1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

دیدگاه: به حاشیه راندن مسلمانان اسلامگرایی را تقویت می کند

۱۳۹۹ آبان ۲۴, شنبه

صدر اعظم اتریش می خواهد «اسلام سیاسی» جرم محسوب شود. او تمامی مسلمانانی را که نه خشونتگرا و نه هم افراطی اند، مورد ظن قرار می دهد. وصلت حسرت نظیمی، به این نظر است که چنین رویکردی در مبارزه با اسلامگرایی کمک نمی کند.

https://p.dw.com/p/3lI7S
Kopftuch Symbolbild
عکس: Imago/J. Jeske

«در اسلام باید روشنگری شود!». معلم ورزش من در حالی که انگشت اشاره اش را به سمت من نشانه گرفته بود، با تأکید این جمله را بیان کرد. در حالی که دیگر همصنفیهایم به تمرینات ورزشی ادامه می دادند، او من را بدون هیچ دلیلی از گروه ورزشی بیرون کشید تا در مورد اسلام در اروپا برایم سخنرانی کند. او در اصل با مباحث عمیق الهیات آشنا نبود. با این حال او کتمان نمی کرد که در واقع یک مسیحی معتقد است. او سپس ادامه داد: «فقط از طریق روشنگری همانند ما مسیحیان، مسلمانان می توانند به درستی در آلمان ادغام شوند.» سعی کردم به او توضیح دهم که انجام چنین مقایسه یی کار آسانی نمی تواند باشد. اما او هرگز به من فرصت نداد که بتوانم حرفی بزنم. بنا بر این تنها سرم را تکان دادم.

امروز من مشترکات کمی با آن زمانی که پانزده ساله بودم، دارم. اما بحث ها در مورد ادعای عدم روشنگری در اسلام از دوران جوانی ام تغییری نکرده است. همواره موضوعاتی مانند پوشیدن چادر، جوامع موازی، حضور دختران مسلمان در آموزش شنا، منارهای مساجد و ختنه مورد بحث قرار می گیرند. بنا براین بدیهی است که ماحول همین موضوعات می چرخیم چرا که سیاست تا امروز راه حلی برای "مسئله اسلام" پیدا نکرده است. هرگاه یک اقدام تروریستی صورت بگیرد، بلافاصله بر ضرورت و لزوم این بحث تأکید می شود، و در آن بار دیگر انگشتها اولتر از همه به سمت مسلمانان دراز می شوند. این وضعیت مدت کوتاهی طول می کشد و سپس موضوع فروکش می کند، تا زمانی که باز به نحوی یک رویداد دیگر رخ دهد و همه چیز مانند گذشته بار دیگر تکرار شود.

گوش کردن به جای توصیه کردن

البته در بحث ها پیرامون خطر اسلام گرایی و اسلام در آلمان، به مسلمانان فرصتی داده نمی شود تا حرفی بزنند. درباره آنها سخن گفته می شود، اما با خود آنها به ندرت صحبت می گردد. دقیقاً مانند معلم ورزش من که اصلا علاقه ای به شنیدن نظر من نداشت و با گفته هایش به طور غیر مستقیم می خواست بفهماند که من در جامعه آلمان ادغام نشده ام. به همین ترتیب اکثریت جامعه آلمان تا امروز مسلمانان را توصیه می کنند که یک اسلام لیبرال را عملی کنند که گویا با "ارزش های آلمان" سازگار باشد. با همچو دیدگاهی عموماً اشاره می شود که چنین چیزی گویا تنها در صورتی ممکن است که عقاید اسلامی به طور آشکار عملی نگردند.

Waslat Hasrat-Nazimi
وصلت حسرت نظیمی، رئیس بخش افغانستان دویچه ولهعکس: Fahim Farooq

این که اکثریت جامعه مسلمانان در آلمان لیبرال اند و هرگونه خشونت را رد می کنند، ظاهراً اهمیت ثانوی دارد. اسلام شناسان و همچنان شماری از انجمن ها و سازمان های اسلامی از سال ها به این سو تلاش دارند بحث های سازنده ای را در رابطه به اسلام گرایی انجام دهند. اما عرصه سیاست به جای این که به آنها گوش فرا دهد، بحث را به مسایل سطحی و غیر مهم کشانده و یا در نزد احزاب راستگرا خودشیرینی می کنند. بنا بر این جای تعجب نیست که از مفاهیمی چون "اسلام سیاسی"، "بنیادگرایی" و "جهادگرایی" به عنوان مترادف استفاده می شود، هرچند اینگونه نیست.

به اسلام گرایان میدان ندهید

در سطح جهان این مسلمانان اند که بیشتر از همه قربانی حملات اسلامگرایان میشوند. پس مبارزه علیه اسلامگرایی یک مبارزه مشترک مسلمانها و غیرمسلمانهاست. به این لحاظ این خیلی مهم است که دو جانب با همدیگر گفتگو و به یک دیگر رجوع کنند.

وقتی اکثریت مسلمانهای لیبرال به خاطر اینکه ناامید شده اند، صدای خود را بلند نکنند، میدان را به چه کسی واگذار میکنیم؟ زیرا همین شکاف در جامعه سبب تقویت اسلامگرایان و رو آوردن جوانان به آنها می گردد. البته این بیان ساده وضعیت است، اما این که هنوز هم اسلامگرایان در اروپا جذبه دارند و به خصوص مردان جوان را افراطی می سازند، در واقع دلایل مختلفی دارد. اما واقعیت آشکار اینست که پوشیدن چادر، داشتن ریش، عدم شرکت در درس شنا یا ختنه، قطعاً شامل این دلایل نمیباشند.

ظن عمومی به مفهوم رد کردن است

هرگاه اکثریت مسلمان صرفاً به دلیل عملی کردن اعتقادات شان از سوی جامعه مظنون به افراط گرایی شوند، آنها این وضعیت را به مفهوم عدم پذیرش تلقی میکنند و در عین زمان حق انجام امور دینی خود را در اروپای مرکزی در تردید میبینند. آیا برچسب زدن و بدنام کردن مسلمانها با ارزشهای اساسی ما مطابقت دارد؟ چه دلیل منطقی میتوان یافت که حکومتهای اروپایی علیه اسلامگرایان اعلام جنگ میکنند، اما در عین زمان به رژیمهای اسلامگرا اسلحه میفروشند و تجارت میکنند؟ آیا این با اصول منطق و روشنگری اروپایی همخوانی دارد؟ اگر میخواهیم واقعاً با اسلامگرایی مقابله کنیم، باید با مسلمانها برخوردی در سطح برابر داشته باشیم، به جای این که انگشت اشاره در برابر صورت آنها بلند کنیم؛ کاری که اتفاقاً نماد اسلامی برای وحدانیت خداست. همچنین این وجیزه هم صدق میکند که "کسی که با یک انگشت به سمت دیگران اشاره دارد، به صورت واضح با سه انگشت دیگر به طرف خود اشاره میکند".

وصلت حسرت نظیمی

عبور از قسمت بیشتر در این زمینه

بیشتر در این زمینه