از گورکنها تا اسفندیار رحیممشایی
۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبهاخراج علی کریمی همچنان در فضای وبلاگستان موضوع داغی است. دو دیدگاه متفاوت را در این وبگردی بررسی میکنیم. خیلی از وبلاگنویسان نیز از ۲۸ مرداد و محمد مصدق نوشتهاند و ما بخشی کوتاه از خاطرات محمد افراسیابی در مورد آن روز را نقل کردهایم.
نوشتههای بهمن هدایتی در وبلاگ "کلاشینکف دیجیتال" و آرش آبادپور در وبلاگ "کمانگیر" با دو موضوع متفاوت "اسفندیار رحیم مشایی" و "جنگ" بسیار جذاب و خواندنی است.
«ما»، کتابی که دوستداران ۱۹۸۴ باید بخوانند!
دکتر مجیدی از کتاب «ما» اثر یوگنی زامیاتین نوشته است و معتقد است که با خواندن این کتاب کسانی که پیش از این "۱۹۸۴" جورج اورول و "دنیای قشنگ نو" الدوس هاکسلی را خوانده باشند میتوانند سهگانه خود را تکمیل کنند.
یک پزشک مینویسد: «زامباتین در "ما" دنیایی را تصویر میکشد که مردم در آن نه با نام، که با شماره و حرف، حرف مصوت برای زنان و حرف نامصوت برای مردان خوانده میشوند و در شهری شیشهای و غرق در نور، در خانههای مکعبشکلِ بههم چسبیده، بهسر میبرند.»
«گورکن ها چرتکه بلد نیستند»
حدود یک هفته پیش، خبرگزاری فارس اعلام کرد که قبور متجاوزین به ایران آماده شده است. فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح گفته بود که «پیشبینی شده است تا در مجموع ۳۲۰ هزار قبر برای متجاوزان آماده شود».
آرش آبادپور در مطلبی در وبلاگش با بررسی تعداد کشته شدگان در چهار جنگ کره، ویتنام، افغانستان، و عراق را در سه دستهی «کشورهای حمله کننده»، «کشورهای مورد حمله» و «غیرنظامیان» در یک جدول اینگونه توضیح میدهد:
«ستون "ضریب" در این جدول، حاصل یک درون یابی خطی درجه ی یک بدون قسمت ثابت (y=ax) است. به عبارت دیگر، در یک جنگ نوعی، در ازای هر کشته از کشورهای حمله کننده، ۳٫۵ نفر از نیروهای نظامی کشور مورد حمله و ۱۱٫۷ نفر از افراد غیرنظامی، در کشور مورد حمله، کشته شده اند.»
کمانگیر نتیجه میگیرد: «اعمال این ضرایب به پیش بینی موجود از تعداد کشته شدگان در جنگ احتمالی علیه ایران، ۳۲۰ هزار، نشان می دهد که در تخمین ِ فعلی، درصورت حمله به ایران ۱٫۱ میلیون نفر از نیروهای نظامی ایران و ۳٫۷ میلیون نفر از شهروندان غیرنظامی ایران کشته خواهند شد.»
«خاطرهای تلخ از آن روز تلخ ۲۸ مرداد ۱۳۳۲»
محمد افراسیابی خود خاطرهای را از ۲۸ مرداد روز کودتا علیه دولت محمد مصدق نقل کرده است. عمو اروند مینویسد: «بعد ازظهر ۲۸ مرداد ماه ۱۳۳۲ بود، حدود ساعت پنج بعد از ظهر. هوا رو به خنکی میرفت. لنگهی در مغازهی پدر از جا در آورده و مشغول تکیه دادن آن به دیوار بودم که پسری از کوچهی مقابل پیدایاش شد و با صدایی بلند مرا خطاب داد و گفت: همهی مردم دکانهایشان را میبندند و تو داری دکانت را باز میکنی! در تهران کودتا شده است. دکتر فاطمی را کشتهاند.»
ادامهی خاطره عمو اروند ازآان روز را می توانید در وبلاگش بخوانید.
«دیکتاتور و قطع ۵۰۰ درخت در بزرگراه شهید چمران»
محمد منتظرقائم وبلاگ نویس هوادار دولت محمود احمدی نژاد است. وی در وبلاگش "جانفدا" به بهانه قطع درختان در بزرگراه شهید چمران تهران قالیباف شهردار اصولگرای تهران را به باد انتقاد گرفته است.
وی مینویسد: «هیچ کس نمیخواهد جلو قالیباف را بگیرد؟ کسی نیست به داد تهران برسد؟ چرا قالیباف به هیچ کس پاسخ گو نیست؟ تاوان خسارت های جبران ناپذیر شهری را چه کسی خواهد داد؟»
وی در ادامه به انعکاس اقدامات شهرداری تهران اشاره میکند میافزاید: «اگرچه شهردار خودکامهی تهران جایگاه خود را بالاتر از پاسخگویی به پیشگاه مردم میداند، اما این بی عدالتی در انعکاس رفتارهای شهرداری و تبعات بر زندگی مردم تاکنون موجب آسیبهای مادی و معنوی غیر قابل جبرانی بر زندگی شهروندان تهرانی شده است.»
«درس های اخراج علی کریمی»
محمد معینی در مورد اخراج علی کریمی از تیم استیل آذین نوشته است. وی از دو زاویه این ماجرا را دنبال کرده. به قول محمد "برای آنها در آن طرف" این ماجرا مشخص کرد: «روزه خواری خیلی بد است؛ حتی ممکن است باعث اخراج کسی، حتی خیلی مشهور، از محل کارش شود؛ دخلی به دروغ و توهین و تهمت ندارد که از قضا ثواب هم دارد گاهی؛ خیلی وقتها!»
و در ادامه می نویسد "برای ما" : «میدانیم علی کریمی خوش اخلاق نیست؛ بد اخلاق هم شاید باشد... یادتان هست در برنامه نود، فیلمی را نشان دادند که در آن همین علی کریمی از پشت، گردن کمک داور را گرفته بود؟ ... ما همه این ها را فراموش کردیم فقط به یاد مچ بند "سبز"ش؛ و هورا کشیدیم برایش. ما بد کردیم. مچ بند سبز امان نامه نیست ... "سبز" بودن چقدر تمرین میخواهد.»
«سردار بی سنگر، مدیر عامل ویرانگر !!»
وبلاگچی هم از علی کریمی و سردار آجرلو نوشته است. او این جمله از سردار آجرلو را نقل کرده که گفته بود: «من مصطفی آجرلو پاسدار انقلاب هستم، من برای فوتبال به استیل آذین نیامدهام بلکه برای حفظ ارزشهای اسلامی آمدهام.»
وی اضافه میکند: «امشب وقتی سردار! آجرلو مدیرعامل باشگاه فوتبال استیل آذین دهان باز کرد و سخنانش رو اینجوری شروع کرد توی دلم گفتم، سردار تو که لالایی بلدی؟ چرا خوابت نمیبره؟؟»
وی ادامه میدهد: «پدر آمرزیده، تو که میدونی کار اصلی شما پاسداری از انقلاب و اسلامه! تو زمین سبز و فوتبال فلک زده ی ایرانی چه میکنی؟ اصلن سردارهایی مثل شما و سردار عزیز محمدی چرا وقت شریفشون رو درگیر مسئله ی کوچیک و کم اهمیتی مثل فوتبال میکنند؟»
وبلاگچی اینطور مطلبش را تمام میکند: «راستی سردار چطوریاست داستان؟! مهرزاد معدنچی میگه اون روز همشون ناهار خورده بودن!؟ چرا شما فقط علی کریمی رو دیدین؟ چرا در جهت حفظ ارزش های اسلامی همه ی بازیکنان رو اخراج نکردید؟ نکنه قیافه ی علی کریمی از اون روز که یه چیز سبز بخاطر توسل به ائمه اطهار! به دستش بست به چشتون غلط انداز میاد؟»
«درباره ماجرای پیچیده مشایی»
بهمن هدایتی درباره ماجرای مشایی در وبلاگش نوشته است. وی میگوید: «تردیدی نیست که امروز ماجرای رحیم مشایی تبدیل به یکی از پیچیده ترین پدیدههای بعد از انقلاب شده است، پدیده ای که کم کم از مرز زمزمه خارج میشود...»
نویسنده وبلاگ کلاشینکف دیجیتال در بخش دیگری از یادداشتش با اشاره به مخالفت رهبر ایران با معاون اولی اسفندیار رحیم مشایی اضافه میکند: «ظاهرا تحلیل مشایی این است که رهبری یکبار در ماجرای معاون اولی او وارد شد و تکرار این ورود عملا غیرمحتمل و دارای هزینههایی است که با شئونات خاص رهبر سازگار نیست. بنابراین فرض مشایی این است که "رهبری دخالت مستقیم و صریح نمیکند" پس عملا هیچ نیرویی قادر به جلوگیری و بازداشتن نیست، حتی مراجع تقلید، حتی حسین شریعتمداری کیهان، حتی سردار فیروزآبادی و ...»
وی اضافه میکند: «به نظرم بخش عمدهای از حرفهای خاص و شاذ مشایی مثل تاکید بر مکتب ایرانی و ایرانیت (که البته با زبانی عوامانه و غیرعلمی و از موضع بالا و قاطعانه بیان میشود) جزیی از آن سندرم خاص نیروهای اطلاعاتی است که بعد از بیرون آمدن از محیط امنیتی و محیط محدودش به آن دچار میشوند ... چون فکر میکنند " انی اعلم مالاتعلمون".»
هدایتی در ادامه به دلایل اینگونه اظهارنظرهای مشایی میپردازد: «ظاهرا مشایی به دنبال جلب و جذب منبع قدرت جدیدی در سیاست ایرانی است، اگر محمود احمدی نژاد، پوپولیسم را به عنوان منبع قدرتی شگرف آور و تازه به فرهنگ سیاسی ایران وارد کرد، مشایی در تکمیل این موج، برگ برنده "ناسیونالیسم" را زیر سر دارد تا به موقع رو کند، اینکه این بزنگاه انتخابات بعدی است یا جنگ احتمالی آینده با غرب یا ریشه ای در پیش بینی های آخرالزمانی دارد، معلوم نیست...»
مهدی محسنی
تحریریه: عباس کوشکجلالی