1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

رهنورد زرياب: ميان دري ، فارسي دري وفارسي هيچ فرقي نيست

۱۳۸۶ بهمن ۲۴, چهارشنبه

"ما وقتي که خرد سال بوديم و به مکتب مي رفتيم، بر پشت کتاب ما نوشته شده بود: "قرائت فارسي"، يعني تا دهه چهل ،همين زبان هم در دولت و هم در بين کوچه و بازار به نام زبان فارسي ياد مي شد."

https://p.dw.com/p/DEjy
زریاب: ماهمه مي دانيم که واژه هاي "دانشگاه"،"دانشکده"،"شهردار" و "شهرداري" همه درمتن زبان دري فارسي ريشه دارندو ريشه بيشتر از هزار سال نيزدارند
زریاب: ماهمه مي دانيم که واژه هاي "دانشگاه"،"دانشکده"،"شهردار" و "شهرداري" همه درمتن زبان دري فارسي ريشه دارندو ريشه بيشتر از هزار سال نيزدارندعکس: DW/ Yasir

گفتگوبا رهنورد زریاب پیرامون زبان فارسی دری:

دويچه ويله: آقاي زرياب، آيا تفاوتي ميان زبان فارسي و زبان دري وجود دارد؟

زرياب: زباني که ما امروز به آن سخن مي گوئيم، در گذشته ها با سه نام ياد شده است:

زبان دري، زبان فارسي دري و هم زبان فارسي. مثلا ً دراين شعر حافظ:

چوعندليب فصاحت فروشد اي حافظ

تو قنــــد او به سخن گفتن دري بشکن

دراين بيت حافظ اين زبان را دري مي گويد، اما در جاي ديگر:

شکر شکن شوند همه طوطيان هند

زين قند پارسي که به بنگاله مي رود

دراين بيت حافظ عين زبان را فارسي مي نامد. حتي شاعران و سخن سرايان پشتو گاهي اين زبان را زبان دري گفتند، گاهي فارسي. مثلا ً اشرف خان هجري فرزند خوشحال خان ختک مي گويد:

آفرين اي ختک به نظم دري

پيــش ارباب فضل منظوري

در جاي ديگري او همين زبان را، زبان فارسي مي گويد. بنا بر آن همين زبان که ما به آن صحبت مي کنيم و مي نويسيم، در گذشته ها هم به زبان فارسي ياد شده است و هم به نام زبان دري وهم زبان فارسي دري. پس هيچ فرقي ميان اين سه نام وجود ندارد، يعني هر سه نام براي عين مدلول، براي عين زبان به کار رفته است.

ما وقتي که خرد سال بوديم و به مکتب مي رفتيم، بر پشت کتاب ما نوشته شده بود: "قرائت فارسي"، يعني تا دهه چهل ،همين زبان هم در دولت و هم در بين کوچه و بازار به نام زبان فارسي ياد مي شد. فقط زماني که قانون اساسي در سال 1343 تصويب شد، در آن جا نام اين زبان را دري گذاشتند. اما محتواي زبان تغييري نکرد.

و هيچ فرقي نيز در اين زبان در ميان کشور هاي ايران، تاجيکستان و افغانستان وجود ندارد، بلکه فرق درلهجه و يا گويش هاي يک زبان واحد است. و شما مي دانيد که لهجه و گويش نه تنها در بين کشور ها، بلکه در يک کشور نيز فرق دارد؛ مثلا ً تفاوت ميان گويش هاي عين زبان در هرات، بدخشان، غزني و کابل در افغانستان، و تفاوت ميان گويش ها در شهرهاي ايران مانند قزوين، تهران، اصفهان و شيراز. اما در اصل زبان که زبان نوشتاري است، در بين ايران و افغانستان هيچ فرقي وجود ندارد و در گذشته نيز چنين بوده است:

ناصر خسرو در شمال شرق افغانستان در يمگان بدخشان مي زيست، حافظ در شيراز جنوب ايران زندگي مي کرد، اما هردو به عين زبان مي نوشتند، زبان حافظ را هم ايراني مي فهمد و هم ما مي دانيم.

حافظ به زبان فارسي شعرسروده است؛ اگر ميان زبان فارسي و دري فرقي مي بود، پس ما نبايد زبان حافظ را مي فهميديم . جامي درافغانستان امروز زندگي مي کرد وبه زبان دري شعرسروده است، پس اگرآن زبان دري از زبان فارسي فرق داشت، آنوقت ايراني ها امروز زبان جامي را نمي فهميدند. به همين ترتيب حضرت خداوند گاربلخ درقونيه ترکيه زندگي مي کرد، اما زباني که به کاربرده است، هم ايراني ها مي فهمند، هم تاجيک ها مي فهمند وماهم درافغانستان مي فهميم . همه اين

ها نشان دهنده اين است که اين سه نام که بريک زبان گذاشته اند، نام هاي اعتباري اند وهيچ دلالت به اين ندارد که دراين سه کشور سه زبان مختلف وجود دارد. اين سه کشور زبان واحدي دارند وآن زبان دري است يا فارسي دري ويا زبان فارسي است.

دويچه ويله : نظرشما درباره برخورد اخير مقامات وزارت اطلاعات و فرهنگ چيست؛ آيا اين برخورد سياسي است يا يک برخورد فرهنگي و علمي؟

زرياب : دراين قسمت يک مقدارسياست نقش دارد ويک مقدارجاه طلبي هاي اشخاص . آناني که اين سرو صدا ها را راه مي اندازند، به گروهي تعلق دارد که مي خواهند جلو رشد وگسترش زبان فارسي را درافغانستان بگيرند. اما اينان همواره اشتباه مي کنند. آنها بايد يک نکته را بفهمند که اين زبان ، زباني است که درسطح جهاني شناخته شده است وچهره هاي درخشاني ازاين زبان مثل فردوسي ، مولاناي بلخ ، سنايي ، حافظ ، سعدي ، ناصرخسرو مانند جامي برخاسته اند. اين ها چهره هاي اند که درسطح جهان شناخته شده اند.همين بس خواهد که بگوييم که نهادي چون يونسکو اين زبان را پاس مي دارد، مراسم تجليل برگزارمي کند؛ همين يونسکو يک سال تمام را به مولانا اختصاص مي دهد. ازهمه اين ها مي توان استنباط کرد که اين زبان چه عظمتي دارد ، اين زبان چه زبان شناخته شده اي است.

پس اگر اين آفايان مي خواهند جلو رشد اين زبان را در افغانستان بگيرند، سخت در اشباه هستند. جلو رشد چنين زباني را با چنين غنايي تاريخي و با چنين غنايي فرهنگي هرگز نمي توان سد کرد.

دويچه ويله: نظر شما در باره واژه چون "دانشگاه"، "دانشجو" و "دانشکده" چيست؟ اينان مي گويند که اين ها واژه هاي بيگانه و از ساخته هاي ايراني هاست. نظرشما چيست؟

زرياب : ببنيد، ما به اين کاري نداريم که اين واژه ها را کي ساخته است، براي ما اصالت واژه ها ارزش دارد. مثلا ً واژه "دانشگاه" را در نظر گيريم: اين واژه از دو بخش ساخته شده است: اسم "دانش" و پسوند "گاه". واژه دانش حد اقل از يک هزاروسيصد سال به اين طرف در آثار زبان فارسي به کار رفته است، همين طور نيز پسوند "گاه". ما ترکيب هاي فراواني ساخته شده با اين پسوند داريم مانند "کارگاه" و امثال آن.

بنا براين مهم اين نيست که اين واژه ها در کجا ساخته شده است، مهم اين است که بدانيم آيا اين واژه ها ريشه در زبان دري دارد يا ندارد. ما همه مي دانيم که واژه هاي "دانشگاه"، "دانشکده"، "شهردار" و "شهرداري" همه در متن زبان دري فارسي ريشه دارند و ريشه بيشتر از هزار سال نيز دارند. بنا بر اين ما اين واژه ها را واژه هاي بيگانه تلفي نمي کنيم، ما اين واژه ها را در جمله واژه هاي اصيل زبان فارسي دري مي دانيم.

دويچه ويله : يک جهان تشکر.