برنده اصلی انتخابات، مردم ایران بودند
۱۳۸۷ فروردین ۱, پنجشنبهبا این وجود، سران دو جناح مقتدر اصلاحطلبان محمد خاتمی رئیسجمهور پیشین و مهدی کروبی رئیس حزب اعتماد ملی، طی نامهای به شورای نگهبان خواهان بازشماری آرای تهران شدند.
محسن سازگارا فعال سیاسی مقیم آمریکا معتقد است این انتخابات در حقیقت نه گفتن مردم به کل نظام بود.
دویچهوله: آقای سازگارا، در مورد نتایج انتخابات هشتمین دورهی مجلس در ایران جناحهای مختلف، نظرات متفاوتی دادهاند. در حقیقت هرکدام از جناحها خودشان را برندهی این انتخابات میدانند. نظر شما چیست؟
محسن سازگارا: راستش به نظر من وقتی که انتخاباتی پر از ابهام، تقلب و پر از مسایل گوناگونی که پیش آمد باشد، همین اتفاقی میافتد که افتاده است. یعنی هر کسی ادعا میکند که من برنده شدهام. کار الان رسیده است به نماینده دزدی از همدیگر. این میگوید این صندلی، فلان نماینده متمایل به جناح من است، آن یکی میگوید در طیف من قرار دارد و درغیاب انتخابات شفاف، روشن و احزاب مشخص و تعریف شده همین اتفاقات میافتد که افتاده است. ولی واقعیت این است که تا آنجایی که من از دوستانم در وزارت کشور و جاهای دیگر خبر گرفتهام، آمار واقعی با آن چیزی که حکومت اعلام میکند تفاوت دارد. در سطح روستاها و شهرهای کوچک که رقابت فامیلی و خانوادگی در جریان است، حدود چهل و چند درصد مردم در انتخابات مجلس شرکت کردهاند و در تهران و پنج شهر بزرگ که شاید نزدیک به نیمی از جمعیت کشور را در خودش جای داده است، این رقم به کمتر از ۱۸ درصد کاهش پیدا میکند.
این که در شهرهای بزرگ، رقم مشارکت مردم در انتخابات تا این حد پایین بوده، آیا میتواند ما را به این نتیجه برساند که قشر متوسط و متوسط رو به بالای شهری، این انتخابات را تقریبا تحریم کرده بودند؟
بله! و شاید بهتر باشد اینطور بگوییم که در شهرهای کوچک و روستاها، نه به دلیل جای طبقاتیشان که افراد پایین بودند، بیشتر به دلیل اینکه یک رقابت بهرحال فامیلی، خانوادگی و قبیلهای بوجود میآید در انتخابات مجلس، بهرحال لاجرم یک درصدی شرکت میکنند. در انتخابات گذشته هم همین تجربه بوده است. اما در شهرهای بزرگ که گزینش مردم طبیعتا باید گزینش سیاسی باشد، مردم انتخابات را تحریم میکردند. به نظر من بعداز انتخابات مجلس ششم شورای اسلامی، در واقع از زمان انتخابات دور دوم شوراها، انتخابات مجلس هفتم، انتخابات ریاست جمهوری دورهی گذشته این اتفاق افتاده است. یعنی لااقل، لااقل آن ۷۵ - ۷۰ درصد مردم ما که در دوم خرداد رفتند به آقای خاتمی رای دادند، همان بخش بزرگی از جامعه است که از حکومت ناراضی است، از کل جمهوری اسلامی ناراضی است، با کم و زیادش، به اضافه و منهای ۵ درصد، میشود گفت که از آن زمان تاکنون تقریبا در هیچ انتخاباتی رای نداده است و نارضایتی خودش را با رای ندادن اعلام کرده است. من میخواهم از این موضوع این نتیجه را بگیرم که برندهی اصلی انتخابات، مردم بودند که با مقاومت منفی خودشان، با تحریم انتخابات و رای ندادن، نشان دادند که روال فعلی قانون اساسی کشور، ساختار فعلی کشور و این قبیل انتخابات قلابی را قبول ندارند.
این مقاومت منفی مردم بهزعم شما، باعث این شد که تندترین چهرههای جناح حاکم به مجلس راه پیدا بکنند. آیا این به ضرر خود مردم نخواهد بود؟
نه، به نظر من تجربهی گذشتهی مردم نشان داده بود که حتا اصلاحطلبترین آدمها را هم به این مجلس که میفرستند، بیفایده است. برای اینکه مجلسیست که با دو لایهی انتصابی بالای سرش، یعنی شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت کاملا در کنترل رهبر است و تجربهی مجلس ششم نشان داد که موفق نشد این مجلس حتا یک لایحه، حتا یک مصوبه در طول عمر خودش خلاف منویات رهبر انقلاب، آقای خامنهای به تصویب برساند. یعنی ساختار قانون اساسی به گونهای است که تا تغییر نکند واقعا رای دادن بیحاصل است. و به نظر من مردم ما گزینش درستی میکنند که رای نمیدهند و این تئوری «کاچی بعض هیچی» که پارهای از اصلاحطلبان دوخردادی ما سعی دارند به مردم بقبولانند، نشان میدهد که مردم ما این تئوری را قبول ندارند. برای اینکه آن طرف شما یک چیز بزرگتری را از دست میدهید و آن این است که بعد از هر انتخابات، آقای خامنهای میآید مینشیند و میگوید که مردم رای به من دادند، رای به نظام دادند، رای به ولایت فقیه دادند و سعی میکنند که اگر هم به فرض مردم بروند رای بدهند، این را مصادره به مطلوب بکنند.
آقای سازگارا، بسیاری از ناظران، این انتخابات را مقدمهای برای انتخابات ریاست جمهوری در سال بعد ارزیابی میکردند. آیا میشود از نتیجهی این انتخابات اینطور برداشت کرد که جناح محافظهکار و جناح اصولگرا تا مدتهای زیادی، و شاید تا پایان دورهی بعدی ریاست جمهوری، همچنان جناح حاکم بر ایران باقی بماند؟
بله، مگر اینکه تغییرات دیگری در کشور اتفاق بیفتد. چون ببینید، الان سیاست ایران متاسفانه بعد از سی و شش هفت سال میشود گفت که دوباره ما دور زدیم و رسیدیم به همانجایی که شاه در سالهای ۵۳- ۵۲ رسیده بود. یعنی همچنان که شاه با ساواک و ارتش فکر میکرد یک کشور را میتواند اداره کند، آقای خامنهای هم با سپاه و سازمان امنیت میخواهد کشور را اداره بکند. همهی اقشار مختلف مردم را بخصوص اقشار مختلف طبقهی متوسط را ایشان به حاشیهی سیاست رانده است. حتا روحانیت را هم به حاشیه رانده است و هیچ کسی را، هیچ جناحی را دیگر تحمل نمیکند. یکطرف ایشان ایستاده، یکطرف هم بتدریج صف ملت دارد فشردهتر میشود. به نظر من انتخابات سال آیندهی ریاست جمهوری الان زود است گفتنش، ولی باید بگوییم که اگر اتفاق خاصی در کشور نیفتد، کسی رییس جمهور خواهد شد که آقای خامنهای بخواهد.