"آب یعنی زندگی"!
۱۳۸۶ اردیبهشت ۲۵, سهشنبهچرا نباید به این مرد جذاب که با نگاهی گیج و مهربان به دوربین چشم دوخته و لبخندی محجوب بر لب دارد، اعتماد کرد؟ به قیافه اش، با آن پوست آفتاب سوخته و ریش بزی پیرایه شده، اصلاً نمی توان ایراد گرفت. نظراتش نیز که با انگلیسیای فصیح و لهجهی آکسفوردی تمیز بیان میشوند، بسیار متین و انساندوستانهاند. مثلاً در این پاسخ: "بانک جهانی چه کار میکند؟ معلوم است: به فقرا یاری میرساند تا زندگی بهتری برای خود بسازند!"
این مرد شانتایانان دوارایان (Shantayanan Devarajan)، رئیس بخش اقتصادی بانک جهانی در منطقه آسیای جنوبی است و پس از گفتن این جمله با نگاه "عاقل اندر سفیه" بدون حرف و بدون پلک زدن، مدتی به تماشاگر چشم میدوزد. تمام کادرمدیوم شات این سکانس با بالاتنهی آقای اقتصاددان پر شده است؛ انگار دوربین میخواهد مجسمهی نیمتنهی او را که لابد زمانی پس از مرگش برای "قدردانی از فعالیتهای او در راه بهتر کردن شرایط فقرا" در یکی از تالارهای ساختمان بانک جهانی به نمایش گذاشته میشود، همین امروز جاودانه کند. این آقای رئیس دو بار دیگر هم در فیلم مستند "چوب حراج جهان زده شده" ، ساختهی کارگردان بنام آلمانی، فلوریان اوپیتز ظاهر میشود و با گیرایی چهره و لفظ میکوشد، اعتماد همگانی و همچنین تماشاگر را جلب کند. او موافق ضوابط اقتصاد لیبرالیسم نو، میکوشد ثابت کند که "خصوصی کردن" همه چیز، تنها راه نجات جهان است. درست آن کسانی که او به عنوان کارمند متخصص بانک جهانی برای بهتر شدن زندگیشان طرحهای عریض و طویل اقتصادی میریزد و پیاده میکند، بیشتر از دیگرانی که از دور دستی بر آتش دارند، در مورد مقاصد بشردوستانهی او شک میکنند. در ابتدای فیلم، تماشاگر مشکوک هم بین این دو جبهه سرگردان میماند و نمیداند کدام استدلال را باور کند. این تردید که فلوریان اوپیتز در مستند خود "چوب حراج جهان زده شده" آگاهانه به تماشاچی منتقل میکند، پایهای است که کارگردان، ساختمان فیلمش را بر آن بنا نهاده است: او ابتدا به رو کردن اسناد و مدارک نمیپردازد، بلکه به پرسشهایی امکان طرح میدهد که در بارهی موضوع فیلم، یعنی پیآمدهای "خصوصی کردن" در روند جهانی شدن مطرح میشوند.
متخصص مخالف
در ابتدای فیلم که در اواسط ماه مه اکران جهانی دارد، جوزف شتیگلیتز ( (Joseph Stiglitz، برندهی جایزه نوبل در رشتهی علم اقتصاد به سخن میآید که خود سالها به عنوان مشاور ارشد رئیس بانک جهانی به کار مشغول بود و از آن جا که انتقادهایش به سیاست های این بانک به جایی نرسید، تغییر جبهه داد و به صف مخالفان روند جهانی شدن پیوست. اوپیتز با او در یک تاکسی که تمام مدت در محلههای پرجمعیت شهر میگردد، گفتگو کرده است تا بر رابطهی این متخصص متعهد شده با مردم تأکید کند. (مصاحبه با آقای اقتصاددان، دوارایان، برعکس در فضایی خالی و بسته و به تنهایی صورت گرفته است). شتیگلیتز پس از آن که سیاست اقتصادی بانک جهانی را با رهبری مدرن جنگی مقایسه میکند و میگوید که در هر دوی این بخشها "انسان" عاملی است که حذف شده، اضافه میکند: «... در عرصهی اقتصاد هم همین اتفاق میافتد. از انسانهایی که پشت آمار و ارقام هستند، حرف زده نمیشود. آنها تنها از عدد و رقم گفتگو میکنند. به این ترتیب این روند "غیر انسانی" میشود.»
انسان، محور جهان
در فیلم مستند "چوب حراج جهان زده شده" برعکس، همه چیز بر محور انسان و زندگی روزمرهی او که در اثر پیاده کردن سیاستهای اقتصادی لیبرالیسم نو به نابودی کشیده شده، میچرخد. اوپیتز برای ساختن این فیلم که چهار سال به طول انجامیده، به چهار قارهی جهان سفر کرده است و زندگی یک لوکوموتیوران انگلیسی، یک مادر فیلیپینی، یک اکتیویست از آفریقای جنوبی و یک مادر شصت سالهی اهل بولیوی را در فیلم خود به تصویر کشیده است. تماشاگر با دنبال کردن این چهار سرنوشت که مثل چهار رشتهی روایتی در فیلم به هم بافته شده اند، شاهد تاثیرات فاجعه بار روند "خصوصی شدن" بر زندگی خصوصی این انسان ها است. ویژگی مهم این مستند در انتخاب افرادی است که هرچند "قربانی" این روند محسوب میشوند، ولی به این وضعیت تن در نداده اند و در صدد مبارزه با آن برآمدهاند. نمایش چگونگی مقاومت آنها که در متنی پرکشش و هیجانانگیز تصویر میشود، خط سرخی است که فیلم دنبال میکند. اوپیتز پس از مقدمهچینی که در آن شخصیت هایش را معرفی میکند، به پیآمدهای "خصوصی کردن" زندگی روزمره مردم میپردازد.
چریک های برق کار
نفر اولی که ما را به این سفر کاشفانه راهبری می کند، بنگانی (Bongani) است. این کارگر ۳۲ ساله عضو گروهی است که خود را "چریک های برق کار" می نامد. حوزه فعالیت این تیم در "پایین شهر" سووتو در آفریقای جنوبی قرار دارد که در واقع "حلبی آباد"ی بیش نیست. وقتی اداره برق، برق کلبه ای را به دلیل عدم پرداخت قبض ماهانه قطع میکند، بنگانی و همکارانشان سر محل حاضر می شوند و سیم برق را دوباره وصل می کنند. اوپیتز بدون آن که خود به تفسیر و توضیح بپردازد، روشن می سازد که علت عدم توانایی پرداخت پول برق، "خصوصی کردن" شبکهی برق کشور است. چون دولت آن را به کنسرن بزرگ آمریکایی (ESKOM) فروخته و این شرکت برای کسب سود و درآمد بیشتر، بهای برق را به چهار برابر قیمت قبلی اش افزایش داده است.
دوربین اوپیتز، بنگانی را که به خاطر این فعالیتها بارها دستگیر و زندانی شده، فقط هنگام انجام "اقدامات غیرقانونیاش" همراهی نمیکند، بلکه او را در کلبه محقر خود، در کنار تنها فرزند و همسرش که همیشه نگران جان بنگانی است، نیز نشان میدهد. این تردد بر سایه ـ روشنهای روابط عاطفی بین این زوج جوان، تماشاگر را با وجه انسانی او هم آشنا میکند. به همین خاطر، وقتی در پایان فیلم جملهی باورنکردنی زیر را میخواند، به شدت یکه میخورد: "بنگانی چهار ماه پس از اتمام فیلم برداری به دلیل نامعلومی ناگهان فوت میکند."
اوپیتز مستند خود را به این "چریک برقکار" تقدیم کرده است.
آب خوردن ممنوع!
نمونهی شگفتآور دیگری که در فیلم "چوب حراج جهان زده شده" مطرح میشود، در آن سوی کره زمین، در بولیوی اتفاق افتاده است. دولت فاسد این کشور در سال ۲۰۰۰ در اثر فشار بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، شبکهی آب سومین شهر بزرگ این سرزمین را به نام کوچابامباس (Cochabambas)"خصوصی" می کند. پس از آن بخشنامهای به مرحله اجرا در میآید که برداشت آب از رودخانه، دریاچه و جوی را ممنوع میسازد. موافق این تصمیم، اجازهی استفاده از آب باران هم به اهالی کوچابامباس داده نمیشود. دولت حتی حاضر نیست نام شرکتی که شبکه آب را به آن فروخته، فاش کند. پس از تحقیقات بسیار، کاشف به عمل می آید که کنسرن آمریکایی بشتل (Bechtel) که سرمایه اش سر به میلیاردها دلار می گذارد، شبکهی آب کوچابامباس را خریده است. در این قرارداد دولت بولیوی تضمین کرده است که طرف آمریکاییاش، سالانه ۱۶ درصد سود خالص ببرد.
اوپیتز در این برش از فیلم به گفتهی مصاحبه کنندگان و مردم عادی بسنده نمیکند و در پی مدرک و دلیل به سراغ نمایندهی اتحادیههای کارگری بولیوی، اسکار اولیورا (Oscar Olivera) می رود و اسنادی که در این رابطه وجود دارند، رو میکند.
گفتههای اولیورا جا به جا با نشان دادن صحنههای اعتراضات و تظاهرات مردم قطع میشوند. اوپیتز برای مستند کردن این نبرد خونین و نابرابر که به "جنگ آب" معروف است و حداقل هفت قربانی به جا گذاشته، از فیلم های خبری، گزارشات تلویزیونی و بریدهی روزنامههای آن دوره سود جسته است.
خصوصی کردن آب ممنوع!
یکی از مؤثرترین صحنههای فیلم "چوب حراج جهان زده شده" گفتگوی کارگردان با روزا دو تورپو Rosa de Turpo مادر ۶۰ سالهای است که با داشتن پنج فرزند در این اعتراضات خطرناک شرکت کرد و به سمبل مقاومت مردم بولیوی در "جنگ آب" تبدیل شد. رسانههای جهان عکس او را که در یک لحظهی تعیین کننده به تنهایی به میان ده ها سرباز تا دندان مسلح و آمادهی شلیک رفت تا آنان را از کشتن هم وطنانشان باز دارد، به سراسر دنیا مخابره کردند. وقتی اوپیتز با دوربینش به سراغ او میرود، روزا جلوی کلبهی محقرش مشغول پاک کردن لوبیاست. در پاسخ به اوپیتز که از او میپرسد، چطور جرأت کرده جانش را به خطر بیاندازد، بدون این که به دوربین نگاه کند، میگوید: «آن ها همهی کارخانهها، شرکتهای تلفن، راه آهن، شرکتهای هواپیمایی و معادن طبیعی ما را خصوصی کردند. وقتی خواستند آب را هم خصوصی کنند، ما میبایست واکنش نشان میدادیم و مبارزه میکردیم. آب یعنی زندگی! آب را که نمیشود خصوصی کرد!"
دوربین در این لحظه به آرامی از روزا خداحافظی میکند و بلافاصله روی نیم تنهی رئیس بخش اقتصادی بانک جهانی در منطقه آسیای جنوبی زوم میشود. اوپیتز، این کارگردان ۳۴ سالهی جسور که تا به حال ۱۳ فیلم مستند موفق ساخته است، آقای اقتصاددان را همچنان با لبخندی محجوب نشان می دهد که در حال سخنرانی دربارهی مزایای "خصوصی کردن" جهان است: «مردم تهیدست سرانجام باید دریابند که خصوصی کردن منابع و خدمات به سود آن هاست»!
حالا پیدا کنید شخص مورد اعتماد خود را!