برشت، تاتر و موسيقى ِ تاتر (بخش اول)
۱۳۸۵ مرداد ۲۷, جمعهبرتولد اويگِن فريدريش برشت (Berthold Eugen Friedrich Brecht)، متولد دهم فوريهی ۱۸۹۸ در شهر آوگسبورگ آلمان، در خانوادهای نيمه مرفه به دنيا آمد. پدرش كارمند يك كارخانهی كاغذسازى بود. اين هنرمند جهاني، كه در ۳۲ سالگى نامش را از ”برتولد” به ”برتولت” تغيير داد، بىگمان يكى از بزرگترين نمايشنامه نويسان قرن بيستم به شمار میرود. آثار نمايشى او بيشتر از هر اثر ديگرى بر صحنههاى تاتر آلمان درخشيدهاند. اين در حالىست كه برتولت برشت ِ شاعر و نويسنده نيز جايگاه ويژهای در زندگى فرهنگى ِ مردم بيشتر كشورهاى جهان دارد. برشت بنيان گذار تاتر حماسى يا تاتر ديالكتيك بود و رهبر چندين سالهی ”برلينر آنسامبل” (Berliner Ansembles) در شهر برلين ِ آلمان. اين نابغهی بزرگ تاريخ هنر جهان در روز چهاردهم ماه اوت سال ۱۹۵۶ ميلادى در شهر برلين درگذشت. پنجاه سالگى مرگ برشت با مراسم بسيار متنوع و ويژهای در آلمان و جهان مواجه گشت.
برشت قبل از آن كه به شهرت جهانى برسد، با آن سيگار ِ برگ بر لبهايش، آن كت ِ چرمى بر تن و آن صداى دو رگه، در كافهها و صحنههاى كوچك تاترها آواز میخواند. چهرهی جدى و مخالفتجوى ِ او از همان ابتدا تفاوت او را با هم سنهايش مشخص میساخت و اين تفاوت رفتار براى پدر و مادرش قابل هضم نبود. برادرش والتر در مورد تفاوتهاى برادر ِ ژنىاش با ديگر جوانان میگفت: ”اين تفاوتها بخصوص براى پدر و مادرمان مشكل آفرين شده بود. همين تفاوت در تفكر و احساس او را از ديگران متفاوت میساخت.”
برشت از همان ابتدا به دنبال تاتر بود، اما تاترى ديگر، تاترى متفاوت با آنچه در زمانهی او وجود داشت. او از برانگيختن احساسات در بينندگان دورى میجست، او خواستار فعال كردن اين احساسات بود در جهت اهداف خود. و به همين جهت به تمركز روى شيوهی فاصله گذارىاش در كارگرانى پرداخت (Verfremdungseffekt). او از جمله با تحليل جملات، با گذاردن آوازهايى در ميان نمايش، و دادن توضيحات به هنرپيشهها و تغيير ميزانسنها، مانع احساساتى شدن تماشاگران و غرق شدن آنها در نمايش میگشت. برتولت برشت به همراه کنستانتين استانسلاويسکى، بازيگر، کارگردان و نظريهپرداز بزرگ ِ روس، دو متفكر بزرگ عالم تاتر بودند كه بيش از نيم قرن در عرصههاى مختلف ِ تئاتر جهان تلاشى خستگى ناپذير داشتند و توانستند خود را به عنوان دگرگون کنندهی سنتها به جهانيان معرفى کنند. بحثهاى اين دو در مورد تاتر، در ايران نيز وسيعا دنبال میشد و طرفداران پر شورى داشت.
برخورد برشت با طراحى صحنه، با متن نمايشی، با موسيقى و همچنين نحوهی کار با بازيگر و نقش و نحوه برخورد با تماشاگر، با متخصصان تاترى قبل از او تفاوتى جدى داشت. اين كارگردان بزرگ جهان هر وسيلهای را به كار میگرفت تا تماشاگر احساساتى نشود. او براى خود هيچ محدوديتى در استفاده از ابزارهايى كه او را به مقصود میرساند، قائل نمیشد. او حتا متون ديگرا ن را مورد استفاده قرار میداد تا ديدگاه خود را تبليغ كند و بى جهت نبود كه بسيارى او را متهم به دزدى ادبى و برداشت بدون اجازهی آثار ديگران و ارائه شان با تغييراتى به نام خود میكردند.
رايش سوم و موسيقى
با برقراری حکومت نازیها در آلمان، فعالیتهای هنری و موسیقايى تنها در تنگناهای ایدئولوژیک آن ممکن بود. حذف موسیقی جاز، حذف موسیقی مدرن، حذف منظم یهودیان از صحنه موسیقی، حذف آهنگسازان یهودی از ارکسترها، حذف موسیقی ِ کارگری که از جمله زیر نظرهانس آیسلر و برتولت برشت صورت میگرفت از جمله دستاوردهاى دوران نازىها بر آلمان بود.
موسيقى دانانى كه نمیخواستند زیر چتر ایدئولوژیک نازیها کار کنند، یا جلای وطن کردند و یا در وطن خاموش گشتند. برخی نیز روانه زندانها و جوخههای اعدام شدند.هانس آیسلر، آرنولد شونبرگ، كورت وايل و عدهای دیگر تن به مهاجرت دادند و رهسپار آمریکا و کشورهای دیگر اروپايى شدند. معدودى از آهنگسازان چون کارل هارتمن بیآن که تن به تبعید سپارند، از همخوان شدن با شرایط و قید و بندهاى نازیها امتناع كردند. اما موسيقیدانان بزرگى چون کارل اُرف، ريچارد اشتراوس و فون کارايان، که نامهايى بسيار آشنا در دنياى موسيقىاند، به همكارى با نازىها تن دادند و در شهرت جهانى غرق گشتند و همچنان مطرح ماندند.
کارايان به دستور وزارت تبليغات آلمان به کشورهاى تحت اشغال نازىها سفر میكرد و آثارى از فرهنگ نژادپرستانهی آريايى به صحنه میآورد. ريچارد اشتراوس به سمت ِ رياست سازمانهاى سراسرى موسيقى رايش سوم برگزيده شد و در مجالس آنها به اجراى آثارش و رهبرى ارکستر میپرداخت. ورنر اِگ به دستور هيتلر سرود المپيک را ساخت و هيتلر با دست خود نشان طلا بر سينهاش آويخت. کارل اُرف ، همچون ريچارد اشتراوس، از پولسازترين آهنگسازان دوره فاشيسم به شمار میرفتند.
اينان در زمانى در شهرتهاى افسانهای غرق بودند که صدها موسيقيدان و هنرمند ديگر، به بهانه دگرانديشى و متعلق بودن به نژادى ديگر، يا به تبعيد تن دادند و يا ماندند و سرنوشت بسيارى از آنها کورههاى آدم سوزى گشت.
از موسيقى دانان بزرگ اين دوران كه راه مهاجرت را برگزيدند كورت وايل يهودى وهانس آيسلر بودند كه به همراه برشت و بسيارى ديگر راه تبعيد را برگزيدند و از آنجا به مبارزه با نظام فاشيستى در آلمان پرداختند و سرانجام طعم پيروزى بر فاشيسم را چشيدند.