1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

وقتی چراغ هنر خاموش می شود؛ ترس فرهنگیان زیر سلطه طالبان

۱۴۰۰ آذر ۲۰, شنبه

پرده های پاره شده نقاشی، کتابچه های سوخته یادداشت، بیانگر آن اند که هنرمندان در کابل باید خود را رؤیت ناپذیر بسازند. برای برخی از آنها هیچ گزینه دیګری باقی نمانده است.

https://p.dw.com/p/446XM
Afghanistan | Bedrohung von Kulturschaffenden durch Taliban
عکس: Aamir Qureshi/AFP/Getty Images

پس از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، پیام واضح چنین بود: نه هنر، نه فیلم و نه هم موسیقی.

دست اندرکاران یک مرکز فرهنگی در منطقه پل سرخ شهر کابل، با ترس فراوان، سینمای خود را تخریب کردند، پرده های نقاشی را پاره کرده و نورافکن ها را برچیدند. آنها از قفسه های کتابخانه کوچک خود هر کتابی را که شاید به عنوان «ادبیات دشمن» تعبیر می شد، دور کردند و چایخانه خود را بستند. اما حالا آنها از چه مدرکی امرار معاش کنند؟

سید نقیب الله شجاعی، عضو اتحادیه سینماگران افغانستان و یکی از دست اندرکاران این مرکز فرهنگی می گوید: «ما این کشور را ترک خواهیم کرد و روزی کسی نخواهد بود که نور هنر را روشن کند. روزی تنها تاریکی توهم بر این کشور مستولی خواهد بود.»

چهار ماه پس از به قدرت رسیدن طالبان، مهمانان کمی به این مرکز می آیند. به اتاق های که در آنها صنایع دستی، کاشی، نقاشی های آبرنگ و لباس های که زنان افغان طراحی کرده اند، همیشه به نمایش گذاشته می شد، از طریق یک راهرو باریک، که به خیابان اصلی منتهی می شود، می توان راه یافت. این محل مانند یک مخفیگاه به نظر می رسد و گیاهان فراوان در گلخانه زمستانی این تصور را تقویت می کنند. درینجا در تابستان می توان زیر سایه درختان حویلی نشست.

این مرکز بیش از یک دهه محل ملاقات پر جنب و جوشی برای هنر آفرینان، مانند نقاشان، موسیقی دان ها، هنرپیشه ها، فیلم سازان و روزنامه نگاران بود. درینجا پروژه های جدید فیلم ایجاد می شد، سخنرانی ها و کنسرت ها و همچنان جشن ها برگزار می گردید. نقاشان یک کارگاه و نوازندگان یک اتاق تمرین برای خود داشتند. زنان هنرپیشه، فیلم ساز و هنرمند بدون روسری می نشستند و خود را برابر با مردان احساس می کردند. مهمتر از همه، اینجا برای شان یک منبع عایداتی بود. هرچند پول زیادی بدست نمی آوردند، اما برای معیشت شان کافی بود. همه آنها به آینده ای معتقد بودند که در آن هنر آزاد باشد و هرکس در مورد خود خودش بتواند تصمیم بگیرد.

پس از به قدرت رسیدن دوباره طالبان، نقیب الله شجاعی با دیگر هنرمندان به دفتر مطبوعاتی طالبان رفته و خواستار اجازه کار شدند. شجاعی ۴۳ ساله می گوید: «آنها بالای ما خندیدند و به ما گفتند که در دولت ما جایی برای شما نیست.»

صنعت فیلم سازی در افغانستان بیشتر سوژه های دوست داشتنی شان را از سینمای بالیوود کاپی می کردند، مانند فیلم های با صحنه های لت و کوب توسط قهرمانان، زنان زیبا، عشق های سردرگم و در نهایت یک پایان خوش و موفق. هیچ کدام اینها در آینده وجود نخواهد داشت.

طالبان همچنان لباس های رنگارنگ و گلدوزی شده زنان را منع قرار داده اند. به این ترتیب آینده مُد در افغانستان رنگ سیاه و یا مانند چادری ها آبی رنگ خواهد بود.

چنین نیست که تحت سلطه طالبان دیگر فیلمی در افغانستان ساخته نشود، اما شرایط برای آن هنرستیزانه است. شجاعی می گوید: «حکومت جدید از ما می خواهد که همه نقش ها را مردان بازی کنند.»

کبرا نادر ۲۱ ساله یکی از جوانترین فیلمسازان در کابل است و در یک فیلم مستند درباره کودکان خیابانی کار می کرد. او می گوید حالا که فیلمبرداری متوقف شده است، دیگر نمی تواند تحصیل خود را در اکادمی هنر کابل به پایان برساند: «با لباس سرتا پا پوشیده و با ملا ها به عنوان استاد؟ هرگز نمیگذارم اینطور تحقیر شوم.»

کبرا نادر، پیش از به قدرت رسیدن طالبان، هفته چند بار به این مرکز می آمد، با فیلمسازان دیگر صحبت می کرد و چای می نوشید. او حتی زمانی که طالبان وارد کابل شدند، در آنجا بود: «با سراسیمگی به خانه دویدم. کتاب های درسی و یادداشت هایم را از پنجره بیرون انداختم و سپس آنها را در بیرون آتش زدم. بعد با خود فکر کردم که این چه کاری بود که کردم؟ همه چیزم را از دست دادم.»

در یکی از روز ها در ماه نوامبر، کبرا نادر به مرکز فرهنگی بازگشت، زیرا همکارش، نقیب الله شجاعی، به یک کنفرانس مطبوعاتی دعوت کرده بود. تنها خبرنگاران انگشت شماری در آنجا حضور داشتند. نادر، به قول خودش، با یک احساس ترس و وحشت به آنجا رفت. او با اشاره سر به سمت کتابخانه، مغازه کوچک صنایع دستی و مردانی که با پتلون کاوبائی در گوشه ای پشت میز نشسته و سگرت می کشیدند، گفت: «همه ما می دانیم روزی فرا می رسد که طالبان وارد اینجا شوند و همه چیز را پاره کنند. اگر آنها بخواهند چیزی علیه ما پیدا کنند، به اندازه کافی خواهند یافت.»

کبرا نادر باور ندارد که طالبان با همه چیز تفاهم نشان بدهند. اما او می خواهد به حمایتی از سوی جامعه بین المللی در این زمینه باور داشته باشد، حمایت از زنان، از هنر و از آزادی بیان در افغانستان: «اعتراضات ما بر ضد طالبان نیست. هدف ما جلب توجه جهانیان است. اما آیا جهان صدای ما را می شنود؟»

برای کبرا نادر نیز بقای منبع عایداتی مطرح است. او با پولی که از بابت مستند هایش کسب می کرد، غذای پدر و مادر، پدرکلان و مادرکلان و همچنان برادران خود را تأمین می کرد. این کار جایگاه خاصی را در خانواده برای او داده و آزادی را برایش ارمغان آورد. اما حالا که او دیگر درآمدی ندارد، خود را یک فرد بی فایده احساس می کند: «خواهر خوانده هایم حالا پیشنهادهای ازدواج را می پذیرند. من تا کنون هرگز نمی خواستم ازدواج کنم، اما حالا واقعاً در مورد آن فکر می کنم. برای ما (دختران) زندگی دیگری به جز همسر بودن و مادر بودن وجود ندارد.»

(epd) / si, na

چشم اندازهای هنر و فرهنگ زیر حاکمیت رژیم طالبان