اپرای "ندا" و پیوند خیال و واقعیت • گپی با نادر مشایخی
۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه
دویچهوله: آقای مشایخی، شنبه شب ۱۳ مارس، اثر تازهی شما زیر عنوان "ندا"، در اُسنابروک (Osnabrück) اجرا شد. شما این اثر را به سفارش تئاتر شهر اُسنابروک ساختهاید. آیا مسئولان شهر هنگام دادن سفارش، به مضمون خاصی فکر کرده بودند یا این که بیش از همه تمایل به همکاری با شخص شما داشتند؟
نادر مشایخی: نه، به مضمون خاصی فکر نکرده بودند و تنها قصد همکاری داشتند.
شما برای ساختن این اثر از شخصیتهای زن در داستانهای نظامی گنجوی بهره بردهاید، اما انتخاب "ندا" به عنوان اسم این اُپرا به زمان حال و رویدادهایی برمیگردد که بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران شاهد آن بودیم. پیش از این قرار بود اسم اثر چه باشد و کی تصمیم گرفتید آن را تغییر بدهید؟
اسم این قطعه قرار بود "نظامی" باشد. ولی با اتفاقاتی که در ایران افتاد، من دیدم اصلا نمیشود… آنچه اتفاق افتاده است، به حدی مسئله روز است و مهم که ما باید صحهای بگذاریم؛ یعنی بگوییم، قطعهای که داریم روی آن کار میکنیم و یا کار کردهایم، همین امروز هم دارد اتفاق میافتد و حتی جان یک زن بیگناه را به این شکل و به خاطر هیچ و پوچ میگیرند.
به این ترتیب، در اثر جدید شما خیال و واقعیت و گذشته و حال بههم پیوند خورده است.
بله دقیقا.
ساختن این اثر را شما کی شروع کردید؟
حدود یک سال پیش در تهران شروع به ساختن آن کردم. تمام شدن کار حدود یک سال طول کشید.
از مدتها پیش تصمیم به ساختن اثری در ارتباط با مسائل زنان داشتید؟ یا این که یکباره تصمیم گرفتید این کار را انجام بدهید؟
مدتی بود که رسماً این کار را میکردم. روی اشعار فروغ، به خصوص اشعاری که با شخصیت زن ارتباط پیدا میکند، کارهای زیادی ساخته بودم. شخصیتهای زن در داستانها معمولا به این شکل ساخته شدهاند که صفاتی را که یک مرد دارد، به کاراکتر زن اضافه میکنند و او قهرمان داستان میشود. ولی در مورد نظامی اینگونه نیست. نظامی برای اولین بار با شخصیت زن برخورد میکند. این برای من خیلی جالب بود.
ممکن است مقداری راجع به مضمون کارتان توضیح بدهید؟
نظامی به خاطر آخرین کاری که کرده، از پادشاه صله میگیرد (در واقعیت هم همینطور بوده). پادشاه این بار یکی از کنیزکهای خود به نام "آفاق" را به نظامی به عنوان هدیه تقدیم میکند. نظامی بعد از مدتی متوجه میشود که این کنیزک شخصیت خیلی خاصی دارد و به او آزادیهایی میدهد. یعنی آزادیهایی که یک انسان باید داشته باشد. بعد میبیند که این کنیزک تغییر فاحشی کرد و دیگر خود را به صورت یک کالا نمیبیند، بلکه یک زن و یک انسان است. آفاق سعی میکند کنیزکهای دیگر را هم واقف کند که به این شکل زندگی کردن هیچ ارزشی ندارد و آنها در حقیقیت باید از امکانات زیاد دیگری برخوردار باشند و آزادی داشته باشند. حتی به حدی میرسد که شروع به اذان گفتن برای خانمها میکند که بیایند و به نماز بنشینند. این مساله باعث میشود که افراد مهم مذهبی در محل ناراحت شوند و میگویند اگر زنی اذان بگوید، قانوناً باید با مرگ مواجه و اعدام شود. در نهایت هم آفاق را به خاطر اذانی که گفته است، اعدام میکنند. اینجاست که تازه زنهای دیگر که کنیزک بودند، میفهمند چه بلایی دارد بر سرشان میآید و شروع میکنند به فکر کردن به آینده.
حاصل کارتان در نهایت همان شده که از ابتدا در ذهن داشتید یا این که خیلی دستخوش تغییر و تحول شد؟
به طور طبیعی وقتی شما یک سال روی یک قطعه کار میکنید، مسلماً تغییر میکند. به خصوص اتفاقاتی که در ایران افتاد، نه تنها این اپرا را تغییر داد، بلکه خود من را هم تغییر داد. یعنی من دیگر آنطور که قبل از این اتفاقات بودم، نیستم. شکل دیگری فکر میکنم، رابطهی دیگری دارم و مسائلام هم کاملا فرق کردهاند.
طول اثر شما حدود یک ساعت و نیم است. کلا چند بخش است؟
سه پرده است که هر کدام ازا آنها دو صحنهی مختلف دارد.
چه کسانی با شما در تهیهی این اثر همکاری کردند؟ یا این که همهی کارها را خودتان انجام دادید؟
متن آن را خانم آنگلیکا مِسنر (Angelika Messner) که اتریشی است و خانم نادیا کایالی (Nadja Kayali) که اتریشی سوریهای است، نوشتهاند. فعلا متن به زبان آلمانی است. اما در حال حاضر دو ایده مطرح است؛ یکی این که به فارسی ترجمه شود –که حتماً باید بشود- و پیشنهاد بعدی هم این است که به عربی ترجمه شود. به خاطر این که چند کشور عربی هم علاقهمند به برروی صحنه بردن این اثر هستند. اما چون هنوز به شکل حتمی درنیامده است، نمیتوانم بگویم کدام کشورها هستند.
ولی با توصیف شما از مضمون اثر، فکر میکنم در کشورهای عربی خیلی راحتتر روی صحنه برود تا در خود ایران؟
بله من هم همین فکر را میکنم.
در اجرای "ندا" در اُسنابروک، مجموعاً چند هنرمند شرکت داشتند؟
هفت خوانندهی اصلی دارد. گروه کر هم حدود ۲۵-۲۶ نفر و ارکستر هم حدود ۵۰-۶۰ نفر هستند. استقبال از نخستین اجرا خیلی خوب و واقعاً استثنایی بود. خود دستاندرکاران شهر میگفتند که در اُسنابروک تا کنون در این حد از اپرای مدرن استقبال نشده بود.
کار را باید تا تاریخ مشخصی تحویل میدادید؟ یا آزادی عمل داشتید؟
باید آن را به موقع تحویل میدادم. تاریخ اجرای اثر از یک سال پیش تعیین شده بود که ۱۳ مارس است.
حال که به اثرتان نگاه میکنید، چیزی هست که اگر وقت بیشتری داشتید بخواهید تغییر بدهید؟
اصلاً همیشه اینطور است که آدم وقتی یک قطعه را تمام میکند، دوست دارد آن را دوباره بنویسد.
مصاحبهگر: شهرام احدی
تحریریه: کیواندخت قهاری