1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

احمد علی فخری، نقاشی که نویسنده شد

۱۳۹۰ خرداد ۱۶, دوشنبه

جنگ ها در کابل، نه تنها دارایی پدر را خاکستر می سازد، بل آنان را چند بار مجبور به تغیر محل اقامت می کند. محدودیت ها بر رشته های هنری نیز بیشتر و بیشتر می شوند.

https://p.dw.com/p/11VG1
احمد علی فخری، نویسنده افغان
احمد علی فخری، نویسنده افغانعکس: DW

«در زمستان سال 1361 در کابل به دنیا آمدم. دوره ی کودکی و نوجوانی را در کابل در امواج بحران حاکم بر کشورم، سپری کردم؛ مانند یک خواب بسیار بد. هنوز هم برخی رویدادهای آن دوره به شکل کابوس خوابم را خراب می کنند. با این همه خانواده و به ویژه مادرم و پناه بردن به هنر و ادبیات عواملی بودند که به من انگیزه ی زندگی کردن را آموختاندند.»

مادر - که خود معلم لیسه ی ملالی بود- می خواست هر یک از فرزندانش در کنار درس، یکی از رشته های هنری را نیز فرا بگیرد. برادری که چندین سال از علی بزرگتر بود، نقاشی را در «گارگاه هنری غلام محمد میمنه گی» می آموخت . «وقتی پنج ساله بودم، همزمان با برادرم عین سوژه را نقاشی کردم. همه ی خانواده ما متفق القول بودند که نقاشی من بهتر است.» به این ترتیب نقاشی مشغولیت دلخواه دوره ی کودکی علی شد. و برادر بزرگتر که چنین دید، نقاشی را رها کرده و دنبال حکاکی رفت.

علی، پس از نام نویسی به مکتب باز هم به نقاشی ادامه داد. پدر و مادرش از این که فرزندشان مصروفیت سالمی دارد، خوشحال بودند. احمد علی فخری، در شانزده سالگی از «کارگاه هنری غلام محمد میمنه گی» در رشته ی نقاشی فارغ شد. «این تقلید از برادر نبود، که دنبال نقاشی رفتم. خیالات و رویاهایی که در کودکی از گفتن آنها عاجز بودم و یا شاید هم از گفتن شان هراس داشتم، ذهنم را می انباشتند. نقاشی وسیله یی شد برای بازگو کردن همین عوامل.»

جنگ ها در کابل، نه تنها دارایی پدر را خاکستر می سازد، بل آنان را چند بار مجبور به تغیر محل اقامت می کند. محدودیت ها بر رشته های هنری نیز بیشتر و بیشتر می شوند. در وقت طالبان نقاشی انسان و زنده جان ها ممنوع می گردد. با آن هم به همت استادان، آموزش در این عرصه ها در گارگاه هنری پنهانی ادامه می یابد.

محدودیت ها در عرصه ی هنرهای دیگر، سبب می شود تا فخری راه های مناسبی را برای رفع عطش خودش جستجو کند. به این ترتیب «تب» مطالعه و نوشتن به سراغش می آید. در صنف هفت مکتب بود که برای جریده ی دیواری مکتب با او مصاحبه کردند. یکی از پرسش ها این بود که در آینده در چی رشته یی می خواهد تحصیل کند. فخری ژورنالیزم را به عنوان انتخابش معرفی می کند.

فخری، به ویژه در زمان حاکمیت طالبان که تلویزیون، سینما، موسیقی و بسیاری سرگرمی های دیگر «حرام» اعلام شدند و تخطی از این حکم مجازات در پی داشت، بیشتر به دامن مطالعه پناه برد. کتابخوانی را از رومان های عاشقانه و جنایی آغاز کرد. سپس دامنه ی مطالعاتش وسعیتر شد. «نویسندگانی چون صادق هدایت، رهنورد زریاب، ارونقی کرمانی، فیودور داستایوفسکی، آرتورسی کلارک، شکسپیر، ماتیو آرنولد، خالد حسینی به من راه نویسندگی را آموختاندند. از داستان هایی که هیچگاه فراموشش نمی کنم «گلنار و آیینه» اثر رهنورد زریاب است. زاویه ی دید، شیوه ی نگارش، تصویر پردازی و درونمایه ی این داستان مرا واداشت تا حرفه یی تر بنویسم.»

فخری، به ویژه در زمان حاکمیت طالبان که تلویزیون، سینما، موسیقی و بسیاری سرگرمی های دیگر «حرام» اعلام شدند و تخطی از این حکم مجازات در پی داشت، بیشتر به دامن مطالعه پناه برد.
فخری، به ویژه در زمان حاکمیت طالبان که تلویزیون، سینما، موسیقی و بسیاری سرگرمی های دیگر «حرام» اعلام شدند و تخطی از این حکم مجازات در پی داشت، بیشتر به دامن مطالعه پناه برد.عکس: DW

فخری، مکتب را در سال 1378 خورشیدی به پایان رسانید و در سال 1380 راهی پوهنتون کابل شد. تحصیلات عالی را در فاکولته ی ژورنالیزم، در رشته ی رادیو و تلویزیون به پایان رسانید. «در جریان ادامه تحصیل بودم که همکاری با بخش آموزشی بی بی سی را آغاز کردم و برای پنج سال نویسنده و پرودیوسر برنامه های آموزشی بودم. در این مدت برای کودکان، نوجوانان و بزرگسالان برنامه های متعددی ساختم، قصه ها و درامه ها نوشتم و برای رادیو ثبت کردم. برخی درامه ها را برای وزارت مبارزه با مواد مخدر، وزارت امور زنان، و برخی ادارات و موسسات خارجی هم نوشتم.»

احمد علی فخری، مدت دو سال است که به عنوان ویراستار متن خبرهای دری در «شبکه جهانی رادیو تلویزیون آریانا»، ایفای وظیفه می کند. همچنان امور نشراتی موسسه ی غیر حکومتی «آموزش برای بزرگسالان» را که از سوی جمهوری آلمان تمویل می شود، نیز بر عهده دارد.

«اگر من از دیدگاه شخص دیگری کارهای علی فخری را ارزیابی کنم، برایش خواهم گفت که برای رسیدن به منزل مقصود، باید بیشتر مطالعه کند. آثار خودش را با دیگر نویسندگان مقایسه نماید. مشوره پذیر و نقدپذیر باشد. هنگام نگارش حوصله را از دست ندهد و با دقت کامل کارهایش را به پایان برساند.»

«سفر نامعلوم» نمایشنامه یی است که فخری برای سلسله ی «بشنو و بیآموز» نوشته است. سوژه ی اصلی نمایشنامه سرنوشت پسر ماجرای جوانی است که خلاف مشوره ی پدر و مادر، شوق مهاجرت به غرب را می کند. « من قبلاً برای نوشتن یک نمایشنامه در مورد «قاچاقبران انسان» مطالعاتی کرده بودم. همچنان سرنوشت و اطلاعات حاصله از دوستان و نزدیکان مهاجرم در غرب نیز در نوشتن «سفر نامعلوم» به من کمک کرد. یکی از نزدیکان ما که از آلمان آمده بود نیز خامه ی نمایشنامه را مرور کرد و در انطابق آن با شرایط واقعی کشورهای اروپایی به من یاری رسانید.»

دویچه وله

ویراستار: عاصف حسینی