«تئاتر ایران یک شیر بی یال و دم است»
۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۷, سهشنبهدر روزهای ۱۴ و ۱۵ ماه مه (۲۴ و ۲۵ اردیبهشت) نمایشنامهی "آخرین پر سیمرغ"، نوشتهی محمد چرم شیر در برلین به صحنه رفت. این نمایش کار مشترکی از تئاتر "مارین باد" شهر فرایبورگ آلمان و مرکز هنرهای نمایشی ایران است. (*)
نمایش را اشتفان وایلند آلمانی کارگردانی کرده و فرهاد مهندس پور(**)، از دستاندرکاران تئاتر ایران، به عنوان مشاور هنری همراه وایلند و گروه بوده است.
اجرای "آخرین پر سیمرغ" بهانهای بود برای گفتوگو با فرهاد مهندسپور.
"تئاتر ایران، راهرفتن در تاریکی"
فرهاد مهندسپور در مصاحبهای با دویچه وله در سال ۲۰۰۸ تئاتر ایران را به آدمی تشبیه کرده بود که در تاریکی راه میرود. حال او معتقد است که با گذشت ۳ سال، «تئاتر ایران هنوز در تاریکی راه میرود و هنوز نمیتواند خودش را بیان کند.»
او میگوید: «تئاترایران (یعنی دستاندرکاران و مسئولان تئاتر) هنوز به منافع جمعی خودش خیلی آگاه نیست. این فقط به مسائل روز مرتبط نیست. این ریشه در گذشته دارد. البته مسائل روز و مشکلاتی که دم به دم در حال افزایش هستند، مانع از این میشوند که به این آگاه شویم که ما باید روزی بتوانیم خودمان را بیان کنیم، به منافع جمعی خودمان فکر کرده و به تئاتر به عنوان یک نهاد اجتماعی بیشتر توجه کنیم.»
تئاتر ایران و ترافیک رانندگی
به اعتقاد فرهاد مهندس پور تئاتر یک نهاد اجتماعی است: «تئاتر تولیدکردن، تئاترورزیدن یعنی در یک امر اجتماعی شرکتکردن. چطور میتواند یک امر اجتماعی تازه اتفاق بیفتد در حالی که سازوکارهای غیراجتماعی، سازوکارهای سنتی اجتماع را پیش میبرند؟ این تضادی است که ما در آن گیر کردهایم. یعنی دستهای یا گروهی از رفتارهای کاملا سنتی که مربوط به یک جای دیگری هستند و با رفتارهایی که میتوانستند در یک روستا یا یک قبیله شکل بگیرند و ماجرایی را به پیش ببرند، اینها دارند تئاتر ما را میسازند.»
البته مهندسپور خودش را از این "قاعده" مستثنی نمیداند: «منظورم این نیست که بعضی از ما این گونه رفتار میکنند، نه، همهی ما اینجوری هستیم. پیش از انقلاب اینجوری بودهایم و پس از آن هم ماندهایم. مثلا ما هیچوقت بر سر شیوهی اجرای نمایشها با یکدیگر جدل نکردهایم بلکه همیشه بر سر موضوع نمایشها یکدیگر را به چالش کشیدهایم. نقدهایی هم که نوشته میشوند، یا در مورد نمایشنامه مشکل دارند یا به موضوع نمایش میپردازند. اینکه نمایش چهجوری ساخته میشود، شیوهی اجرای آن، هیچوقت مورد پرسش قرار نگرفته.»
استاد دانشگاههای تهران تاکید میکند که دستاندرکاران تئاتر ایران هنوز گرفتار مشکلاتی هستند که در روزهای آغازین آشنایی ایرانیان با تئاتر اروپایی، وجود داشتهاند: «بخشی از این مشکلات برمیگردد به اینکه دانش تئاتری ما کم است، بخشی هم از رفتارهای دستاندرکاران تئاتر ناشی میشود. این مشکل را ما در رانندگی هم داریم. ما آسفالت داریم، پلیس داریم، علائم رانندگی هم داریم، اما رانندگی ما بد است. ما هر سال با ماشین بین ۲۰ تا ۳۰ هزار نفر را میکشیم ... به نظر من برخی تغییرات اجتماعی به زمان بیشتری نیاز دارند. بسیاری از تغییرات اجتماعی وابسته به این هستند که ما ایرانیها تصمیم بگیریم، رفتارهایمان را مورد پرسش قرار دهیم. هنوز چنین ضرورتی در میان ما ایرانیها وجود ندارد، چه در مورد رانندگی، چه در مورد ازدواج و چه در مورد تئاتر.»
تئاتر ایران از "وابستگی" رنج میبرد
فرهاد مهندسپور میگوید که بسیاری از مشکلات تئاتر ایران ریشه در رابطهی ناسالم دولت و جامعه دارند. او از استعدادهایی میگوید که «به جرقهای میمانند، جرقهای که هیچگاه نتوانستهاند به جریانی برای پیشرفت تئاتر تبدیل شوند. تئاتریها هیچ وفت نمیدانند که آیا میتوانند آن طور که خودشان میخواهند به کارشان ادامه بدهند یا نه. مهمترین دلیل این پدیده هم وابستگی تئاتر به دولت است. دولتها در ایران تئاتر را بهشدت زیر سلطهی خودشان قرار میدهند و از استقلال تئاتر واهمه دارند.»
به اعتقاد مهندسپور«دولتها به خاطر کمشعوریشان این کار را میکنند. ما در دورهای زندگی نمیکنیم که نهادهای اجتماعی در تخاصم با دولت باشند. این نه به نفع دولت است، نه به نفع جامعه است و نه به نفع نهادهای اجتماعی. نهادهای اجتماعی باید نقش واسطه داشته باشند و بین دولت و ملت رابطهی سازندهای داشته باشند. اما این سوء تفاهم در ذهنیت دولت ایران وجود داشته و دارد که نهادهای اجتماعی نهادهای مزاحمی هستند، فقط اعتراض میکنند، فقط ایراد میگیرند... مشکلی که دولتها با مطبوعات، با سینما، با تئاتر و حتی با اصناف گاهی اوقات وجود دارد به همین دلیل است... دولتها اینقدر سرگرم مسائل بزرگ هستند که حاشیهها را فراموش کردهاند... آنها این آگاهی را ندارند که از نهادهای اجتماعی به عنوان واسطه استفاده کنند.»
تئاتر "فرمایشی"
به گفتهی استاد دانشگاههای تهران، دولتهای ایران حتی قادر نبودهاند، در راستای خواستهای خودشان تئاتر را پیش ببرند:
«آنها اصلا تصوری فرهنگی، تصوری غیرسیاسی از خودشان ندارند. به همین دلیل هم برای برقراری رابطه با جامعه به اهل فن مراجعه نمیکنند. دولت برای کارهای فرهنگی همیشه به تعداد معدودی مراجعه میکند که در یک دایرهی بسته هستند و برخی از آنها هم آگاهی چندانی ندارند و در نتیجه خودشان را یک زمانی خفه میکنند.
مثلا در مورد تئاتر: مدیر دولتی هم تولیدکننده است، هم نظارت میکند بر تولید و هم نتیجهی کار را خودش ارزیابی میکند. در حالی که وظیفهی او باید فقط پشتیبانی از تئاتر باشد. تولید تئاتر باید توسط دستاندرکاران تئاتر انجام شود، نظارت را باید به عهدهی رسانهها و منتقدان گذاشت و ارزیابی را به جامعه و بینندگان تئاتر واگذار کرد. وقتی که برای نمایش مجوز لازم است، و حتی پس از دریافت مجوز و پیش از اجرای نمایش، کار ارزیابی میشود، طبیعی است که این کار به نوعی فساد مغزی و رفتارهای ناهنجار بیانجامد.»
وضعیت سانسور در سالهای اخیر
رئیس پیشین شورای نظارت و ارزشیابی مرکز هنرهای نمایشی در رابطه با نقش دولت در تئاتر میگوید: «نکتهی مهم این است که تئاتر ما نه آزاد و مستقل است و نه دولتی. در ایران سازوکارهایی که یک گروه حرفهای باید در روابط و مناسبات خودشان با یکدیگر و با دولت و با تماشاچیان بسازند، ساخته نشده. دولت به عنوان تهیهکننده عمل میکند و میتواند هر زمانی که بخواهد گروههای تئاتری را تحت فشار قرار دهد. ما زیاد میشنویم که اگر شما این را روی صحنه بگویید یا این کار را انجام بدهید، تماشاچیان خوششان نمیآید. یعنی آنها واسطه هستند و برای مردم و گروهها تصمیم میگیرند، کسانی که اصلا شایستگی این کار را ندارند.»
به گفتهی مهندس پور، دولت در رابطه با تئاتر قدرت مطلق است و میتواند هر زمان که اراده کند، جلوی اجرای نمایشی را بگیرد و در صورت اعتراض کارگردان و بازیگران آنها را بیکار کند.
او میگوید، به این دلیل که دستمزدها پس از اجرای نمایش پرداخت میشود، دولت در برابر دستاندرکاران یک نمایش، اهرم فشاری بسیار قوی در دست دارد: «پیش آمده که کارگردانی پس از اجرای نمایش دستمزدش را دریافت نکرده، چون مثلا با یک رسانه مصاحبه کرده و حرفهایی زده که بعضیها خوششان نیامده است.»
مهندس پور تاکید میکند: «تنها جایی که باید قانونا بر نمایشها نظارت داشته باشد، شورای نظارت ادارهی کل هنرهای نمایشی است که بر اساس مصوبهی شورای انقلاب فرهنگی میتواند نظارت کند و مجوز صادرکند. اما در یکی دو سال گذشته نهادهای دیگری هم مستقیما با گروهای تئاتری برخورد میکنند. و آنجا شورای نظارت خودش را کنار میکشد.»
به اعتقاد مهندس پور، کسانی که مسئول سانسور در زمینهی تئاتر هستند، هیچ ایده و راهکاری برای تحمیل به دستاندرکاران تئاتر ندارند: «اینها سانسور نمیکنند، اینها اصلا نمیدانند که چکار دارند میکنند. به نظر من هیچ ایدهای که باید برای آن یا برای رسیدن به آن، چیزی را شکل بدهیم وجود ندارد. واکنشها به یک نمایش هیچ واکنش فکرشده و پیوستهای نیستند. اینها فقط بر مبنای حرفهای یک نفر یا سخنرانی یک نفر، نمایشی را قلع و قمع میکنند.»
استاد دانشگاههای تهران ضمن تاکید بر اینکه «تئاتر ایران یک شیر بی یال و دم است» تاکید میکند که دستاندرکاران تئاتر در رابطه با فشارهای دولتها واکنشی نشان نمیدهند. او پس از یک مکث طولانی میافزاید: «تئاتریها برای استقلال تئاتر تلاش چشمگیری نکردهاند و تا زمانی که در این زمینه جدیت بهخرج ندهند، همه چیز به همین روال پیش خواهد رفت.»
وضعیت تالارهای نمایش در ایران
در بسیاری از شهرستانها تالارهای نمایشی موجود است، اما نمایشی اجرا نمیشود. مهندس پور در این مورد میگوید:
«در شهرستانها در واقع ساختمان هست، گروههای نمایشی و بودجه هم هست، اما اغلب بودجهای که باید صرف تئاتر شود، ظاهرا برای کارهای دیگری مصرف میشود.»
او ضمن ابراز تاسف از این وضعیت میگوید که شماری از تالارهای نمایشی در تهران وضعیت بهتری ندارند: «شهرداری تهران تعداد زیادی فرهنگسرا درست کرده که در هر کدام از آنها یک تالار نمایش هست، ولی همهشان کار نمیکنند. در تهران حدود ۱۰ تالار نمایشی وجود دارد که در اختیار گروههای حرفهای قرار میگیرند. در ۶ سال گذشته دو تالار ایرانشهر اضافه شده که شهرداری ساخته. تالارهای خوبی هستند و نمایشهای خوبی هم اجرا میشود اما دولت از آنها پشتیبانی نمیکند. گروهها صددرصد وابسته به گیشه هستند و به همین دلیل هم قیمت بلیط بسیار بالاست. در نتیجه این نمایشها افراد خاصی را جلب میکنند. افراد کمبضاعت و قشر متوسط قدرت خرید بلیط ۲۰هزار یا ۲۵هزار تومانی را ندارند.»
برخورد ایرانیها با اجرای "آخرین پر سیمرغ"
فرهاد مهندسپور در رابطه با این پرسش که واکنش تماشاگران به نمایش "آخرین پر سیمرغ" در تهران چهگونه بود، مدت زیادی فکر میکند و سپس شمرده و لبخندزنان میگوید: «تماشاگران، یا بهتر بگویم، تئاتریهای ایران برخوردشان طوری بود که معلوم بود کار را نپسندیدهاند. من در جریان تمرینات به کارگردان میگفتم که این چیزهایی که برای خارجیها جالب است، برای ایرانیها لزوما جدابیتی ندارد ولی او زیاد توجهی به این امر نمیکرد. مثلا شیوهی نقالی برای آلمانیها جالب است اما برای ایرانیها تازگی ندارد.»
عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس در پاسخ به این پرسش که تماشاگر آگاه ایرانی و تئاترورزان ایرانی چه انتظاری از کارگردانان خارجی، بهویژه کارگردانان اروپایی دارند میگوید: «ما به دنبال یک شاهکار هستیم، چیز اعجابآوری که بترکاند، مغزمان را از کار بیاندازد. خودمان هم میدانیم که این غیرممکن است، اما توقع داریم. ولی وقتی که خودمان کار میکنیم، این توقع وجود ندارد. ما در پایینترین لایهها کار میکنیم، چون میدانیم که برای ما این امکان وجود ندارد که از یک سطح مشخصی بالاتر پرواز کنیم.»
فرهاد پایار
تحریریه: مصطفی ملکان
-----------------------------
(*) دستاندرکاران نمایش "آخرین پر سیمرغ":
بازیگران (به ترتیب ورود): اشکان خطیبی−هدایت هاشمی، رناته اوبرمایر، سباستیان منگس، دانیلا مور، هاینتسل اشپاگل، نگار عابدی، فاطمه معتمدآریا−مائده طهماسبی، پرویز حسینی پور.
کارگردان: اشتفان وایلند / نویسنده: محمد چرم شیر / مشاور هنری: فرهاد مهندس پور / طراح صحنه: رولند زودبرگ و نرمین نظمی / دراماتورژ: کارولین ندلمن / موسیقی: انکیدو دارش / دستیار کارگردان و تولید: شبنم خوشدل / نور: اصغر فرخی و امیر ترحمی
(**) دکتر فرهاد مهندسپور متولد ۱۹۶۰ است. او در رشتهی تئاترتحصیل کرده و علاوه بر کارگردانی تئاتر، در دانشگاههای گوناگون تدریس میکند وعضو هیت علمی دانشگاه تربیت مدرس است.