پناهجوی افغان در کابل، یک سال پس از اخراج اش از آلمان
۱۳۹۶ دی ۲۹, جمعههر کلمه ای که امیر به زبان می آورد، ناامیدی، دلسردی و درماندگی او را نشان می دهد، و در واقع فریادی است برای کمک طلبی. او می گوید: «من درینجا خسته و دیوانه شده ام.» امیر یکی از ۳۰ مردی است که در اولین اخراج گروهی پناهجویان رد شده در پایان سال ۲۰۱۶ از میدان هوایی شهر فرانکفورت آلمان به کابل فرستاده شدند. از آن زمان به بعد او زندگی روزمره خود را با دشواری می گذراند. او تقریباً هیچ چیزی ندارد، نه شغلی، نه آینده روشنی، نه اسنادی و نه هم ارتباطاتی. یگانه چیزی که او در حال حاضر دارد، وقت بسیار زیاد است.
امیر می گوید هر زمانی که می خواهد از درب خانه بیرون برود، ترس او را همراهی میکند. او می افزاید: «وقتی از سرک ها گذر میکنم، نمی توانم به این فکر نکنم که شاید یک بمب در آنجا انفجار کند. شما در تلویزیون می بینید که در هفته های گذشته در کابل چه اتفاقاتی افتاد. هر هفته یک حمله صورت می گیرد.»
به ویژه انفجار سنگینی که در ۳۱ می ۲۰۱۷ در جوار سفارتخانه آلمان در کابل صورت گرفت، ترس امیر را بیشتر ساخته است. در آن زمان یک انتحار کننده لاری حامل ۱۰۰۰ کیلوگرام مواد انفجاری را در ناحیه دیپلوماتیک کابل انفجار داد. در آن سوءقصد ۱۶۰ تن جان باختند و بیشتر از ۴۵۰ تن دیگر زخمی شدند. امیر شدت این انفجار را در تقریباً ۸ کیلومتری آنجا احساس کرد.
جوانی برباد رفته
امیر زندگی تلخی را پشت سر گذرانده است. او حدود ۱۰۰ کیلومتر دورتر از شمال کابل زندگی میکرد. او در نوجوانی اقارب نزدیک خود را از دست داد. پدرش، که یک افسر بلند رتبه اردو بود، به قتل رسید و اندکی پس از آن مادرش لادرک شد. امیر هردو واقعه را کار طالبان میداند، اما ثبوتی در دست ندارد.
چند هفته پس از آن امیر پولی را که از پدرش مانده بود به قاچاقبری داده و وطن خود را ترک کرد. او از طریق ایران، ترکیه، یونان و ایتالیا به فرانسه رفته و از آنجا در بهار ۲۰۱۱ خود را به آلمان رساند. او به قول خودش در آن زمان ۱۶ ساله بود. اداره فدرال آلمان در امور مهاجرت و پناهندگی بعداً سال تولد وی را ۱۹۹۳ ثبت کرده اند.
در همه جا بیگانه و تنها
او سال های بعد را در ناحیه ابتسگموند در ایالت بادن وورتمبرگ آلمان سپری کرد. امیر نه مکتب را به پایان رسانده بود، نه حرفه ای را آموخته بود و نه هم پاسپورتی در دست داشت. تقاضای پناهندگی اش رد گردید و دوسیه پناهندگی اش در سال ۲۰۱۲ بسته شد. امیر از آن به بعد در واقع خاک آلمان را باید ترک میکرد. اما او با کسانی آشنا شد که برای ماندن اش در آلمان پیگیرانه مبارزه می کردند، مانند وکیل مدافع اش و همچنان اوته شلیپف، که رضاکارانه پناهجویان را کمک می رساند.
اما امیر در وضعیت دشواری قرار داشت. با هرمشکلی که بر میخورد، اندکی بیشتر دلسرد میشد. در نتیجه او از همگان فاصله گرفت، تا جایی که حتی کسانی که به او کمک می رساندند، گاهی چندین هفته و حتی چند ماه با وی تماس گرفته نمیتوانستند. خانم اوته شلیپف، یک روز پس از اخراج امیر، در صحبتی با دویچه وله گفت: «امیر یک انسان گوشهگیر و شدیداً شکاک است. او به آسانی به کسی اعتماد نمیکند. فکر میکنم که او از روان افسردگی شدید رنج میبرد.» به قول شلیپف، امیر نزد روانشناس هم میرفت، اما تدوای خود را قطع کرد. این خانم مددکار می افزاید: «او می گفت که بازگو کردن سرنوشت اش بیشتر او را آزار میدهد.» به قول وی هر باری که امیر نزد روانشناس می رفت، چندین شب پس از آن خواب آرام نداشت.
یک تصمیم با پیامد سنگین
خانم شلیپف شاید بهتر از دیگران امیر را میشناخت و با وجود آنکه رفتار با امیر کار سهلی نبود، هرگز از کمک رساندن به وی دست نکشید. شلیپف میگوید: «او همیشه به تنهایی تصمیم میگرفت. کار با وی دشوار بود.»
اینکه امیر در دسمبر ۲۰۱۶ در هواپیمای حامل اخراج شدگان نشسته و به صوب کابل پرواز کرد، نیز نتیجه یکی از همین تصامیم تنهایی و مصیبت آور وی بود. او بدون اینکه با اوته شلیپف و یا وکیل مدافع خود حرف زده باشد، چند ماه پیش از اخراجش به اداره امور خارجی ها رفته و گفت که میخواهد داوطلبانه به افغانستان برگردد. خانم شلیپف میگوید: «این یک تصمیم بسیار آنی بود، او کاملاً ناامید شده بود و هیچ آینده ای برای خود نمیدید. او فکر میکرد که در آنجا بین ۳۰۰۰ تا ۳۵۰۰ یورو پول برای آغاز یک زندگی نو دریافت می کند. اما او نمیدانست که در افغانستان چه کاری بکند، او هیچ کس را در آنجا نمیشناخت. او گفت که درینجا زندگی اش نه به پیش میرود و نه به عقب.»
انتقاد از اخراج پناهجویان
اوته شلیپف به این مرد جوان توضیح داد که این تصمیم اش اشتباه بوده است. به قول شلیپف امیر در حقیقت هرگز نمیخواست واقعاً از اینجا برود. اما همه تلاش ها برای جلوگیری از اخراج امیر ناکام شد. او بالاخره در برابر چشمان اوته شلیپف، مستقیماً در جوار ساختمان اداره امور خارجی ها، بازداشت گردید. این آخرین باری بود که او و خانم شلیپف از نزدیک با هم دیدند.
به قول حکومت آلمان، از پایان سال ۲۰۱۶ تا حال جمعاً هشت بار پناهجویان رد شده افغان به صورت گروهی به وطن شان بازگردانده شده اند. حکومت آلمان فدرال شمار افغان های را که تا کنون به افغانستان اخراج شده اند، بیشتر از ۱۵۰ تن گفته است. آخرین طیاره حامل این اخراج شدگان در همین دسمبر گذشته از میدان هوایی فرانکفورت پرواز کرد.
پس از سوءقصد سنگین در جوار سفارتخانه آلمان در کابل، اخراج پناهجویان رد شده افغان از آلمان موقتاً متوقف ساخته شد. در این میان ایالت ها و اداره فدرال فهرست کسانی را که باید اخراج شوند، به سه دسته محدود ساخته اند: مرتکبین جرم و جنایت، افراد خطرساز و پناهجویانی که هویت شان واضح نیست و خودشان از هرگونه همکاری در این راستا خودداری میکنند. اگر امیر هنوز در آلمان می بود، شامل هیچ یک از این دسته ها نمی شد.
ارتباط از راه دور هنوز پابرجاست
امیر تا هنوز با اوته شلیپف تماس دارد، و خانم شلیپف تلاش میکند از راه دور نیز او را کمک کند. امیر میگوید: «خانم اوته و حلقه دوستانم در میان مددرسانان پناهجویان ناحیه ابتسگموند از طریق بانک "ویسترن یونین" ماهانه ۱۵۰ یورو به من می فرستند. ۵۰ یوروی آن را برای کرایه خانه می دهم و با بقیه آن زندگی ام را به پیش می برم.» امیر در کابل نزد یک خانواده زندگی میکند، ولی خود را کاملاً راحت احساس نمی کند بلکه خود را بیشتر یک بیگانه میداند. او سه تا چهار بار در ماه از طریق مسینجر با اوته شلیپف تماس میگیرد. شلیپف میگوید: «او بسیاری اوقات از "بچه ها" در اقامتگاه پناهجویان در ابتسگموند می پرسد، و تأکید میکند که آنها خانواده او هستند.»
امیر و اوته شلیپف در مورد ترس همیشگی نیز حرف می زنند. این خانم مددکار میگوید: «امیر وضعیت در کابل را بسیار خطرناک توصیف میکند. اما او بالای آلمان، به خاطر اخراج شدن اش، خشمگین نیست. او بسیار ممنون است که ما هنوز هم او را کمک می کنیم.» با اینهمه اوته شلیپف از صحبت های شخصی با امیر چنین برداشت دارد که او به تدریج بهتر شده است. این یکی از امیدواری های شلیپف است که امیر روزی در افغانستان خود را راحت احساس کند. امید اینکه امیر بتواند روزی بار دیگر به آلمان بیاید، هنوز وجود ندارد. امیر آرزو دارد که روزی بتواند کاری بیابد، و در این راستا تلاش میکند.
امیر صحبت با اوته شلیپف را جزء زندگی خود ساخته و شاید به یک تکیه گاهش مبدل شده باشد. برای خانم شلیپف نیز این صحبت ها با ارزش اند، و امیر برایش پس از یک سال نیز بیگانه نشده است. برخی اوقات برقرار ساختن تماس دشوار است و اوته شلیپف گاهی چند روز منتظر پاسخ میماند، چنانچه در گذشته در آلمان نیز همینطور بود. با آنهم تماس ها همواره از طریق مسینجر برقرار می شود. اوته شلیپف میگوید: «این برای من لحظات خاصی اند. چنین احساس میداشته باشم که گویی امیر در کنارم نشسته است.»