ایران فقط میخواهد در منطقه قدرتنمایی کند • مصاحبه
۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۴, سهشنبهیوشکا فیشر، وزیر سابق امور خارجهی آلمان در یادداشتی که در یک روزنامه معتبر آلمانی به چاپ رسید، ایران را به تلاش برای سلطهگری در منطقه متهم کرد.
وی همچنین از یک «جنگ وکالتی» از سوی حزب الله و به وکالت از ایران نام برد که در صورت پیش رفتن میتواند به یک جنگ تمام عیار تبدیل شود.
مهران براتی، تحلیلگر سیاسی مقیم آلمان و عضو اتحاد جمهوریخواهان اما معتقد است که ایران تنها در پی قدرتنمایی است و توان به راه انداختن یک جنگ را از نظر نظامی و اقتصادی ندارد.
به اعتقاد وی همچنین اختیار کامل حزب الله آنگونه که یوشکا فیشر معتقد است در دست ایران نیست.
دویچهوله: آقای براتی، یوشکا فیشر جزو سیاستمداران آلمانیای هست که همیشه خواهان رفتار مسالمتآمیز با ایران بوده و موضعگیریهایش در مورد ایران همیشه خیلی ملایم بوده است. اظهارات اخیر یوشکا فیشر را در مورد نقش ایران در بحران لبنان چطور میشود تفسیر کرد؟
مهران براتی: در مورد لبنان خب ایشان نظری دارد، مبنی بر این که الان دارد یک جنگ جانشینی انجام میگیرد. یعنی در لبنان و هم در عراق الان جنگی است که نیروهای داخلی این کشورها بجای ایران دارند انجام میدهند، با اسراییل و با کشورهای عربی و در نهایت با دنیای غرب. بنابراین او فکر میکند که چون این جنگ بهر صورت و در نهایت تعادل و توازن نیروهای منطقهای را بهم میزند و در رابطه با موقعیت استراتژیکی هم که ایران دارد، دیگر این بهم خوردن تعادل و توازن مربوط به منطقه نمیشود، بلکه یک جنبهی جهانی دارد و خطر درگیری نظامی میان ایران و دنیای غرب، بویژه آمریکا و همراه آنها هم اسراییل، هست که آنوقت عواقب چنین جنگی دیگر به نظر ایشان غیرقابل کنترل خواهد بود. چنانچه از طریق اهرمهای دیپلماتیک راهی پیدا نشود که دامنهی این اختلاف و کشمکش محدود بشود.
آقای فیشر صحبت از جنگ وکالتی کرده است، شما هم به آن اشاره کردید و در مورد وقوع یک جنگ بزرگ هشدار داده است. این احتمال را واقعا خودتان شخصا چقدر قوی میدانید؟
ایران فکر میکند که باید رهبری سیاسی دنیای اسلام را در دست بگیرد، چون رهبری مذهبی را نمیتواند به دلیلی، که همه میدانند، در دست بگیرد. برای این هم کوشش زیاد میکند. اما یک واقعیت در اینجا هست که اگر تا بحال کشورهای ضعیف عربی فقط تکیهشان به آمریکا بوده، الان تک تک این کشورها دارند با پیمان آتلانتیک شمالی، یعنی با ۲۶ کشور که عضو این پیمان هستند، پیمانهای همکاریهای امنیتی میبندند. یعنی دیگر الان مسئلهی آمریکا در خاورمیانه نیست، مسئله حضور تمامی کشورهای غربی به اضافهی کشورهای اروپای شرقی که جدیدا به پیمان آتلانتیک شمالی پیوستهاند و منافع استراتژیک اینها از نظر تامین منابع سوختیشان و دیگر منافع سیاسیشان است در این منطقه. در این شرایط ایران کشوری است با یک بودجه بسیار محدود. با این بودجه محدود، ایران فقط میتواند از طریق جنگهای نامتقارن، یعنی جنگهایی چریکی، جنگهای تروریستی، حرکاتی که شبه تروریستی هستند، از این طریق میتواند مزاحمت ایجاد بکند یا خودش را بعنوان نیرو در این کشورها مطرح بکند. ولی بودجهی نظامی ایران بودجهی بسیار محدودی است، مثل بودجهی نظامی اسراییل نیست. از نظر اقتصادی، ایران توانایی این که تبدیل به یک ارتش مترادف و مدرن امروزی بشود را ندارد. شما مانور نیروهای هوایی ایران را در همین چند هفته پیش حتما متوجه شدید. ۱۶۰ - ۱۵۰ هواپیماهایی که در آسمان بودند همه از نوع اف ۴ و اف ۱۴ آمریکایی بودند که اکثرا به نوعی تعمیر و دستکاری شدهاند. اینها هواپیماهایی هستند که اصلا در هیچ جایی امکان جنگ ندارند. بنابراین ایران فقط میتواند الان از طریق همین نیروهای مشابه نیروهای مقتدا صدر در عراق یا نیروهای مشابه در لبنان و سوریه و در عربستان سعودی، جنگ نامتقارن بکند. ولی برای ایران هم چنین امکانی وجود ندارد، چون ایران بهر صورت یک دولتـ کشور است. نیروهایی که در ایران جمهوری اسلامی را تشکیل میدهند، همه یکسو و یک جهت در سیاست نیستند.
همین چند وقت پیش آقای حسن روحانی سخنرانی کرده بود در مورد صدور انقلاب در شورای امنیت ملی. ایشان گفته بود که از سال ۱۳۶۴ دو نیرو درون شورای امنیت ملی باهم صحبت داشتند، رودررویی داشتند. یک نیرو که میگفت ما انقلاب را از طرق مختلف به دیگر کشورهای اسلامی صادر کنیم. نیروی دیگر میگفت ما توجهمان به ساختن داخلی و توسعه اقتصادی این مملکت باشد. این مسئله تا زمان آمدن آقای خاتمی ادامه داشته است، و ایشان میگوید نیروها ۵۰- ۵۰ بودند در شورای امنیت ملی. بعد از آمدن آقای خاتمی این مسئله قطع میشود و بعد از آمدن آقای احمدینژاد دوباره این بحث درمیگیرد در شکلی دیگر. ولی این به آن معنا نیست که این بتواند در ایران تبدیل به سیاستی بشود که همه جناحهای حکومت و نظام پشتاش باشند.
ایران مدعی قدرت است و غرب هم این قدرت را قبول دارد. غرب هم قبول دارد که ایران یک نیروی منطقهای و یک قدرت بزرگ منطقهای است، فقط نوع حضور ایران را در کشورهای منطقه نمیپذیرد. نوع غیرشفاف حضور ایران، نوع اعمالگری سیاسی و مستقیم و غیرمستقیم را در این منطقه نمیپذیرد. ایجاد ناآرامیهای سیاسی را نمیپذیرد. وگرنه چنانچه ایران بپذیرد که در این منطقه کشورهای عربی هستند با حمایت آمریکا و آمریکا و کشورهای عربی سر یک میز با ایران بنشینند و ایران حاضر به پذیرش این مسئله باشد، فکر میکنم دنیای غرب نقش مهم ایران را به لحاظ سیاسی پذیرفته و میپذیرد.
با توجه به ترکیب پیچیدهی نیروهای داخل لبنان، یعنی نیروهای مسیحی، نیروهای مسلمان و بین خود نیروهای مسلمان، حداقل دو دستهای که وجود دارند و این که گروههای نظامی و شبه نظامی و غیرنظامی زیادی در داخل لبنان هستند، واقعا چقدر میشود بحران داخلی لبنان را به نیروهای خارجی مثل ایران و سوریه نسبت داد؟
مسئلهی لبنان مسئلهی جدیدی نیست که با جمهوری اسلامی بوجود آمده باشد. پانزده سال در لبنان جنگ داخلی بوده است. از ۱۹۷۵ و اقلا تا ۹۱- ۱۹۹۰. بعد هم اشغال جنوب لبنان توسط ارتش اسراییل بوده است و همکاری بخشی از نیروهای مسیحی ارتش، و بیرون از ارتش با اسراییل بوده است. ایجاد احزاب جدید و نیروهای جدید در این کشور بوده است. حزب امل شیعی بوجود آمده، حزباله بوجود آمده است. در آنطرف هم در نیروهای مسیحی انشعاب بوجود آمده است. نیروهای مسیحی مارونی یکدسته در اکثریت دولت هستند، یکدسته در برابرشان و در واقع اپوزیسیون هستند و نیروهای دیگر هم یک ترکیب ثابت ندارند.
بنابراین وضعی که آنجا الان هست و بوجود آمده است، یک قسمتاش برمیگردد به این که این کشور نتوانسته است تبدیل به دولت - کشور بشود و عوامل بیرونی کمک کردهاند به این مسئله که این کشور نبودن و ملت نشدن همینطور ادامه پیدا بکند تا به امروز. وضع جدیدی هم که الان پیش آمده این است که در حقیقت دولت مرکزی آمده و از این طریق به نوعی تحریک کرده است و خواسته است سرنوشت خودش را بعنوان دولت با حزبالله روشن بکند که بالاخره دولت شما هستید یا ما. خب، در این درگیری ظاهرا الان حزبالله برنده شده است.
ولی من فکرم این است که این حزبالله هم، بخصوص رهبری آن، میداند که عواقب این که بخواهد به کلی قدرت را در لبنان در دست بگیرد، بسیار بسیار گسترده خواهد بود و جنگ پایانناپذیری خواهد بود. من حدسم این نیست که الان حزبالله خواهان یک چنین درگیری گستردهایاست. و در حقیقت صحبت آقای فیشر این است که حزبالله دارد به اصطلاح نمایندگی ایران را میکند یا فرمانبر ایران است در لبنان. ولی حدس من این نیست. این یک نیرویی است آنجا مستقل برای خودش که از ایران استفاده و یا سوءاستفاده میکند، همانطور که ایران از حزبالله برای اهداف خودش استفاده و سوءاستفاده میکند. ولی این که سرنوشت لبنان به دست ایران است، این برداشتی است که ایشان دارد، من چنین برداشتی ندارم.