وداع از ایمره کرتس برنده جایزه ادبیات نوبل
۱۳۹۵ فروردین ۱۵, یکشنبههولوکاست موضوع اساسی زندگی ایمره کرتس است که در بیشتر رمان های او به خصوص دراثر مهم اش به نام "رمان یک بی سرنوشت" انعکاس یافت. او خود باری در این باره گفت: "این تجربه وحشتاک من است که ادبیات من از آن منشاء می گیرد. هولوکاست موضوع اساسی است. اما من نه به دلیل یادآوری می نویسم، نه به دلیل یک مساله سیاسی، اخلاقی و آموزشی؛ بلی، این ادبیات است."
انگو شولتسه نویسنده آلمانی می گوید: "رمان او چیزی را قابل توضیح و یا قابل درک ساخته است که در واقع بیان آن بسیار وحشتناک است. فرقی نمی کند که رمان بی سرنوشت و یا رمان نابود کردن باشد. توسط آثار او، خواننده تجاربی را جمع آوری می کند، چیز هایی را می خواند که طبعاً خود مجبور به تحمل آنها نبوده است، اما این به سادگی روشی است که ایمره کرتس قصه می کند که خواننده را تا این حد مورد تاثیر قرار می دهد و این تاثیر نیز باقی می ماند."
بعد از رهایی از چنگ فاشیست ها در سال 1945، این نویسنده به چنگ دیکتاتور و نظام تمامیت خواه دیگری افتاد: درنظام سوسیالیستی هنگری، زمینه های فعالیت های ادبی او خیلی محدود شد، او مجبور بود از طریق ترجمه امرار معاش کند. او در مصاحبه ای در این باره گفت:
"من در سن بلوغ، نظام استالینستی، خیزش هنگری و بعد از آن روند وحشتناک تطابق با نظام را تجربه کردم، چیزی که در غرب، "کمونیسم گولاش" دولتی نامیده می شد. این بسیار وحشتناک بود، شاید وحشتناک تر از یک دیکتاتور سرسخت."
ایمره کرتس نه تنها در رمان هایش، بلکه در جلد های متعدد مقالاتش نیز مسایل مرتبط با سوسیالسیم تمامیت خواه را مطرح کرد که در زادگاهش هنگری تجربه کرده بود.
او بالاخره ایمره کرتس، بزرگترین جایزه ادبیات نوبل را دریافت کرد. او به برلین کوچ کرد و در آلمان نیز از او بسیار قدردانی شد: پارلمان آلمان او را به عنوان سخنران در سالروز یادآوری از آشویتس دعوت کرد.
ایمره کرتس به بیماری پارکینسون مبتلا شد و در سال 2012 که این بیماری اش خیلی پیشرفته شده بود، به زادگاهش بوداپست برگشت. او میراث آثارش را به "آرشیف اکادمی هنر های زیبا" در برلین واگذار کرد که شامل دست خطی ها و خاطرات روزمره اش است.
انگو شولتسه نویسنده آلمانی و دوست ایمره کرتس، از او به عنوان یک شخصیت مهربان و باز یاد می کند که مخاطبان اش را زیر تاثیر قرار می داد. شولتسه می گوید: "او یک بار به من گفت، میدانی، من جرئت نمی کنم بگویم که من خوشبخت هستم. اما من خوشبخت هستم.
" ایمره کرتس خود گفته بود: "بعد از آشویتس در واقع نباید کسی شاد و خوشبخت باشد. اما زندگی به مفهوم خوشبخت بودن است. آدم خوشبخت است که زنده است. اما کسی که آثارم را می خواند، شاید چنین برداشت کند که من باید یک انسان افسرده باشم، اما من چنین نیستم، دست کم همیشه چنین نیستم."