1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

گِرهارت هاوپتمن؛ ادیب سوسیال دموکرات

۱۳۹۰ شهریور ۲۰, یکشنبه

گرهارت یوهان روبرت هاوپتمن، به تاریخ 15 نوامبر سال 1862 در "اوبر زالتزبرون" آلمان چشم به جهان گشود. مادرش ماری و پدرش روبرت هاوپتمن بودند. پدرش صاحب هوتل بود که از درآمد آن زندگی می کردند.

https://p.dw.com/p/12Wub
گرهارت هاوپتمن
گرهارت هاوپتمنعکس: dpa

گِرهارت جوانترین فرزند فامیل در میان چهار خواهر و برادر بود. دوره ابتدایی را در قریه یی که سکونت داشت، گذراند و سپس در سال 1874 به همراه یکی از برادرانش در شهر بریسلاو (امروز چهارمین شهر بزرگ پولند، در آن زمان مربوط پروس ـ آلمان) رفت تا دوره متوسطه را دنبال کند.

بی جا نیست که انظباط مردم آلمان، به ویژه پروس در دنیا نام دارد. گرهارت با سخت گیری و انظباط مکتب سخت مشکل داشت. از همه بیشتر وضعیت خوب و نرم معلمین با فرزندان فامیلهای اشراف و سرمایه دار او را رنج می داد. چون این وضعیت او را به درس و مکتب بی علاقه کرده بود و از جانب دیگر به سبب مریضی های پیهم بسیاری از روز ها نمی توانست در صنف حاضر باشد؛ بنابراین سال اول را در آنجا باید تکرار می کرد. آهسته آهسته به شهر بریسلاو دلبستگی پیدا کرد، به ویژه از زمانیکه با تئاتر آن شهر آشنا شد.

گرهارت هاوپتمن در سال 1878 مکتب را ناتمام گذاشت و به شهر دیگری نزد عمویش که زمیندار بود، رفت تا فن کشاورزی را بیاموزد. اما بعد از یک سال و اندی آن را نیز ناتمام گذاشت. چون از یکسو از نگاه جسمانی توان کارهای ثقیل را نداشت و از سوی دیگر به مریضی شش گرفتار شد که بعدها بر اثر آن، چندین بار تا دم مرگ رفت.

هاوپتمن در سال 1880 شامل صنف مجسمه سازی اکادمی هنر شد؛ اما پس از چندی چون استعداد آن فن را در وی ندیدند از آنجا اخراجش کردند. گرهارت با ضمانت پروفسور هرتل، دوباره به فن مجسمه سازی ادامه داد و در سال 1882 اخراج گردید. اولین نوشته گرهارت هاوپتمن، نمایشنامه ی تئاتری است به نام "بهار عشق" که برای نامزدی برادرش نوشت و در شب نامزدی وی نیز اجرا گردید. در شب عروسی برادرش خانم آینده خود، با ماری تینیمان آشنا شد که خواهر عروس بود و با وی مخفیانه نامزد شد.

در همانسال 1882 گرهارت، شامل رشته های فلسفه و تاریخ ادبیات در دانشگاهِ شهر ینا شد و آن را نیز بعد از مدتی ناتمام رها کرد. هاوپتمن در سال 1885 با ماری ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شدند.

گرهارت هاوپتمن در سال 1889 با اتحادیه ناتورالیستها (طبیعت گرایان) رابطه پیدا کرد و در آن دوره سه رمان نوشت به نام های: نگهبان قطار، قبل از طلوع آفتاب و نساج ها (بافنده ها). بعد از نشر و نمایش آنها به روی صحنه، موقف هاوپتمن به عنوان یک نویسنده توانا ثابت شد و تئودور فونتانهِ بزرگترین منتقد آن عصر، نقد مثبتی در مورد آن آثار نوشت. کنستانتین اشتانیسلافسکی، رژیسور، سینماگر و ناتورالیست روسی به این باور بود که هاوپتمن با نوشتن درامه "انسانهای تنها" تاثیر به سزایی بالای آنتون چخوف و درامه نویسی روسیه داشته است.

هاوپتمن درامه "نساج ها" را به لهجه منطقه شلیزیین در سال 1891 به نشر رساند و تا سال 1892 همان داستان را طوری به نشر رسانید که همه آلمانی زبانان می توانستند از آن مستفید گردند. این نمایشنامه بر اساس قیام نساج ها در سال 1844 نوشته شده است. اولین نمایش ها بر افکار مردم شلیزیین تاثیر عمیقی به جای گذاشت و ناآرامی هایی را برای حکومت خلق کرد. حکومت پروس برای اینکه جلو ناآرامی های بعدی و وسیعتر را گرفته باشد، نمایش درامه را به دلیل تاکید بر جنگ طبقاتی ممنوع قرار داد.

در سال 1912 به خصوص از نقش پرباری که در بخش درامه و شعر دراماتیک داشت، با اهدای جایزه نوبل ادبیات، مقام ادبی اش را تجلیل کردند.
در سال 1912 به خصوص از نقش پرباری که در بخش درامه و شعر دراماتیک داشت، با اهدای جایزه نوبل ادبیات، مقام ادبی اش را تجلیل کردند.عکس: ullstein bild - Alfred Eisenstaedt

هاوپتمن جهت دریافت اجازه نمایش در صالون "تئاتر آلمان" توسط وکیلش اعلان کرد که این درامه ناشر افکار سوسیال دموکراسی نیست، بلکه طبقه دارا را شاعرانه به همدردی فرا می خواند. حلقات سوسیال دموکراتها بعد از اولین نمایش در سال 1893 خوشنود بودند و نمایشنامه را ستودند؛ اما پادشاه آلمان، ویلهلم دوم، حاضر نشد در لوژ شاهی به تماشای درامه بنشیند.

هاوپتمن بعد از مدتی روش (سبک) ناتورالیسم را رها کرد و نمایشنامه هایی با محتوای عرفانی ـ مذهبی و افسانوی  نوشت. اولین رومانش را در سال 1910 نوشت و پس از آن، در سال 1912 رومان دیگرش را به اسم "اتلانتیس" به نشر رساند که در سال 1913 فیلمی نیز از آن تهیه شد.

هاوپتمن بر علاوه جوایز متعددی که دریافت کرد، از جانب دانشگاه لایپزیگ نیز دکترای افتخاری برایش اهدا گردید؛ و دانشگاه آکسفورد نیز از آثارش با اهدای مقام دکترا تجلیل کرد.
در سال 1912 به خصوص از نقش پرباری که در بخش درامه و شعر دراماتیک داشت، با اهدای جایزه نوبل ادبیات، مقام ادبی اش را تجلیل کردند.

ویلهلم دوم، هاوپتمن را به خاطر سوسیال دموکرات بودنش به نظر خوب نمی دید و در سال 1896 مانع اهدای جایزه شیلر به او شد. نمایش یکی از درامه هایش در سال 1913 در شهر برسلاو ممنوع قرار داده شد زیرا درامه فراخوانی بود برای صلح طلبی (پاسیفیسم) و از جنگهای آلمان با افتخار یاد نشده بود. اما جالب است که نویسنده یی چون هاوپتمن با طرز تفکر سوسیال دموکراسی و کسی که در نمایشنامه هایش، میلیتاریزم (جنگاوری) را دفن کرده بود، فقط یک سال بعد، جنگ جهانی اول را لبیک گفت.او بعد ها از این کارش سخت پشیمان شد و در سال 1918 با تعدادی از روشنفکران در روزنامه برلین فراخوانیِ را برای استقرار جمهوریت امضا کرد.

گرهارت در سالهای 1921 و نیز بعد از آن به دلیل این که آثارش دیگر زیاد خریدار نداشت، داستانهای دنباله دار می نوشت. اما در خارج از آلمان به عنوان بزرگترین نماینده ادبیات آلمانی احترام و تجلیل می شد.

هاوپتمن در سال 1932 جهت تجلیل از سال گویته عازم امریکا شد و از جانب دانشگاه کولمبیا نیز دکترای افتخاری دریافت کرد. بعدا جایزه گویته از سوی شهر فرانکفورت به او اهدا شد.
هر چند بعد از به قدرت رسیدن نازی ها در سال 1933، عضو حزب نازی شد، اما هیچگاهی از ایدئولوژی فاشیزم استفاده نکرد و چیزی در آن راستا ننوشت؛ چنانچه اداره محافظت سیاسی دولت هیتلری به نام اداره روزنبرگ نوشت: "با تمام احترام به مقام ادبی هاوپتمن باید به دید ناسیونال سوسیالیسم به جهانبینی وی در آثارش، انتقادی نگریست."
در سال 1944 اسم هاوپتمن از سوی هیتلر در جمع شش نویسنده بزرگ درج گردید که وی را از تمام مسئولیت ها و وظایفش در قبال جنگ آزاد ساخت.

دولت پولند پس از ختم جنگ خواهان ترک تمام آلمانی ها از خاک پولند شد؛ با وجودی که آلمانی نژادان در آنجا، به ویژه در منطقهُ شلیزیین (برسلاو) از چندین نسل بدین سو زندگی کرده بودند و اکثریت مطلق را تشکیل می دادند.

هاوپتمن در ماه می 1946 از جانب دولت پولند خبر یافت که باید خاک پولند را ترک کند. گرهارت یک ماه بعد، به تاریخ 6 جون همان سال وفات کرد و می گویند که آخرین کلماتش "هنوز در خانهُ خود استم؟" بود.

دولت پولند حتی اجازه نداد تا وی در آنجا تدفین گردد. جنازه اش را در تابوت فلزی برای مدت بیش از یک ماه در اطاق کارش ماند تا این که به خواهش دولت روسیه، آن را آلمان انتقال دادند و به تاریخ 28 جولای یعنی 52 روز بعد از مرگش به خاک سپرده شد.
همسرش یکمقدار خاکی را که از محل سکونت خود (پولند امروزی) با خود آورده بود، در روز خاکسپاری با خاک قبر مخلوط کرد.


دویچه وله /
ویراستار: عاصف حسینی