1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

هنرمندان و نویسندگان در مهاجرت

۱۳۹۶ دی ۳, یکشنبه

یودیت کر، نویسنده آلمانی درزمان حاکمیت نازی ها ازآلمان فرار کرد. ایهم احمد پیانو نواز ازجنگ سوریه فرار کرد وبه آلمان آمد. آنها مانند بسیاری ازنویسندگان جهان که مجبور به ترک کشورشان شدند، سرزمین هجرت رابه وطن تبدیل کردند.

https://p.dw.com/p/2ptvp
GMF Porträt Aeham Ahmad Piano
ایهم احمد پیانو نواز از جنگ سوریه به آلمان فرار کردعکس: Niraz Saied

ایهم احمد پیانو نواز توانست از گرسنگی، بمباران و جنگ در سوریه فرار کند. زمانی که او در صحنه به نواختن پیانو آغاز می کند، مالیخولیا و مایوسی از آهنگ های او را می توان احساس کرد. او غالباً از خود می پرسید: «چرا من هنوز زنده هستم.»

ایهم احمد از ۲۰۱۵ به این سو در آلمان زندگی می کند

ایهم احمد به عنوان"پیانو نواز از میان آوارها" در سرتاسر جهان شهرت یافته است. او در یرموک، منطقه مرزی میان سوریه و اردن، پیانو اش را در سرک ها می کشید، در حالی که در چهار اطراف خانه ها شلیک و بمباران می شد و هرزمانی ممکن بود که بمبی منفجر شود.

در همان حال او پیانو می نواخت و می سرود تا مردم را تسلی بدهد. زمانی که ملیشه های "دولت اسلامی" یا داعش پیانوی او را به آتش کشیدند، ایهم احمد برای نجات جان اش، از سوریه مهاجرت کرد. او توانست زنده از طریق سفر پرخطر از طریق بحیره مدیترانه در سال ۲۰۱۵ به آلمان بیاید.

ساشا استانیشیچ، نویسنده از بوسنیا

ساشا استانیشیچ، نویسنده بوسنیایی نیز مجبور به فرار از وطن اش شد. او در سال ۱۹۹۲ از جنگ در زادگاهش بوسنیا فرار کرد. او که در آن زمان ۱۴ ساله بود، فقط یک نام آلمانی را بلد بود: "لوتر ماتیوس" که در آن زمانی بازیگر تیم ملی فوتبال آلمان بود.

Deutschland Sasa Stanisic Buchautor
ساشا استانیشیچ، نویسنده بوسنیاییعکس: picture-alliance/dpa/A. Burgi

اما ساشا استانیشیچ حالا یکی از نویسندگان معروف است که به زبان آلمانی می نویسد. در سال ۲۰۱۴ برای نوشتن کتابش به عنوان "در برابر قلعه"، جایزه نمایشگاه کتاب لایپزیگ را به دست آورد. والدین او مجبور شدند که آلمان را ترک کنند، زمانی که جنگ بوسنیا پایان یافت. آنها به فلوریدا مهاجرت کردند و ساشا استانیشیچ اجازه داشت به عنوان دانشجو در آلمان بماند.

انتونیو اسکارمِتا نویسنده چیلی

جدایی والدین از فززند: این سرنوشت به سراغ انتونیو اسکارمِتا نویسنده ای از چیلی نیز آمد. زمانی که دیکتاتور آگوستو پینوچت در سال ۱۹۷۳ با کودتا به قدرت رسید و به تعقیب و آزار طرفداران رئیس جمهور منتخب دموکرات سالوادور آلنده را آغاز کرد، آنها در استادیوم ملی شکنجه و اعدام شدند.

جانِ انتونیو اسکارمِتا نیز مانند بسیاری از نویسندگان و روشنفکران به خطر افتاد. او در زمان حاکمیت دیکتاتور پینوچت به برلین غربی فرار کرد. زندگی در تبعید برای او به یکی از موضوعات زندگی ادبی اش تبدیل شد.

در داستان "هیچ چیزی رخ نداده است"، اسکارمِتا تجارب فرزندانش را نیز توصیف می کند: آنها میان دو جهان والدین شان و دنیای نو، در جدال اند و به این سو و آنسو کشیده می شوند و از ریشه شان بیگانه شده اند.

Schriftsteller Antonio Skármeta
انتونیو اسکارمِتا نویسنده چیلیعکس: DW/Walter Ramirez

زمانی که حاکمیت نظام دیکتاتوری پینوچیت پایان یافت، اسکارمِتا به زادگاهش چیلی برگشت، اما فرزندانش در برلین ماندگار شدند؛ چراکه آلمان وطن جدیدشان شده است.

یودیت کر رسام و نویسنده از آلمان

یودیت کر آن لحظه را به خوبی به یاد می آورد که برایش روشن شد که به کجا تعلق دارد: زمانی که سربازان هیتلر، به جنگ به اصطلاح برق آسا در سال ۱۹۴۰ آغاز کردند و به این وسیله بمب ها را بر فرار شهر لندن ریختند، یودیت کر تصمیم گرفت که یک بریتانیایی باشد.

او در آلمان به دنیا آمد و پدرش آلفرد کر، یک منتقد ادبی تئاتر و دشمن هیتلر بود. او در منطقه گرونه والد برلین بزرگ شد. زمانی که یودیت کر نُه ساله شد، خانواده یهودی او یک روز پیش از به قدرت رسیدن هیتلر از آلمان فرار کرد.

در یکی از بکس هایی که والدین او با خود داشتند، رسامی های کودکانه یودیت کر نیز جاسازی شده بودند. او بعدها با رسامی هایش مشهور شد. او تجارب مهاجرت خودش و خانواده اش را در سه رمان ترسیم کرده که با رمان اولش به نام "زمانی که هیتلر خرگوش گل آبی را دزدید" آغاز می شوند. بسیاری از کودکان آلمان تاهنوز این رمان را در درس های شان می خوانند.

Döing/hm