1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

«بیگانه»، گزارشی تصویری از یک قتل ناموسی

FF/MM۱۳۸۸ اسفند ۲۶, چهارشنبه

فیلم آلمانی "بیگانه"، زندگی اندوه‌بار زنانی را که قربانی قتل‌های ناموسی می‌شوند، دستمایه قرار می‌دهد. کارگردان "بیگانه" کوشیده است از نمایش گزار‌ش‌گونه‌ واقعیت بپرهیزد و این مسئله‌ را با تصاویر گویا بازبتاباند.

https://p.dw.com/p/MVTT
سیبل که‌کیلی بازیگر اصلی فیلم «بیگانه»
سیبل که‌کیلی بازیگر اصلی فیلم «بیگانه»عکس: Majestic/ Christian Hüning

اومای (Umay)، شخصیت اصلی فیلم آلمانی "بیگانه" ۲۵ سال دارد. او می‌خواهد آزاد زندگی کند: از شوهر قلدرش که با او و پسر کوچکشان، جم، با خشونت رفتار می‌کند، طلاق بگیرد، به آلمان بازگردد، در برلین درس بخواند و زندگی مستقلی برای خود بسازد. این "رویاها" ولی برای خانواده‌ی سنتی اومای که از دهی دورافتاده در ترکیه برخاسته‌اند و سال‌هاست در برلین زندگی می‌کنند، قابل پذیرش نیست. مادر خیرخواه اومای، در اولین دیدار جدی با او در برلین، به دخترش می‌گوید: "از خواب بیدار شو، زندگی رویا نیست". برادر زورگوی اومای هم برای او خط و نشان می‌کشد که اگر دست از پا خطا کند، او را از بین خواهد برد. پدر مستبدش به اومای حکم می‌کند که نزد شوهرش به ترکیه بازگردد و "با او بی‌دردسر" زندگی کند. ولی اومای حاضر به اجرای فرمان پدر نیست؛ به این ترتیب نه‌تنها زندگی اومای، بلکه جان فرزند کوچک او، جم، هم به‌خطر می‌افتد...

سنت‌های دست‌وپاگیر

کارگردان اتریشی فیلم "بیگانه"، فئو آلاداگ (Feo Aladag)، این فیلم را با الهام از سرنوشت تلخ "گلسوم"، دختر جوان کُرد ترک- آلمانی‌ای که‌ در آوریل سال ۲۰۰۹ قربانی "قتل‌های ناموسی" شد، ساخته است. جسد این دختر جوان بیست ساله در ماه مارس ۲۰۰۹ در نزدیکی مرز هلند، در ایالت نورد راین وستفالن کشف شد. برادر "گلسوم" پس از دستگیری اعتراف کرد که چون خواهرش "حیثیت خانواده را لکه‌دار" کرده بود، او را با طناب به قتل رسانده است. بنا به‌گفته‌ی برادر قاتل، گلسوم حاضر نبود به ازدواج با مردی که خانواده برای او در ترکیه در نظر گرفته بود، تن در دهد و "خودسرانه" با مردی آلمانی آشنا شده بود و زندگی "بی‌بندو باری" را با او می‌گذراند...

Feo Aladag
کارگردان اتریشی فیلم «بیگانه»، فئو آلاداگعکس: picture-alliance/dpa

همدردی با مجرم

فئو آلاداگ، در "بیگانه" زندگی غم‌انگیز چنین زنانی را دستمایه قرار داده است. ‌این کارگردان اتریشی در اولین فیلم سینمایی خود کوشیده است از کلیشه‌پردازی، نمایش گزار‌ش‌گونه‌ و برگردان سیاه و سفید واقعیت بپرهیزد و این مسئله‌ی پیچیده را با تصاویر سینمایی گویا از تمام زوایای آن بررسی کند. آلاداگ بیش از هر چیز، نقش سنت‌ها و مناسبات اجتماعی عقب‌افتاده و پدرسالارانه‌ی حاکم بر "جامعه‌ی مهاجران ترک" و روابط خانوادگی آنان را برجسته می‌کند. به این ترتیب پدر و برادر ارشد اومای که خود از حامیان این نظام و مجریان موازین آن هستند، به عنوان قربانیان بی‌اراده‌ا‌ی معرفی می‌شوند که گاه حتی همدردی تماشاگر را نیز برمی‌انگیزند.

تصاویر گویا، بدون حرف

فیلم "بیگانه" با آهنگ آرامی آغاز می‌شود. هر چه سیر فاجعه به اوج خود می‌رسد، بر شتاب این آهنگ نیز افزوده می‌شود. فئو آلاداگ ترجیح می‌دهد به جای دیالوگ، با زبان تصاویر، معنای نماها را به تماشاگر منتقل کند: از این‌رو صحنه‌ای را که اومای در سپیده‌دم آزادی احساس خوشبختی می‌کند، با پس‌زمینه‌ای آبی رنگ‌ می‌زند که در آن نور چراغ‌های برق خیابان با نور ستاره‌هایی که محو می‌شوند، به رقابت می‌پردازند. اومای در این پس‌زمینه لبخندزنان به‌طرف دوربین می‌رود. اصولاً بازی قوی سیبل که‌کیلی (Sibel Kekilli) که نقش اومای را به عهده دارد، ضامن موفقیت بی‌‌چون‌وچرای این فیلم است. که‌کیلی در سال ۲۰۰۴ به‌خاطر بازی در فیلم فاتح آکین، برنده‌ی جایزه‌ی "لولای طلایی" به عنوان بهترین هنرپیشه‌ی زن "فیلم آلمان" شد.

برای پی‌بردن به داستان فیلم "بیگانه" و دیدن نماهای آن روی نشانه‌ی زیر کلیک کنید:

Film Die Fremde Sibel Kekilli
اومای، سیبل که‌کیلی Sibel Kekilli))، زن جوان کردی که با شوهر و پسر کوچکش، جم، در یکی از دهات ترکیه زندگی می‌کند، شخصیت اصلی فیلم "بیگانه" است. او یک روز، برای نجات خود و جم از دست خشونت‌های همسرش به برلین می‌رود و به خانواده‌ی خود که سال‌هاست در این شهر ساکنند، "پناهنده" می‌شود.عکس: Majestic

Film Die Fremde Sibel Kekilli
جم، نظام شیللر (Nizam Schiller) همراه پدربزرگ و دایی‌اش در مسجدی در برلین هنگام ادای نماز جماعت. اومای در صحنه‌ای از فیلم می‌گوید: «جم تنها کسی است که من در این زندگی دارم.»عکس: Majestic

Film Die Fremde Sibel Kekilli
اومای به مادرش می‌گوید که قصد بازگشت به ترکیه را ندارد و می‌خواهد از همسرش جدا شود. او تصمیم دارد در برلین بماند، درس بخواند و کار کند. واکنش مادر: «از خواب بیدار شو، دخترم. زندگی رویا‌ نیست.»عکس: Majestic

Film Die Fremde Sibel Kekilli
پدر و برادر اومای، پس از این که او از بازگشت به ترکیه سرباز می‌زند، می‌کوشند جم را "بدزدند" و او را نزد پدرش که "مالک" اوست، بفرستند. اومای به‌موقع به این دسیسه پی می‌برد و جم را نجات می‌دهد.عکس: Majestic

Film Die Fremde Sibel Kekilli
اومای از خانواده‌ی خود که امیدوار بود به او پناه بدهد، ناامید شده است: او تنها در آشپزخانه‌ی "خانه‌ی زنان" شهر به سرنوشت غم‌انگیز و آینده‌ی نامعلوم خود می‌اندیشد.عکس: Majestic

Film Die Fremde
اومای در آشپزخانه‌ای مشغول به کار می‌شود و می‌کوشد به تنهایی زندگی خود و فرزندش را از نظر مالی تأمین کند. استیپ، فلوریان لوکاس (Florian Lukas) همکار او در این راه به اومای یاری می‌دهد: رابطه‌ی گرمی که سرانجام به عشق می‌انجامد.عکس: Majestic/ Christian Hüning

Film Die Fremde
اومای به ‌‌آرزوهای خود رسیده است؛ درسش را به‌پایان برده، کار می‌کند، آپارتمان کوچکی اجاره کرده و قلبش مملو از عشق به جم و استیپ است. تنها حسی که اومای را آزار می‌دهد، "طرد شدن از خانواده است." این "دختر متمرد" هنوز نمی‌داند که خانواده‌اش برای از بین‌بردن او به‌خاطر "لکه‌دار کردن حیثیت خانواده" نقشه می‌کشند. آیا جم هم در این میان قربانی می‌شود‌؟عکس: Majestic
پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه