خواهر بابک خرمدین: با آبروی ما بازی نکنید
۱۴۰۰ خرداد ۱, شنبهچند روز پس از افشای قتل بابک خرمدین، کارگردان و مدرس سینما، بهدست پدر و مادرش و اعتراف آنها به قتل دختر و دامادشان، بازار شایعات در ایران داغ شده است.
خبرگزاری برنا، روز شنبه ۱ خرداد (۲۲ مه) از بستری شدن افشین خرمدین، دیگر پسر این خانواده در بیمارستانی در تهران به علت مصرف بیش از حد الکل و احتمالا با هدف خودکشی خبر داد.
ساعاتی بعد، خبرگزاری صدا و سیما به نقل از "یک منبع آگاه در پلیس" خبر خودکشی برادر بابک خرمدین را تکذیب کرد.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
پیشتر نیز دوست آرزو (یکی از سه مقتول) در مورد او گفت که "توسط پدرش در سنین کودکی مورد تجاوز قرار گرفته" و "پدر بابک خرمدین با همکاری مادر به دختر تجاوز میکرده است." و خبر دیگر این که "دعوای شب قبل از قتل بابک خرمدین بر سر تعرض پدر به یکی از دانشجویان دختر مراجعهکننده به خانه آنها بوده است".
" با آبروی ما بازی نکنید"
تحقیقات در این پرونده جنجالی همچنان ادامه دارد و دو فرزند دیگر متهمان در دادسرای جنایی تهران و اداره آگاهی حضور یافتهاند و درخصوص قتلها از آنها تحقیق شده است.
اکبر خرمدین، پدر این خانواده چند روز پیش گفته بود، در صورتی که از بازداشت بیرون بیاید دو فرزند دیگر خود را نیز "خواهد کشت."
در این میان آزیتا، دختر دیگر خانواده حین تحقیقات در مورد اظهار نظرهایی که صورت گرفته گفته است:« من نمیدانم افرادی که اظهارنظرهای بیمورد میکنند چرا به فکر آبروی افراد نیستند. خواهش میکنم با آبروی ما بازی نکنید. خواهرم به هیچ عنوان در خصوص این که پدرم او را آزار میداده صحبتی با من که خواهرش بودم نکرده بود و من واقعا اطلاعی در این خصوص ندارم. بعید میدانم چنین موضوعی صحت داشته باشد.»
او در مورد ناپدید شدن خواهرش گفته است:« پدرم ۳ سال قبل به من گفت خواهرم به شیراز رفته و در آنجا ازدواج کرده است. بعد که بیشتر پیگیر شدم گفت به ترکیه رفته است. اما از خواهرم بیخبر بودم و چون خیلی نگرانش بودم چند ماه قبل گزارش مفقود شدنش را اعلام کردم. چون تصور میکردم در ترکیه بلایی سرش آمده است. اصلا فکر نمیکردم پدر و مادرم او را به قتل رساندهاند.»
او همچنین در مورد رابطه بابک با پدر و مادرش گفته است: «تا جایی که میدانستم بابک رفتار خوبی با پدر و مادرم نداشت. همیشه آنها را اذیت و به آنها بیاحترامی میکرد. بارها از مادرم شنیده بودم که بابک او را اذیت کرده و احترام سن بالای او را نگه نمیداشت.»