
نامهی زولا بحث برانگیز شد، بحث دامنه پیدا کرد و سرانجام باعث شد پروندهی درایفوس از نو به جریان افتد و بیگناهی او پذیرفته شود. تا مدتها فشار شدیدی روی خود زولا بود، اما او شجاعانه مقاومت کرد.
چپ فرانسه در جریان ماجرای درایفوس از خود شخصیت نشان داد. همین خودآگاهی باعث حساسیت نسبت به یهودستیزی شد و نتیجهی این حساسیت این شد که فرانسه توانست در مجموع در برابر وسوسهی فاشیست شدن مقاومت کند.
روشنفکر متعهد
گفته میشود که با "من متهم میکنم!" امیل زولا، تیپ روشنفکر متعهد، هویت بارزی یافت. فرانسه برای پرورش چنین شخصیتی مستعد بود. روشنفکرانی چون ژان ژاک روسو و ولتر در سالنها یعنی در حوزهی عمومی تأثیرگذاری خود را آغاز کرده بودند. حوزهی عمومی به دلیل ضعف نیروهای لیبرال در آلمان ضعیف بود؛ روشنفکران آلمان یا در دانشگاه بودند یا در انزوا به سر میبردند. روشنفکران در آلمان و فرانسه دو تاریخ مختلف دارند.
در این ۱۱۰ سالهی گذشته بارها و بارها از تیتر «من متهم میکنم» استفاده شده است. با این تیتر، سنتی شکل گرفته است که روشنفکران را فرامیخواند از هویت خود دفاع کنند، یعنی در برابر تعرضات حکومتها و نیروهای مستبد بر آزادی اندیشه و بیان کوتاه نیایند.
«من متهم میکنم» یک نماد افتخار روزنامهنگاری است. قلم میتواند برانگیزاند و استبداد را درهم کوبد. یک تیتر میتواند کاری کارستان کند.
ر.