1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

سالروزخروج سربازان شوروی ازافغانستان

نادیه فضل۱۳۸۷ بهمن ۲۷, یکشنبه

یکی ازپیامدهای اشغال افغانستان توسط شوروی این بود که افغانستان را درگير خصومت هاي بسيار عميق و گسترده ي مختلفي در عرصه هاي مختلف قومي مذهبي ،زباني و گروهي ساخت.

https://p.dw.com/p/Gupd
اکرم اندیشمند پژوهشگرمسایل افغانستان
اکرم اندیشمند پژوهشگرمسایل افغانستانعکس: Mohamad Akram Andishmand

گفتگوبا اکرم اندیشمندپژوهشگرمسایل افغانستان درمورد پیامدهای اشغال افغانستان توسط شوروی پیشین:

دويچه وله: آقاي محمد اکرم انديشمند، پانزدهم فبروري امسال درست بيست سال از خروج آخرين سرباز اتحاد شوروي پيشين از افغانستان مي گذرد؛ مداخله نظامي ده ساله اي که هنوز هم با پيامد هاي مصيبت بار آن مردم افغانستان دست و گريبان اند. شما ده سال اشغال آن زمان افغانستان را توسط روسيه را اگر کوته و ژرف بررسي نماييد چگونه بررسي مي کنيد؟

محمد اکرم انديشمند: با عرض سلام به شما و شنوندگان عزيز راديو؛ پيامد مداخله نظامي شوروي بسيار واضح و روشن بود ، يعني اين که بحراني را که در افغانستان وجود داشت با عمل کرد حاکمان جديد ي که بعد از کودتاي ثور 1357 به قدرت آمدند،بيشترعميق ساخت ،گسترش داد و سبب آن شد که افغانستان مورد تاخت و تاز و مورد تمرين دخالت هاي مختلف حلقه ها و کشور هاي خارجي قراربگيرد، و افغانستان مورد تجاوز و انواع دخالت هاي خارجي قرار گرفت که اگر در يک طرف اتحاد شوروي و کشور هاي سوسياليستي و اقمار شوروي بود، طرف ديگر دخالت کشورهاي غربي ، کشور هاي اسلامي و کشور هاي هم پيمان ايالات متحده ي امريکا و غرب بود که در نهايت بهاي اصلي همه را مردم افغانستان و افغانستان داد که تا امروز هم همين بحران وپيامد هاي آن ادامه دارد.

دويچه وله:پس ازخروج سربازان اشغالگر، پيامد اين رويداد را برافغانستان چگونه بررسي کنيد؟

محمد اکرم انديشمند: يکي ازپيامد هاي اين روز اينست که تشتت و پراگندگي را که در افغانستان از قبل وجود داشت بسيارعميق تر ساخت و افغانستان را از ثبات و استقرار يک رژيم و يک نظامي عاجز ساخت که بتواند در افغانستان اعتماد ملي ووحدت ملي را ايجاد نمايد، عدالت اجتماعي را تأمين نمايد و تضمين کننده صلح و پيشرفت در افغانستان گردد.

افغانستان را درگير خصومت هاي بسيار عميق و گسترده ي مختلفي در عرصه هاي مختلف قومي مذهبي ،زباني و گروهي ساخت. بنابراين به همان پيمانه ي که تجاوز اتحاد شوروي آن زمان درافغانستان دخالت را گسترش داد، دخالت خارجي را، تا اکنون هم همان دخالت در افغانستان ادامه دارد وتا هنوز هم با ابعاد وسيع تري جريان دارد و افغانستان اگر در آن زمان نقطه رقابت و نقطه مخاصمت بين دو ابر قدرت شرق و غرب يعني ايالات متحده ي امريکا و اتحاد شوروي بود، اکنون افغانستان به حيث نقطه رقابت ميان قدرت هاي مختلف منطقوي و کشور هاي همسايه تبديل شده است بناءً مي توان گفت که بحران افغانستان بسيار عميق تر و پيچيده تر از گذشته شده است .

دويچه وله: به نظر شما چرا شوروي آن زمان دولت دست نشانده خودش را در افغانستان تنها گذاشت و افغانستان را ترک نمود، باوجود تلفات سنگين نظامي و مالي زيادي که درافغانستان متقبل گرديده بود؟

محمد اکرم انديشمند: معلوم است که شوروي از داخل درگير يک بحران عميق اجتماعي گرديده بود و خطر آن مي رفت که شوروي از درون خود از هم بپاشد. زماني که گورباچف به حيث رهبرجديد دررهبري حزب کمونيست شوروي قرار گرفت، خواست با يک سلسله اصلاحاتي که به نام پرسترويکا خوانده مي شد آغاز نمود و مي خواست با اين اصلاحات شوروي را از خطر فروپاشي و اضمحلال نجات بدهد.

مقدمه تطبيق اصلاحات وي وسرآغاز آن که جامعه بين المللي و دنياي غرب به وي اعتماد نمايند و در عملي نمودن اين اصلاحات همکاري اش نمايند و دستگيرش گردند؛ مشروط به اين بودکه شوروي بايد نيروي هاي خود را از افغانستان بيرون نمايد.

در واقع افغانستان بهايي بود که بايد گورباچف و دولت شوروي براي تطبيق اصلاحات خويش در شوروي مي پرداخت.

با وجود آنهم ، خروج نيروهايش از افغانستان نيز نتوانست دردي را درمان نمايد و شوروي با همان جانبي که سرنوشت شوروي بايد مي رفت،رفت و اصلاحات وي هم نتوانست جلو سقوط و اضمحلال آن کشور را بگيرد.

دويچه وله: برگرديم به مقاومت مردم افغانستان در ده سال حضور نظامي شوروي درافغانستان يک نوع مقاومت خودجوشي دربين مردم افغانستان و در سرتاسر افغانستان روز تا روز رشد نمود که همين مقاومت خود سبب آن شد که شوروي آن زمان به اضمحلالي که شما پيشترتذکرداديد روبرو گرديد و هم مسايل ديگر اتفاق افتاد، ولي با وجود آن به نظر شما چراهمين مقاومت مردم افغانستان مسير خودرا تغيير داد وآنچناني که بايد پيروز مي شد،نشد و مبارزيني که در آن زمان آرزو هاي داشتند مثل اعاده آزادي و آبرو براي افغانستان ، آرزو هاي آنها نيز تحقق نيافت، دليل اين مسأله را شما در چه مي بينيد؟

محمد اکرم انديشمند: اين موضوع در قدم اول مربوط مي شود به عوامل دروني خود افغانستان و مقاومت مردم افغانستان، همانگونه که شما گفتيد، بيشتر مقاومت خودجوش و مقاومت مردمي بود که مردم به طور عموم در اين مقاومت سهم اساسي داشتند. ولي در اين مقاومت يک رهبري واحد نتوانست ظهور نمايد ويک حزب فراگير سياسي که بتواند از لحاظ سياسي اين مقاومت را رهبري کند و از نظام سياسي افغانستان بعد از شکست تجاوز يک تصوير خوبي ارائه نمايد.

و بخش ديگرهم عمدتاً موضوع آن به بخش خارجي ارتباط مي گيرد يعني همان حلقه ها، کشورها دولت ها خارجي که از مقاومت و جهاد افغانستان حمايت نموده بودند، حمايت آنها صرف يک حمايت نظامي بود و هدف آنها نيز تضعيف شوروي به عنوان رقيب آنها در افغانستان بود.

بناءًَ بعد ازتضعيف و شکست اتحاد شوروي آنها کدام برنامه و استراتيژي براي جبهه مقاومت و نيروهاي مجاهدين نداشتند که مجاهدين با آن مي توانستند يک نظام سياسي را تشکيل بدهند و مقاومت نمايند.

به باور من بنابرهمين دو عامل بعد از شکست اتحاد شوروي يا بعد از خروج نيروهاي شوروي از افغانستان، احزاب جهادي و نيرو هاي مجاهدين نتوانستند که نظام و حکومتي را در افغانستان ايجاد نمايند که ضامن ثبات و صلح و پيشرفت افغانستان باشد.

دويچه وله: اگر دقت نماييم بعد از اين هفت سال اخيرهم مشکل افغانستان هنوز هم نه تنها به همان پيمانه باقي مانده است؛ بلکه بيشتر و شديد تر هم گرديده است و در روز هاي اخير در مصاحبه هاي مختلفي که رييس جمهور افغانستان آقاي کرزي انجام داده اند، چه با خبر نگارهاي آلماني و روزنامه هاي اين کشور، در ضمن در آخرين مصاحبه ايشان که با شبکه تلويزيوني الجزيره ديروز انجام دادند ، يک نوع تشنجي ميان روابط افغانستان و ايالات متحده ي امريکا محسوس است. آيا شما هم فکر مي کنيد که امريکا هم با همان مشکلاتي روبروخواهد شد و يا شده است که شوروي زماني مواجه بود؟

محمد اکرم انديشمند:بله، کاملأ دقيق است و امريکا هم عين مشکل را دارد و امريکا هم دچار اشتباهات بسيار زيادي در مورد افغانستان شده، واين کشوردرطول هفت سال به عوض اين که براي ايجاد يک سيستم در افغانستان سرمايه گذاري نمايد و در افغانستان نظام و دولتي را تقويت مي کرد و مي ساخت که بتواند در افغانستان عدالت اجتماعي را تأمين نمايد، قانونيت را ايجاد کند و نمايندگي از تمام مردم افغانستان نمايد وتمام مردم افغانستان و اقوام افغانستان نقش و مشارکت خودرا در آن دولت بايد ببينند، ولي متأسفانه امريکا اين کار را نکرد وبيشترين سرمايه گذاري را روي آقاي کرزي نمود و روي يک تيم و يک گروهي که مربوط به آقاي کرزي مي شد.

در ضمن همين تيم کاري خود نيز يک برنامه کاري واضح و روشني، يک برنامه ملي و يک آجنداي ملي را در رابطه با افغانستان نداشتند وبه هيمن دليل هم بيشتراز اين که اين دولت يک دولت سالم باشد و در افغانستان ثبات بياورد و اعتماد ملي را درافغانستان جلب نمايد برعکس اين دولت خود مايه فساد بيشتر در افغنستان گرديد، بي اعتمادي در افغانستان بيشتر گرديد و جنگ رشد يافت و آقاي کرزي که فعلأ خودرا ناکام احساس مي نمايد. همچنان فکر مي کند که با کشمکش و با منازعه و درگيري و با مقصر شناختن غرب خصوصأ امريکايي ها و خود را يک چهره و عنصر ملي نشان بدهد، يعني عين کاروروشي را که شاه شجاع در اواخر پادشاهي اش در کابل پيش گرفته بود وهيچ کارساز نيافتاد.

بايد گفت که اين يک نوع سياست بسيار نادرست در افغانستان است و يک رهبر و رييس جمهور خوب در شرايط فعلي در افغانستان کسي خواهد بود که از وضعيت موجود، از توجه دنيا و از کمک هايي که در افغانستان صورت مي گيرد. حد اعظمي استفاده رابايد ببرد وبا ساتفاده از امکانات و کمک هاي دنيا بتواند افغانستان را به پاي خودش ايستاد نمايد واستقلال افغانستان را تحکيم بخشد وکاري نمايد که با استفاده از اين کمک ها يک دولت ملي را شکل بخشيده و موجب خودکفايي افغانستان گردد نه اين که بيشترازاين سبب تشنج درافغانستان گرديد ومايه بي اعتمادي در افغانستان شود و با همسايه ها در درگيري بسر ببرد و حالتي را ايجاد نمايد که دوباره باز افغانستان و مردم افغانستان بازنده اصلي باشد.

دويچه وله: آقاي انديشمند اگر ما به تاريخ افغانستان دقت نماييم کشورهاي که به افغانستان به ويژه در دوصد سال اخيرمداخله نظامي کرده اند مثل انگليس، روسيه و امروز کشورهاي ديگري که در افغانستان حضور دارند، با وجود اين که درکشور هاي اروپايي بيشتر معمول است که با دقت در رابطه به مسايل وقضايا برخورد مي نمايند، چه باعث آن گرديده است که درافغانستان پيهم اشتباه مي کنند که حتي شوروي ها در پايان ده سال اشغال و مداخله نظامي به افغانستان حتي خود اقرار مي نمايند که اشتباه کرده اند وپيشتر شما هم گفتيد که امريکا درانتخاب سران ودرانتخاب يک تيم قوي کاري در افغانستان اشتباه کرده اند، به نظرشما دليل اين همه اشتباهات درچه است؟

انديشمند: عمده ترين دليل اين امر دراينست که درافغانستان يک جامعه متشتت و پراگنده است و چنانچه شما هم مي دانيد درافغانستان يک ملت واحدي وجود ندارد ويک مرجع که بتواند به عنوان يک مرجع واحد عمل نمايد و بتواند درافغانستان رهبري را داشته باشد، چنان امکاني در افغانستان وجود ندارد، يعني اقوام مختلف، گروههاي مختلف، احزاب مختلف شخصيت ها و عناصر مختلفي درافغانستان هستند که هرکدام آنان مطابق ذوق و سليقه خودايشان و مطابق منفعت وايديولوژي و افکار خودايشان، يک تصويري را ازموضوع افغانستان ارائه مي کنند، بنابراين غربي ها و امريکايي در ميان انبوهي از تصاوير مختلفي که از اين منابع مختلف برايشان ارائه مي شود، دچار سردرگمي هستند که مثلأ به حرف کي گوش بدهند و به کي اعتماد نمايند و گپ کي را بگيرند،عين مشکلي را که شوروي ها هم در آن دوران داشتند مثلأ گروههاي مختلف جناح خلق و پرچم و به همين ترتيب هم نيرو هايي که مربوط به سازمان نظامي ارتش شوروي بودند و ارتباط به" کا. جي. بي" داشتند و مشاورين شوروي.

درواقع منابع مختلفي بود که براي شوروي هااطلاعات مي دادند و طبيعتأ براي شوروي ها نيز ساده نبود ونمي دانستند که به کي اعتماد نمي نمايند واطلاعات کي دقيق است.

هنوزهم وضع درافغانستان به همين منوال است، مثلأ شايد آقاي خليلزاد يک تصوير رابراي امريکايي ها از اواضاع افغانستان ارائه بدهد وآقاي اشرف غني احمد زي چيزديگري بگويد و آقاي احدي، آقاي کرزي چيز ديگري بگويند و به همين ترتيب گروه هاي ديگر افغانستان.

همچنان پاکستاني ها نيز در ارتباط به افغانستان بسيار تأثير گذاراند به ويژه اين که آنها چه برداشتي از افغانستان به امريکا ارائه مي دهند.

بنابراين امريکا و همچنان غربي ها نمي توانند که در ارتباط به افغانستان تصميم درستي بگيرند و استراتيژي يا راهبرد بسيار مشخص و روشني را که همه بر آن قانع و هم نظر باشند، اتخاذ نمايد وبرمبناي همان استرتيژي يا راهبرد در افغانستان عمل کنند.

بناءً غربي ها و کشوور هاي خارجي که در افغانستان ذي دخل اند همه دچار يک نوع سردرگمي و تناقضي اند که واقعأ به ضرر افغانستان بوده و برمشکل افغانستان مي افزايد.

دويچه وله: آقاي اکرم انديشمند بسيارتشکرازشما.

انديشمند: تشکر از شما.