جایزه برای ستایش از شجاعت سیاسی
۱۳۸۶ مرداد ۱, دوشنبهگالارزای مکزیکی به خاطر شجاعت سیاسیاش مورد تقدیر قرار گرفت.
روز یکشنبه ۲۲ ژوییه، "جایزهی تئودور هاکر برای شجاعت و صداقت سیاسی" به جودیت گالارزا (Judith Galarza) از مکزیک اهدا شد.
گالازار از دهه ۷۰ تا کنون یکی از فعالان حقوق بشر در آمریکای لاتین بهشمار میآید. حوزه کار او بررسی و افشای قتلها و آدمرباییهای دولتی و همچنین سازمانهای جنایتکاری است، که در کنترل ارگانهای دولتی هستند.
جودیت گالارزا ۵۳ ساله مبارزهی وسیعی را آغاز کرده است: روشنگریِ قتل ، کشتار و شکنجه زنان سیاسی در آمریکای لاتین، جایی که دولت نیز با سرپوش گذاشتن بر مسئله، خود شریک جرم این فجایع است.
از سال ۱۹۹۵ شهرداری شهر اسلینگ (Esslingen) در آلمان، هر دوسال یکبار جایزه تئودور هکر Theodor Haecker) ) را به کسانی که در روشنگری سیاسی با شهامت و صداقت عرضاندام کرده باشند اهدا میکند.
هکر از چهرههای صاحبنام گرایش موسوم به " اگزیستانسیالیسم کاتولیکی" است که به خاطر انتقادات رادیکالش به سیاستهای فرهنگی حکومت هیتلری شهرت قابل اعتنایی یافته است. این انتقادها سبب شد که هکر در فاصله میان ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵، یعنی تا زمان سقوط نظام هیتلری از سخنرانی و انتشار آثارش محروم شود. یادداشتهای شخصی هکر در این دوران که پس از مرگش، در سال ۱۹۴۷، با نام " کتابهای شب و روز" انتشار یافته، از شاخصترین تجربه مهاجرت درونی نویسندگان به هنگام زیستن تحت سلطه یک نظام جبار و آزادیستیز به شمار میآید.
جایزه تئودور هکر در سالهای گذشته از جمله به کسانی مانند خانم سلیمه غزالی، روزنامهنگار الجزایری و خانم اِرن کِسکین، از فعالان حقوقبشر در ترکیه اختصاص یافتهبود.
آغاز فعالیت جودیت گالارزا
در زندگی جودیت گالارزا یک سوال همیشگی وجود دارد: لتیسیا کجاست؟
لتیسیا خواهر بزرگ جودیت در ۵ژانویه ۱۹۷۸ ناپدید میشود. او عضو یکی از گروههای چپ مکزیکی بودهاست و مانند بسیاری دیگر از نیروهای مخالف دولت در آمریکای لاتین بهشکل عجیبی توسط ارتش، پلیس و یا شبهنظامیان دولتی ربوده شده و تا امروز مفقودالاثر است.
برای جودیت، که تا آنزمان یک کارگر ساده بود و چیزی از سیاست نمی دانست، ربوده شدن لتیسیا ۲۴ساله نقطه کلیدیِ آغاز فعالیتهایش محسوب میشود. او میگوید: «پس از ناپدید شدن لتیسیا، من وارد سازمان سیاسیای شدم و شروع به مطالعه کردم.»
او میگوید: «بهنوعی همیشه احساس گناه میکردم، چراکه از قافله خیلی عقب بودم و نمیفهمیدم چه اتفافی افتاده است.»
و به این شکل جودیت جستجو برای یافتن خواهرش را آغاز میکند. جستجویی که تا امروز ادامه دارد و دیگر تنها بهیافتن لتیسیا محدود نمیشود، بلکه هزاران لتیسیا در سراسر آمریکای لاتین را در بر میگیرد.
جودیت گالارزا بالاخره موفق بهیافتن سرنخی از خواهرش میشود: بخشی از پرونده لتیسیا در اداره پلیس و عکسی از او. چشمان قرمز و ملتهب، پوست خاکستری و چهرهای که درد و وحشت در آن بهوضوح دیده میشود، یک زن پیر را تصویر میکند. همهی اینها نشانههایی از شکنجه شدن لتیسیا هستند. در کنار این عکس، عکسی از آلبوم خانوادگی لیتسا قرار گرفته، که متعلق به کمتر از یکسال قبل از ربوده شدن اوست. لتیسیا در این عکس چشمانی درخشان دارد و باردار است. قابل باور نیست که هردو عکس از آن یک نفر باشد.
مسلماً جودیت گالارزا میداند که لتیسیا دیگر زنده نیست، اما میگوید: «برای من او نمرده است. من هیچ گواهی فوتی از او دریافت نکردهام. هرگز قبری از او ندیدهام و بر سر مزارش اشک نریختهام. برای من لتیسیا هنوز زنده است. تا زمانی که او در خاطرهمن زندهاست، بخشی از تاریخ خواهد بود.»
از شهری کوچک تا تمام آمریکای لاتین
گالارزا فعالیت خود را از شهر خودش، سیوداد خوارس(Ciudad juarez) در بیابانهای شمالی مکزیک، آغاز کرد. شهری که قاچاق مواد مخدر و قتل زنان در آن بسیار به چشم میآید و به طعنه معروف به "حیاط خلوت جهانیسازی" است. دفتر کار گالارزا اکنون در کاراکاس، پایتخت ونزوئلا، است. او از ۷سال پیش دبیر کل سازمان Fedefam (سازمان وابستگان مفقودین در آمریکای لاتین) است.
دردی که پایانی ندارد
گالارزا رنج بازماندگانِ مفقودشدگان را توصیفنشدنی میداند: «درست مانند یک شکنجه دائمی است. تو حتی نتوانستهای عزیزت را دفن کنی و نمیتوانی آنرا هرگز باور کنی. همیشه فکر میکنی ممکن است هنوز زنده باشد؟ آیا شکنجه شده؟ اشک و اندوه برای بازماندگان پایانی ندارد.»
گالارزا تمام زندگیش را در راه روشنگری دربارهی وضعیت مفقودشدگان صرف کردهاست. او تنها برای قربانیان مبارزه نمیکند، بلکه در جستجوی قاتلین، شکنجهگران و حامیان پشت پرده نیز هست و درست به همین دلیل، زندگیش را به خطر انداختهاست. او بارها به مرگ تهدید شده و مورد ناسزا قرار گرفتهاست. او هراسی ندارد و عاملان را به نام میخواند. گالارزا میگوید: « من از سنگ نیستم که نترسم. تمام زندگی من با ترس همراه بودهاست. اما اگر به ترس بالو پر دهی، تورا از پا خواهد انداخت.»
جودیت گالارزا همچنان مصمم به فعالیت خود ادامه میدهد. او میگوید: «روزی که خواهرم را بیابم، آنروز آرامشم را نیز خواهم یافت.»