تشدید ممیزی در ادبیات کودک، مشی حاکم دولت کنونی است
۱۳۸۶ فروردین ۱۵, چهارشنبهعلی اصغر سید آبادی در صحنه ادبیات کودک چهرهای آشناست. او که اکنون دبیرگروه فرهنگ وهنرروزنامه اعتماد ملی و دبیرتحریریه و عضوهیات علمی پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان است، تا به حال چند کتاب داستان و شعر منتشر کرده است. او در زمینه بحث های نظری و پژوهشی نیز دو کتاب با عنوانهای "شعر در حاشیه ـ پژوهشی در شعر کودک ایران" و "عبور از مخاطب شناسی سنتی ـ درباره مخاطب در ادبیات کودک" به چاپ رسانده است. سید آبادی همچنین دبیری مجموعه ای به نام "داستان فکر ایرانی برای نوجوانان" را به عهده دارد که درانتشارات افق به طورپیوسته نشرمییابند. تا کنون 3 جلداز این مجموعه به بازارعرضه شده که سید آبادی بخش "ورود اسلام به ایران و دوره قاجار" آن را به رشته تحریر درآوردهاست. سید آبادی درجمعبندیای از شرایط نشر کتاب کودک در ایران می گوید: "نهادهای غیردولتی ازروند تصمیم گیریها درباره سرنوشت خودشان حذف شدهاند". گفتگوی ما را با او بخوانید:
دویچه وله: آقای علی اصغرسید آبادی، شما به عنوان پژوهشگررشته ادبیات کودکان و نوجوانان، وضعیت کنونی این ادبیات را در ایران چگونه میبینید؟
علی اصغرسید آبادی: از دو زاویه کلی در این زمینه می توانیم حرف بزنیم: یکی از زاویه بنیادهای نظری ادبیات کودک ایران و دیگری از منظر بازار کتاب های کودک و نوجوان که البته این هر دو به هم وابسته اند و درهم تاثیرگذار. آفرینش یا تولید ادبیات کودک در ایران یا هر جایی، وابستگی زیادی به تلقی از مفهوم کودکی دارد. زیرا بازار کتاب کودک را نیز همین تلقی شکل میدهد. از این زاویه اگر بخواهیم به موضوع نگاه کنیم هنوز جریان بزرگ ادبیات کودکان ایران را تلقی سنتی از کودکان شکل می دهد که اتفاقا دولت نیز پشتیبان چنین جریانی است.
این تلقی چه تاثری گذاشته است؟
این تلقی باعث شده است که بازار طبیعی گستردهای که مبتنی برعرضه و تقاضا باشد برای کتاب های کودکان شکل نگیرد و دسترسی کودکان به کتاب از کانالهای غیر طبیعی ممکن شود. کتاب های کودکان به چند شکل عرضه میشود که فعلا مهم ترین آن ها به لحاظ حجم گردش مالی، کانال آموزش پرورش است و بعد نمایشگاه های کتاب و بعد کتابفروشی ها و دکههای مطبوعاتی که به نظرم سهم کمتری دارند. فروش کتاب کودک برای کتابفروشیها چندان سود آورنیست و هیچ وقت نمیتواند ویترین کتابفروشیها را به خود اختصاص بدهد. زیرا قیمت آن نسبت به کتاب بزرگسال بسیار پایین است، در حالی که فضایی که از ویترین میگیرد به اندازه کتاب بزرگسال است .
دکه های مطبوعاتی و اغلب کتابفروشیها درانحصار کتاب های عامه پسند یا به اصطلاح بازاری است که از نظر کیفیت و قیمت پشت جلد در سطح پایینی قرار دارند و تنها در چند کتابفروشی بزرگ، کتاب های جدی ترادبیات کودک عرضه می شود .
نقش دولت در این ماجرا چیست؟
دولت سالانه بودجه زیادی راصرف خرید کتاب از ناشران برای عرضه در نمایشگاه های مدارس می کند که این نمایشگاه ها در انحصار یک یا چند ناشر وابسته به آموزش و پرورش است و به خاطر خرید با تیراژ بالا، ناشران این حوزه تلاش زیادی می کنند تا کتاب هایشان مورد پسند این برنامه قرار بگیرد که هر سال در ماه آبان معمولا برگزار می شود و این تلاش منجر به ممیزی مضاعفی می شود و به تقویت ناشرانی میانجامد که مطلوب های دولت را رعایت می کنند و حجم عمده کتاب کودکان از این همین مسیر به دست کودکان میرسد .
این بازار غیر طبیعی باعث شده است که جهت و افقی برای ادبیات کودک تعیین شود که جا را برای ادبیات مستقل این حوزه تنگ می کند . بسیاری از کتاب ها به این بازار راه پیدا نمی کنند و به این خاطر که بازار طبیعی وجود ندارد عملا از توزیع باز میمانند و راه نشرشان بسته میشود. به خصوص که در دولت جدید حمایتهای عامی که از نشر به شکل خرید کتاب و اعطای تسهیلات از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بدون توجه به محتوا و نوع کتاب و ناشرش صورت میگرفت، اکنون جای خود را در وزارت ارشاد جدید به حمایتهای خاص داده است که شامل حال همه نمیشود و روزنهای را که برای انتشار کتابهای مستقل میتوانست باقی بماند بسته است . با این حال این به این معنا نیست که ادبیات کودک مستقل متوقف شده است. ضمن این که گاهی درمیان کتابهای ناشران دولتی نیز میتوان کتاب های خوب یافت، پیدایش برخی از کتابفروشیهای بزرگ در دهه اخیر و توجه بیشتر به کتاب کودک باعث شده است که بازار مستقل و کوچکی برای ادبیات مستقل نیز گشوده شود.
این سیاست چه تفاوتی با خط مشی دولت پیشین دارد؟
ـ سیاستهای دولت قبلی درخصوص کتاب کودک (نیز اگر چه به خصوص در حوزه مربوط به آموزش و پرورش مورد نقد بود!) فضایی را به وجود آورد که امکان حرکت به ادبیات مستقل داد و به خصوص به شکل گیری نقد و پژوهش در این حوزه کمک کرد. به طوری که در همین دهه شاهد بزرگ ترین پژوهش در این حوزه در بخش خصوصی بودیم با نام " تاریخ ادبیات کودکان ایران " که به ریشه های ادبیات کودکان در دوره باستان می پردازد و خط تاریخی این ادبیات را تا دوره معاصر دنبال می کند که هم اکنون 7 جلد آن منتشر شده است. هم چنین مجله تخصصی ادبیات کودک و نوجوان با عنوان " پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان" امکان انتشار پیدا کرد و تداوم یافت .
از سوی دیگر به نظرم علیرغم تلاش دولت برای تقویت جریانی خاص در ادبیات کودک و تشدید ممیزی، راه برای تقویت جریا ن مستقل ادبیات کودک باز است و در میان جوانان، نویسندگانی را سراغ میتوان گرفت که فکر میکنم افق روشن تری را بتوانیم برای ادبیات کودک پیشبینی کنیم. این اتفاق در دهه اخیر در تصویرگری کتاب کودک ایران افتاده است و رشد زیادی را در این زمینه شاهدیم و درخشش تصویرگران بسیارجوان ایرانی در جشنوارههای جهانی حتی به راهیابی کتابهای کودکان ایران به بازارهای جهانی نیز منتهی شده است .
آیا این ادبیات وابسته به نهادهایی مثل آموزش و پرورش و خانواده است یا رو به جامعه، به طورکلی، هم دارد؟
به نظر من تلقی ازکودکان چه در جامعه یا خانواده ها و چه در آموزش و پرورش تا حدودی یکسان است یا بهتر است بگوییم که طیف بسته ای را شکل میدهد . ممکن است ارزش ها یکسان نباشد، اما راه انتقال ارزش ها یکسان است .
از سوی دیگر "خاستگاه اجتماعی" تولیدکنندگان و آفرینندگان ادبیات کودک و نوجوان نیز به نظرم مهم است .
وقوع انقلاب اسلامی در بهمن سال 1357، به بخشهایی از جامعه میدان داد که پیش از آن، زیر چرخهای "مدرنیسم تجویزی و آمرانه" حکومت پهلوی گرفتار بودند و عملا جزو بخشهای محذوف جامعه به حساب میآمدند. روستاییان، حاشیهنشینان شهرهای بزرگ و طبقات پایین را میتوان جزو این بخش به حساب آورد. گروههای مذهبی را نیز باید به این بخش افزود که سیاستهای فرهنگی رژیم پهلوی، امکان فعالیت فرهنگی در عرصه عمومی را از آنان گرفته بود .انقلاب برای بخشهایی از حذف شدگان جامعه این امکان را فراهم کرد که با سرعتی بیشتر از حد معمول، به ایفای نقش بپردازند. تعداد نویسندگان کودک و نوجوان که پیش از انقلاب کمشمار بود، ناگهان بعد از انقلاب اسلامی افزایش یافت. اما اولا اغلب این نویسندگان از حاشیه جامعه به متن آمده بودند، بسیاری از آنان جوانان روستایی یا از طبقات پایین شهری یا ساکنان شهرهای کوچک و محروم بودند. هنوز هم با گذشت این همه سال از انقلاب، اگر بخواهیم درباره خاستگاه نویسندگان کودک و نوجوان در ایران پژوهش کنیم، تاثیر آن انرژی رها شده را میتوانیم دریابیم. اغلب این نویسندگان بسیار جوان و کمتجربه و از دانش کافی در حوزههای مختلف بیبهره بودند و با برداشتی که از کودک و نوجوان و ادبیات کودک و نوجوان داشتند و رسالتی که برای خویش احساس میکردند، خود را در این کار توانا میدیدند.
خاستگاه مشترک باعث شده است که الگوهای ثابتی در ادبیات کودک و نوجوان حکمفرما شود، زیرا دوران کودکی نویسندگان، سرشار از تجربههای مشترکی است که به دنیای داستانها راه یافته و وقتی این تجربههای مشترک، با آرمانهای مشترک از یک سو و با تلقی خاصی از ادبیات کودک و نوجوان - که در آن باید نویسنده و شاعر از فردیت خود بگذرد - در هم آمیخته، به تولید و نشر کتابهایی منجر شده است که اغلب به هم مشابهت دارند. یکی از پیامدهای آن نیز فاصلهگرفتن از طبقه متوسط است که علی القاعده مشتریان ادبیات کودک باید همین طبقه باشند که هم به لحاظ سواد و هم به لحاظ ارتباط با دنیای بیرون و هم به دلیل اختصاص دادن بخشی از هزینه هایشان به فرهنگ نمیتوان از آنان گذشت.
آیا این رشته در ایران به طور حرفهای دنبال میشود؟
اگر منظورازحرفه ای بودن سطح کیفی آن باشد ، به نظرم جواب بله است. با همه آن چه گفتیم و نقدهای دیگری که میتوانیم برادبیات کودک ایران وارد کنیم، ادبیات کودک ایران در مقایسه با ادبیات کودک بسیاری از کشورها، جایگاه بالاتری دارد و حتی در سطح بین المللی نیز دستش چندان خالی نیست و به خصوص از نظر تصویرگری کتاب کودک که عاملی تعیین کننده در ادبیات کودک و خردسال است در سطحی بسیار خوب قرار دارد.
اما اگر حرفه ای بودن را مفهومی اقتصادی بدانیم، به آسانی نمیتوانیم جواب بله بگوییم و اما و اگرهای بسیاری دارد و به طورکلی میتوانیم بگوییم که زندگی کردن از راه نوشتن کتاب کودک درایران بسیار دشواراست. اگر چه برخی از نویسندگان ایران براین دشواری ها فائق آمده اند و البته تعداد تصویرگرانی که براین دشواری پیروز شده اند، بسیار بیش تراست. به خصوص آنانی که به بازارهای جهانی دست یافتهاند واز ناشران خارجی سفارش می گیرند یا اگر به سفارش ناشرایرانی نیز کار کنند، احتمال خرید کتابشان توسط ناشران غیر ایرانی وجود دارد.
چه کتابهایی در این زمینه بیشتر ترجمه میشوند؟
در سال های آغاز پیروزی انقلاب، جریانی علیه ترجمه کتاب کودک در ایران شکل گرفته بود و به نظرم حداقل یک دهه فضای ادبیات کودک ایران را تحت تاثیر قرارداده بود و آمار کتابهای تالیفی بسیار بالاتر از کتاب های ترجمهای شده بود. از دهه 70 این وضعیت آرام آرام تغییر کرد و در نیمه دوم دهه 70 از آن فضا به طور کلی فاصله گرفته شد. هر چند این تغییر با انتقاد برخی از نویسندگان که در سیاستگذاریهای سالهای آغازانقلاب دستی داشتند، روبه رو شد. گذشته از این در نیمه دوم دهه 70 با حمایت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، نهادی غیردولتی با نام خانه ترجمه کتابهای کودک و نوجوان شکل گرفت که به مترجمان در تهیه کتاب های روز خارجی کمک میکرد و میتوانیم بگوییم تقریبا اغلب کتابهای برجسته کودک و نوجوان جهان در ایران ترجمه شده است. با این توضیح که متاسفانه جهان یعنی اروپا و آمریکا و ما از کتاب های کشورهایی با تجربههایی مشابه خودمان، کم اطلاعیم.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کنیم نگاه کیفیتری است که به ترجمه شده است. معمولا مترجمان سراغ کتابهایی میروند که توانسته باشند جوایزمعتبری نظیر نیوبری را کسب کنند و یا مورد توجه منتقدان واقع شده باشند. نکته دیگر این که برخی از کتاب های کلاسیک ادبیات کودک در سال های قبل از انقلاب توسط موسساتی مثل فرانکلین چاپ شده بود، نیز در نیمه دوم دهه 70 پس از سال ها منتشر شد.
در حال حاضر کتابهای کودکان و نوجوانان بیشتر به چه موضوعاتی میپردازند؟ مخاطب آنان کیست؟ بیشتر چه طیفهایی را در بر میگیرد؟
ادبیات کودک ایران از سال ها قبل از انقلاب بر اساس تقابل فقیر و غنی شکل میگرفت و معمولا شخصیتهای داستانی یا به فقیرها که در عین حال خوبها و مظلومها هم بودند، تعلق داشت یا به بد ها که پولداران، بد ها و ظالم ها بودند. این تقابل نیز در فضایی روستایی شکل میگرفت. این جریان که درادبیات کودک دهه های 50 و 60 جریان نیرومندی بود، توسط نویسندگان چپ گرا آغاز شده بود و درسال های پس از انقلاب، توسط نویسندگان مذهبی با افزودن رنگ و بوی مذهبی به آن ادامه یافته بود تا پایان دهه 60 ادبیات کودک ایران را تحت تاثیر قرارداده بود. ادبیات شهری نیز در حاشیه شهرها یا خیابانهای جنوبی تهران شکل میگرفت و اساسش همان تقابل شکل میگرفت. انقلاب و جنگ نیزاگر چه موضوعهای تازهای را به ادبیات کودک افزود، اما ازآن تقابل نکاست. اما در ادبیات مربوط به جنگ، عراقیها جای بدها را گرفتند، اما کماکان پولدارها هم درمیان بدها جایگاه ویژهای را داشتند وحتی گاهی به عراقیها هم کمک میکردند. ادبیات مبتنی بر تقابلهای این چنینی در دهه 70 هم ادامه یافت. اما رفته رفته تغییر کرد و اکنون جریان نیرومندی نیست. اما تاثیراتی از آن کماکان در ادبیات کودک باقی است. هنوز بخش زیادی از ادبیات کودک ایران فضای روستایی و جنوب شهری دارد. هنوزاین ادبیات از زندگی مخاطبانش فاصله دارد و ارزشهایی را منتقل می کند که با ارزش های مخاطبانش فاصله دارد. این ادبیات هنوزمخاطبان خود را در میان طبقه پایین وروستاییان جست و جو میکند و با این که اکثریت جمعیت ایران شهری است، در این ادبیات به زندگی شهری توجه نمیشود.
ناشران ایرانی از آثاری که برای کودکان نوشته میشوند، استقبال میکنند؟
با این که از آثار متفاوت و به خصوص آثار جوانان و نویسندگان ناشناخته استقبال نمیشود و متاسفانه هنوز مطلوبهای دولتی است که تعیین میکند، چه کتابی چاپ شود و چه کتابی چاپ نشود و سانسور شدت گرفتهاست. اما با این همه، تنوع ناشران به گونه ای است که اگر چه به سختی، ولی میتوان برای هر اثری ناشر پیدا کرد .
آیا تشکیلات مستقلی وجود دارد که منافع نویسندگان این رشته را نمایندگی کند؟
بله دو تشکل بزرگ و گسترده در کنارتعدادی تشکل کوچک در این زمینه فعال اند. شورای کتاب کودک ایران که نزدیک به 45 سال از تاسیس آن می گذرد، هم چنان فعال است و گروهی از دست اندرکاران قدیمی ادبیات کودک ایران در آن فعالیت میکنند. شورای کتاب کودک یک نهاد فرهنگی غیردولتی است که به صورت مدنی اداره میشود و هر دو سال یک بار با برگزاری انتخابات، هیات مدیرهاش انتخاب میشود. تشکل دیگرانجمن نویسندگان کودک و نوجوان ایران است که در سال 1378 تاسیس شده است و نهادی صنفی است که ارکان آن با رای اعضا انتخاب میشوند و در آن نویسندگان، مترجمان، پژوهشگران، منتقدان ادبیات و کتابهای کودک و نوجوان و روزنامهنگارانی که برای بچه ها می نویسند عضویت دارند و می شود گفت که اغلب طیفهای فعال ادبیات کودک درآن عضویت دارند.
چه نقاط ضعف و قوتی در این ادبیات میبینید؟
به نظرم در این رابطه آن چه اهمیت بیش تری دارد، این است که نهادهای غیردولتی ازروند تصمیم گیریها درباره سرنوشت خودشان حذف شدهاند. به نظرمن حتی اگر بخواهیم فهرستی از نقاط ضعف و قوت ادبیات کودک را تدوین کنیم، بدون حضور نهادهای غیردولتی ممکن نیست.
برای بهتر شدن این رشته چه پیشنهادهایی دارید؟
انجمن نویسندگان کودک و نوجوان ایران چند سال پیش یک کار تحقیقی انجام داد با عنوان سیاست های دهه 80 کتاب کودک در ایران که در واقع پیشنهادهای این انجمن بود به تمام نهاد های مرتبط با ادبیات کودک واز جمله دولت که متاسفانه مورد توجه قرار نگرفت . تحلیل وضعیت کتاب کودک ایران در دهه 70 و تدوین فهرست نقاط ضعف و قوت و فرصتها و تهدیدهای این حوزه، بخشی از این کار بود و سپس 13 پیشنهاد برای رفع نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت ارائه شده بود که از جملهی آنها، تشکیل شورایی متشکل ازنهادهای غیردولتی و دولتی این حوزه برای سیاستگذاری در حوزه کتاب، لغوممیزی پیش از چاپ، اصلاحاتی در آموزش و پرورش و نحوه توزیع کتاب در آن و... بود. به نظر من این پیشنهاد ها تا اطلاع ثانوی، پیشنهاد های فکر شده و خوبی است که بهتر است پس از بحث و بررسی در شورایی متشکل از نهادهای غیردولتی به اجرا گذاشته شود.
مصاحبه گر: بهجت امید