1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

«اکنون توپ بازی در زمین اصولگراهاست» • مصاحبه

۱۳۸۸ دی ۱۱, جمعه

میرحسین موسوی در آخرین بیانیه خود از حاکمیت خواسته، وجود بحران و مسئولیتی را که در قبال آن دارد بپذیرد. این بیانیه نشانگر چه گامی سیاسی است و چشم‌انداز تاثیرگذاری آن چیست؟ مصاحبه با حسن شریعتمداری، تحلیلگر سیاسی

https://p.dw.com/p/LIDz
حسن شریعتمداری
حسن شریعتمداریعکس: DW/Khodabakhsh

میرحسین موسوی در واکنش به وقایع عاشورا و دستگیری‌ها و تهدیدهای پیامد آن بیانیه‌ای انتشار داد. او در این بیانیه برای برون‌رفت از بحران سیاسی فعلی پنج راه حل مطرح کرده است: مسئولیت‌پذیری دولت، تدوین قانون شفافی برای انتخابات، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی رسانه‌ها و آزادی اجتماعات. اینکه این راه حل‌ها به کدام سمت می‌توانند راهبر باشند و آیا جناح حاکم با آن چگونه مواجه می‌شود، موضوع گفت‌وگویی است با حسن شریعتمداری، از اتحاد جمهوریخواهان ایران.

دویچه وله: آیا بیانیه‏ی امروز آقای میرحسین موسوی به معنای پذیرش واقعیت محمود احمدی‏نژاد به عنوان رییس جمهور ایران است و اینکه بحث تقلب و کودتا کنار گذاشته شده است؟

خیر؛ ایشان در بند اول این بیانیه می‏گوید که دولت باید جواب‏گوی اعمالش باشد. عقیده‏ی ایشان این است که اگر حمایت‏های کافی و غیرملموسی که از این دولت می‏شود و قانونی نیست، برداشته شود - که منظور حمایت رهبری است - آن وقت معلوم می‏شود که این دولت آمر و مسبب وقایع اخیر و تقلب انتخاباتی بوده است و بنابراین باید برکنار شود.

ولی برای اینکه این منظور ایشان واضح دیده شود، من پیشنهاد می‏کنم، به جای این بند در این راه‏حلی که بسیار هم مثبت است، بگنجانند که یک کمیسیون حقیقت‏یاب با حضور فعالان حقوق بشر و افرادی مانند خانم عبادی، آقای لاهیجی و دیگران تشکیل شود و آمران و عاملان قتل‏ها، جنایت‏ها و تقلب‏های انتخاباتی را پیدا کنند و به دست محاکم قضایی بی‏طرفی بدهند که بی‏طرف بودن آن‏ها نیز باید تضمین شود و آقای احمدی‏‏نژاد نیز باید برکنار شود.

تا چه حد شما این چشم‏انداز را می‌بینید که وارد دوره بحث راجع به آشتی و وحدت بشویم؟

اگر خودمان را از هیاهوی صحنه‏های سیاسی اخیر دور نگاه داریم، می‏بینیم که با وجود همه‏ی تشبثاتی که دولت احمدی‏نژاد با حمایت آقای خامنه‏ای برای آوردن طرفداران دولت، با گذاشتن اتوبوس‏ها و متروی مجانی و تعطیل کردن کارخانه‏ها و مدارس انجام داده و سعی کرده در خیابان‏های شهرهای بزرگ عده زیادی را به نمایش بگذارد، این عده پایگاه اجتماعی آن‏ها نیست و خیلی کم‏تر است. ولی به هر صورت آن گروه هم پایگاه اجتماعی دارد.

گروهی هم که می‏خواهد در ایران دمکراسی برقرار شود و شاخص این گروه که جنبش سبز نام گرفته و آقای مهندس موسوی و آقای کروبی هستد، نیز پایگاه اجتماعی وسیعی دارند.

صحبت بر سر میزان پایگاه اجتماعی این دو نیست. هر دو پایگاه اجتماعی دارند و این کار اگر در خیابان پیش برود، مملکت را دچار بحران لاینحلی خواهد کرد.

آقای موسوی به درستی با دادن راه‏حلی ایجابی و دقیق، خود را از سطح یک رهبر اخلاقی و انتخاباتی، به یک رهبر سیاسی باکفایت برکشید که راه حل در آستین دارد و می‏گوید بیایید دعوای خود را بر سر صندوق رأی حل کنیم.

اکنون توپ بازی در زمین عقلای اصول‏گراها است که آیا می‏خواهند در مملکت جنگ حیدری و نعمتی راه بیندازند و جامعه را به دو دسته تقسیم کنند و مرده باد و زنده‏بادها تا ابد ادامه پیدا کند یا می‏خواهند این وزن‏کشی اجتماعی بر سر صندوق رأی باشد و هرکس به اندازه‏ی پایگاه اجتماعی خود که در صندوق رأی معلوم می‏شود، از مواهب قدرت برخوردار باشد.

فکر می‏کنید، جناح مقابل تا چه حد حاضر به پذیرفتن این پیشنهادها است؟

جناح مقابل یک‏پارچه نیست؛ در درون این جناح نیز اختلافات بسیار عمیقی وجود دارد؛ چه در پایه‏ی جناح اصول‏گرا، چه در بین سران سیاسی این جناح. طرح‏هایی مانند طرح آقای علی مطهری یا آقای ناصر مکارم شیرازی نشان می‏دهند که در میان آن‏ها نیز عده‏ای هستند که می‏دانند به هر صورت اختلافات بر اساس طرح باید حل شود.

هرچند طرح‏های آن‏ها بسیار یک‏طرفه و به‏دور از انصاف است و این طرح‌ها می‏گوید که در حقیقت رهبری آقای خامنه‏ای و نتیجه‏ی انتخابات را بپذیرید، به داخل دایره‏ی قدرت بیایید و احیانا در داخل این دایره‏ی قدرت نیز حذف شوید و هیچ سهمی از قدرت را نداشته باشید. با وجود این، همین که عنایت و اذعان به وجود بحران کرده‏اند و خواسته‏اند راه‏حلی نشان بدهند، حاکی از آن است که در میان اصول‏گرایان نیز این فکر جوانه زده است که خشونت و ندیده‏ گرفتن بحران راه‏حل نیست و روز به روز اوضاع را بدتر خواهد کرد.

از خود این بیانیه، می‏توان حدس زد که از دل بحث بیرون آمده است. تصور می‏کنید که این بیانیه با توافق کسانی مانند آقای هاشمی رفسنجانی نوشته شده باشد؟

نمی‏دانم در داخل با توافق چه کسانی نوشته شده است؛ اما انتخابات آزاد، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب بحث‏‏های نویی در صحنه‏ی سیاسی ایران نیستند. خردمندی آقای موسوی این است که در لحظه‏ی درست، طرح درستی را ارائه داده‏اند.

بنابراین، آقای هاشمی، کروبی، خاتمی و طرف‏داران جنبش سبز اینک باید درایت و بصیرت خود را نشان بدهند و یکپارچه از این طرح حمایت کنند. جنبش سبز نیز به جای این که با ورود قشرهای جدید اجتماعی، شعارهایش در لفظ رادیکال شود، باید از این طرح حمایت کند. برای اینکه این طرح در محتوا، رادیکال‏تر از هر شعار رادیکالی در صحنه‏ی‏ خیابان است و راه گذار به دمکراسی را هموار می‏کند.

از طرف دیگر، آقای خامنه‏ای دیگر فصل‏الخطاب حتی مذهبیون هم در ایران نیست. امروز فصل‏الخطاب مردم در ایران صندوق رأی است. باید آقای خامنه‏ای قبول کند و مانند مظفرالدین شاه این طرح را که در حقیقت فرمان مشروطیت است و راه‏حل‏ها هنوز در داخل این نظام قرار گرفته، بپذیرد.

اگر آقای خامنه‏ای این طرح را نپذیرد، ممکن است مدتی بعد جنبش سبز و جنبش مردم ایران به قدری رادیکال شود که ایشان مجبور شود به فرمان اضمحلال جمهوری اسلامی و رفراندم تعیین نوع نظام گردن بنهد.

مصاحبه‌گر: کیواندخت قهاری

تحریریه: شهرام احدی

پرش از قسمت در همین زمینه